فهرست اشعار دیوان حافظ (حرف د)
دوشنبه 30 تیر 1393 2:30 PM
حرف د (غزلیات شماره ۱۰۰ تا ۲۴۴)
غزل شماره ۱۰۰: دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد
غزل شماره ۱۰۱: شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد
غزل شماره ۱۰۲: دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
غزل شماره ۱۰۳: روز وصل دوستداران یاد باد
غزل شماره ۱۰۴: جمالت آفتاب هر نظر باد
غزل شماره ۱۰۵: صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
غزل شماره ۱۰۶: تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
غزل شماره ۱۰۷: حسن تو همیشه در فزون باد
غزل شماره ۱۰۸: خسروا گوی فلک در خم چوگان تو باد
غزل شماره ۱۰۹: دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
غزل شماره ۱۱۰: پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
غزل شماره ۱۱۱: عکس روی تو چو در آینه جام افتاد
غزل شماره ۱۱۲: آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
غزل شماره ۱۱۳: بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
غزل شماره ۱۱۴: همای اوج سعادت به دام ما افتد
غزل شماره ۱۱۵: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
غزل شماره ۱۱۶: کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد
غزل شماره ۱۱۷: دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد
غزل شماره ۱۱۸: آن کس که به دست جام دارد
غزل شماره ۱۱۹: دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
غزل شماره ۱۲۰: بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
غزل شماره ۱۲۱: هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
غزل شماره ۱۲۲: هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
غزل شماره ۱۲۳: مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
غزل شماره ۱۲۴: آن که از سنبل او غالیه تابی دارد
غزل شماره ۱۲۵: شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد
غزل شماره ۱۲۶: جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
غزل شماره ۱۲۷: روشنی طلعت تو ماه ندارد
غزل شماره ۱۲۸: نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
غزل شماره ۱۲۹: اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد
غزل شماره ۱۳۰: سحر بلبل حکایت با صبا کرد
غزل شماره ۱۳۱: بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
غزل شماره ۱۳۲: به آب روشن می عارفی طهارت کرد
غزل شماره ۱۳۳: صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
غزل شماره ۱۳۴: بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
غزل شماره ۱۳۵: چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد
غزل شماره ۱۳۶: دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
غزل شماره ۱۳۷: دل از من برد و روی از من نهان کرد
غزل شماره ۱۳۸: یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
غزل شماره ۱۳۹: رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
غزل شماره ۱۴۰: دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
غزل شماره ۱۴۱: دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
غزل شماره ۱۴۲: دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد
غزل شماره ۱۴۳: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
غزل شماره ۱۴۴: به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد
غزل شماره ۱۴۵: چه مستیست ندانم که رو به ما آورد
غزل شماره ۱۴۶: صبا وقت سحر بویی ز زلف یار میآورد
غزل شماره ۱۴۷: نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد
غزل شماره ۱۴۸: یارم چو قدح به دست گیرد
غزل شماره ۱۴۹: دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
غزل شماره ۱۵۰: ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
غزل شماره ۱۵۱: دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزد
غزل شماره ۱۵۲: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
غزل شماره ۱۵۳: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
غزل شماره ۱۵۴: راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
غزل شماره ۱۵۵: اگر روم ز پی اش فتنهها برانگیزد
غزل شماره ۱۵۶: به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
غزل شماره ۱۵۷: هر که را با خط سبزت سر سودا باشد
غزل شماره ۱۵۸: من و انکار شراب این چه حکایت باشد
غزل شماره ۱۵۹: نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
غزل شماره ۱۶۰: خوش است خلوت اگر یار یار من باشد
غزل شماره ۱۶۱: کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
غزل شماره ۱۶۲: خوش آمد گل وز آن خوشتر نباشد
غزل شماره ۱۶۳: گل بی رخ یار خوش نباشد
غزل شماره ۱۶۴: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
غزل شماره ۱۶۵: مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد
غزل شماره ۱۶۶: روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
غزل شماره ۱۶۷: ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
غزل شماره ۱۶۸: گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
غزل شماره ۱۶۹: یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
غزل شماره ۱۷۰: زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد
غزل شماره ۱۷۱: دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
غزل شماره ۱۷۲: عشق تو نهال حیرت آمد
غزل شماره ۱۷۳: در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
غزل شماره ۱۷۴: مژده ای دل که دگر باد صبا بازآمد
غزل شماره ۱۷۵: صبا به تهنیت پیر می فروش آمد
غزل شماره ۱۷۶: سحرم دولت بیدار به بالین آمد
غزل شماره ۱۷۷: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
غزل شماره ۱۷۸: هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
غزل شماره ۱۷۹: رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
غزل شماره ۱۸۰: ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند
غزل شماره ۱۸۱: بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند
غزل شماره ۱۸۲: حسب حالی ننوشتی و شد ایامی چند
غزل شماره ۱۸۳: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
غزل شماره ۱۸۴: دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
غزل شماره ۱۸۵: نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
غزل شماره ۱۸۶: گر می فروش حاجت رندان روا کند
غزل شماره ۱۸۷: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
غزل شماره ۱۸۸: مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
غزل شماره ۱۸۹: طایر دولت اگر باز گذاری بکند
غزل شماره ۱۹۰: کلک مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
غزل شماره ۱۹۱: آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
غزل شماره ۱۹۲: سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
غزل شماره ۱۹۳: در نظربازی ما بیخبران حیرانند
غزل شماره ۱۹۴: سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
غزل شماره ۱۹۵: غلام نرگس مست تو تاجدارانند
غزل شماره ۱۹۶: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
غزل شماره ۱۹۷: شاهدان گر دلبری زین سان کنند
غزل شماره ۱۹۸: گفتم کی ام دهان و لبت کامران کنند
غزل شماره ۱۹۹: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
غزل شماره ۲۰۰: دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
غزل شماره ۲۰۱: شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
غزل شماره ۲۰۲: بود آیا که در میکدهها بگشایند
غزل شماره ۲۰۳: سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
غزل شماره ۲۰۴: یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود
غزل شماره ۲۰۵: تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
غزل شماره ۲۰۶: پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
غزل شماره ۲۰۷: یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
غزل شماره ۲۰۸: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
غزل شماره ۲۰۹: قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود
غزل شماره ۲۱۰: دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
غزل شماره ۲۱۱: دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
غزل شماره ۲۱۲: یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود
غزل شماره ۲۱۳: گوهر مخزن اسرار همان است که بود
غزل شماره ۲۱۴: دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
غزل شماره ۲۱۵: به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
غزل شماره ۲۱۶: آن یار کز او خانه ما جای پری بود
غزل شماره ۲۱۷: مسلمانان مرا وقتی دلی بود
غزل شماره ۲۱۸: در ازل هر کو به فیض دولت ارزانی بود
غزل شماره ۲۱۹: کنون که در چمن آمد گل از عدم به وجود
غزل شماره ۲۲۰: از دیده خون دل همه بر روی ما رود
غزل شماره ۲۲۱: چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
غزل شماره ۲۲۲: از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
غزل شماره ۲۲۳: هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
غزل شماره ۲۲۴: خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
غزل شماره ۲۲۵: ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود
غزل شماره ۲۲۶: ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
غزل شماره ۲۲۷: گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
غزل شماره ۲۲۸: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
غزل شماره ۲۲۹: بخت از دهان دوست نشانم نمیدهد
غزل شماره ۲۳۰: اگر به باده مشکین دلم کشد شاید
غزل شماره ۲۳۱: گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
غزل شماره ۲۳۲: بر سر آنم که گر ز دست برآید
غزل شماره ۲۳۳: دست از طلب ندارم تا کام من برآید
غزل شماره ۲۳۴: چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید
غزل شماره ۲۳۵: زهی خجسته زمانی که یار بازآید
غزل شماره ۲۳۶: اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
غزل شماره ۲۳۷: نفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
غزل شماره ۲۳۸: جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
غزل شماره ۲۳۹: رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
غزل شماره ۲۴۰: ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
غزل شماره ۲۴۱: معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
غزل شماره ۲۴۲: بیا که رایت منصور پادشاه رسید
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش