پاسخ به: غزل ۰۵۱- لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
جمعه 11 اردیبهشت 1394 12:28 PM
به درگاه خداوند دست نیاز بلند کرده ای و عاجزانه طلب مراد می کنی. دنبال طبیبی برای درمان دل بیمار خود هستی. حاضری برای رسیدن به مقصود جان خود را هم فدا کنی. بالاخره فیض رحمت خداوندی شامل حالت می شود. روزگار تلخ برایت شیرین شده، نسیم بهاری هم دل سرد و بی روح تو را به گلزاری مصفا مبدل خواهد ساخت.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش