0

غزل شماره ۳۲۴: گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۳۲۴: گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
شنبه 1 شهریور 1393  7:16 AM

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم

به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام

خون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم

پرده مطربم از دست برون خواهد برد

آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم

پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب

تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم

منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن

از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم

دیده بخت به افسانه او شد در خواب

کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید

با که گویم که بگوید سخنی با یارم

دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا

بجز از خاک درش با که بود بازارم

 

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها