كلمات قصار نماز شب خوان ها
یک شنبه 30 شهریور 1393 7:27 PM
از جمله مراقبت هاي ويژه نمازشب، رد گم كردن شب زنده داران بود؛ با بذله گويي و پرهيز از قداست هايي كه خواه ناخواه جزو تبعات آن زنده دلي ها بود. چون بچه ها دربه در دنبال اين مي گشتند كه كسي را پيدا كنند و خودشان را با همه كرامات، مثل «مولوي» به پاي آن «شمس» بيندازند. اين بود كه شب زنده داران بايد مرتب با نگه داشتن ظاهرشان در سطح بقيه و ارزان فروختن خودشان به ديگران، اين واقعيت را انكار مي كردند و با خودشان بيگانه مي شدند. از جمله اين كلمات قصار و مطايبات، اين بود كه اگر كسي التماس دعا مي گفت و به نحوي مي خواست بگويد كه من مي دانم كه شما نماز شب مي خواني، او در جواب «تك» گوينده چنين «پاتك» مي كرد:
- وقتي خشاب چهل تايي را شليك مي كردم، به اسم شما كه رسيدم، اسلحه گير كرد (منظور ذكر و استغفار براي چهل مؤمن در قنوت نماز شب است)
- ديشب آن قدر هوا سرد بود كه آب وضو روي دستم يخ زد.
- تابستان است و هواي جنوب و ما ناشي. ديشب وضو كه مي گرفتم بعد از مسح سرم، آب دستم خشك شد و نتوانستم پايم را مسح بكشم.
- ديشب قبله را گم كرده بودم؛ وقتي پيدا كردم كه داشتند اذان صبح را مي گفتند.
- ديشب بنده خدا نگهبان مرا اشتباه گرفته و كم مانده بود كه در سجده شكلات پيچم كند.
- گاهي اوقات اين ديگران بودند كه سربه سر نمازشب خوان ها مي گذاشتند؛ به اين نحو كه مثلا در حالي كه دست هايشان را روي چشم هايشان گذاشته بودند، به شخص مي گفتند: «برو كنار، نورت چشم هايم را اذيت مي كند» يا «عجب نوري از پيشاني ات مي باره» و عبارت ديگري مثل: «ما را هم توي خشاب چهل تايي جا بده، اگر نشد در خان لوله قرار بده» و امثال اين عبارات.