شرح غزل ۰۵۷- آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
جمعه 11 اردیبهشت 1394 1:58 PM
معانی لغات غزل (۵۷)
سیه چرده: سیه فام، سبزه نمکین.
چشم میگون: چشم با رنگ شرابی، چشمی که مانند شراب حالت مستی در خود دارد.
شیرین دهنان: آنان که کلامی شیرین دارند و اینجا به حالت طنز و تعریض به منظور ذکر بد دهنی امیر مبارزالدین به کار رفته است.
سلیمان: سلیمان فرزند حضرت داوود از انبیای بنیاسرائیل که باد به فرمان او بود و انگشتری با نگینی که نام اعظم برآن حک شده بود در دست داشت و همه ممالک به فرمان او بودند.
خاتم: انگشتری.
همت: عزم، اراده و در اصطلاح عرفا توجه کامل به حق تعالی به منظور تحصیل کمال و رسیدن به حق.
پاکان: مردان خدا، اولیاءالله.
خال شیرین: خال جذاب و خوش منظر، خال فریبنده.
عزم: اراده.
دم عیسی: نفس حضرت عیسی، مسیحانفس و زنده کننده مردگان.
معتقدان: عقیدهمندان، پیروان.
روح مکرم: روح کریمانه، کنایه از روح اولیاء و مردان حق.
معانی ابیات غزل (۵۷)
(۱) آن سبزه نمکین که همه شیرینی و لطف موجود در دنیا را در خود جمع کرده چشمانش با حالت مستی شراب و لبانش خندان و دلش سرشار از نشاط است.
(۲) هرچند شیرین گفتاری! پادشاه وقت است (تعریض و طنزی به مناسبت بددهنی و زشت گفتاری امیر مبارزالدین) اما آن سبزه نمکین، سلیمان زمانه است که نگین پادشاهی (ولایت عهدی) را در اختیار دارد.
(۳) او خوشرو و با فضیلت و پاکدامن است و بیشبهه همت و اراده پرهیزکاران دو عالم (دم همت مردان پاک طینت دو عالم) را با خود دارد.
(۴) خال جذاب و فریبندهیی که به چهره گندمگون اوست راز آن دانه گندمی که آدم را از راه به در برد درخود دارد.
(۵) یار من تصمیم به سفر رفتن دارد. ای دوستان برای خاطر خدا بگویید (در غیابش) با دل خونین خود چه کنم که مرهم دل من دراختیار اوست.
(۶) این ویژگی او را با که در میان نهم که آن یار سنگیندل ما راکشت در حالی که دم روحبخش حضرت عیسی را با خود دارد.
(۷) حافظ از ارادتمندان توست. او را گرامی دارکه برکت و همت و شفاعت صدها روح بزرگ را با خود دارد.
شرح ابیات غزل (۵۷)
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلان
بحر غزل: رمل مثمن مخبون اصلم مسبغ
این غزل به هنگام سلطنت امیر مبارزالدین و ولایت عهدی شاه شجاع و پیش از حمله به تبریز سروده شده و تمامی در تعریف و تمجید شاهشجاع ولیعهد و جوان است.
در بیت اول از آنجایی که شاه شجاع ۱۵ سال از حافظ کوچکتر بوده او را پسر سبزه چهره خطاب میکند و از ذکر عناوینی که برای مردان بزرگسال به کار میگیرند خبری نیست. شاه شجاع جوانی به غایت زیبا و خوشرو بود و خالی مانند همه مردان آلمظفر در صورت داشت. زیبایی او به حدی بود که زنها درسر راه او ساعتها به انتظار میایستادند تا او که سواره میگذرد ببینند. با اینهمه پدرش که مردی بد دهن و فحاش بود او را در حضور دیگران کریمهالمنظر خطاب میکرد. بدین سبب حافظ در بیت دوم به حالت مسخره چنین عنوان میکند که گرچه شخص شیرین دهنی! پادشاه وقت است اما این سبزه چهره که خاتم ولایت عهدی در اختیار دارد سلیمان زمان است.
دربیت سوم همه محاسن را دراو جمع کرده و دعای خیر مردان پاک دو عالم راهمراه او میداند.
در بیت چهارم از خال سیاه چهره او سخن گفته و در بیت پنجم از آنجایی که شاه شجاع مجبور بوده است تا در جنگها و سفرها در رکاب پدر باشد حافظ بدین سبب اظهار دلتنگی میکند و در بیت ششم شدت محبت و دلبستگی خود را اظهار و در مقطع کلام از شاه شجاع میخواهد که او را کنف حمایت خود نگاهدارد.
****
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالیان
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش