0

بايسته‌هاي عدالت‌گستري در کلام اميرمومنان(ع)

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

بايسته‌هاي عدالت‌گستري در کلام اميرمومنان(ع)
شنبه 28 تیر 1393  2:51 PM

به خدا سوگند! برادرم عقيل را ديدم که به شدت تهيدست شده بود و از من درخواست داشت تا يک مَن از گندم هاي بيت المال را به او ببخشم...
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، اميرمومنان علي عليه السلام مي فرمايند: سوگند به خدا! اگر روي خارهاي سعدان به سر برم و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو کشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالي ملاقات کنم که به بعضي از بندگان ستم کرده باشم يا چيزي از اموال آن ها را غصب کرده باشم، چگونه بر کسي ستم کنم براي نفس خويش که به سوي کهنگي و پوسيده شدن پيش مي رود و در خاک، زمان طولاني اقامت مي کند.

به خدا سوگند! برادرم عقيل را ديدم که به شدت تهيدست شده بود و از من درخواست داشت تا يک مَن از گندم هاي بيت المال را به او ببخشم، کودکانش را ديدم که از گرسنگي داراي موهاي ژوليده بودند و رنگشان تيره شده بود، گويا با نيلي رنگ شده بودند، پي در پي مرا ديدار و درخواست خود را تکرار مي کرد، چون گفته هاي او را گوش فرا دادم پنداشت که دين خود را به او واگذار مي کنم و به دلخواه او رفتار مي کنم و از راه و رسم عادلانه خود دست بر مي دارم.

روزي آهني را در آتش گداخته به جسمش نزديک کردم تا او را بيازمايم، پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: اي عقيل! گريه کنندگان بر تو بگريند، از حرارت آهني مي نالي که انساني به بازيچه آن را گرم کرده است، اما مرا به آتش دوزخي مي خواني که خداي جبارش با خشم خود آن را گداخته است، تو از حرارت ناچيز مي نالي و من از حرارت آتش الهي ننالم؟از اين واقعه شگفت آورتر، فرمود: شب هنگام کسي به ديدار ما آمد و ظرفي سرپوشيده پر از حلوا داشت، معجوني نيز در آن ظرف بود که از آن تنفر داشتم، گويا آن را با آب دهان مار سمي يا قي آن مخلوط کرده بودند.

به او گفتم: هديه است يا زکات يا صدقه؟ که اين دو بر ما اهل بيت پيامبر(ع) حرام است. گفت: نه،  نه زکات است نه صدقه، بلکه هديه است. گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدي که مرا بفريبي؟ يا عقلت آشفته شده يا جن زده شده اي يا هذيان گويي؟ به خدا سوگند! اگر هفت اقليم را با آن چه در زير آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرماني کنم که پوست جويي را از مورچه اي ناروا بگيرم، چنين نخواهم کرد.(خطبه ۲۲۴ نهج البلاغه معجم المفهرس)

از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها