بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
آیه: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ
ترجمه: و (همچنين به خاطر بياوريد) هنگامي را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاري کنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسي کنيد، مجازاتم شديد است!»
تفسیر: سپس اضافه ميکند که اين را هم «به خاطر بياوريد که پروردگار شما اعلام کرد اگر شکر نعمتهاي مرا بجا آوريد من بطور قطع نعمتهاي شما را افزون ميکنم و اگر کفران کنيد عذاب و مجازات من شديد است» (و اذ تاذن ربکم لئن شکرتم لازيدنکم و لئن کفرتم ان عذابي لشديد).
اين آيه ممکن است دنباله کلام موسي به بنياسرائيل باشد که آنها را در برابر آن نجات و پيروزي و نعمتهاي فراوان دعوت به شکرگزاري کرد، و وعدهي فزوني نعمت به آنها داد، و در صورت کفران تهديد به عذاب نمود، و نيز ممکن است يک جملهي مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد، ولي به هر حال از نظر
نتيجه چندان تفاوت ندارد، زيرا اگر خطاب به بنياسرائيل هم باشد به عنوان درسي سازنده براي ما در قرآن مجيد آمده است.
جالب اينکه در مورد شکر با صراحت ميگويد لازيدنکم (مسلما نعمتم را بر شما افزون خواهم کرد) اما در مورد کفران نعمت نميگويد شما را مجازات ميکنم بلکه تنها ميگويد «عذاب من شديد است» و اين تفاوت تعبير دليل بر نهايت لطف پروردگار است.
4- شکر مايهي فزوني نعمت و کفر موجب فنا است
بدون شک خداوند در برابر نعمتهائي که به ما ميبخشد نيازي به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزاري داده آن هم موجب نعمت ديگري بر ما و يک مکتب عالي تربيتي است.
مهم اين است که ببينيم حقيقت شکر چيست؟ تا روشن شود که رابطهي آن با افزوني نعمت از کجاست و چگونه ميتواند خود يک عامل تربيت بوده باشد.
حقيقت شکر تنها تشکر زباني يا گفتن «الحمدلله» و مانند آن نيست، بلکه شکر داراي سه مرحله است نخستين مرحله آن است که به دقت بينديشيم که بخشندهي نعمت کيست؟ اين توجه و ايمان و آگاهي پايه اول شکر است، و از آن که بگذريم مرحلهي زبان فراميرسد، ولي از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملي آن است که درست بينديشيم که هر نعمتي براي چه هدفي به ما داده شده است آنرا در مورد خودش صرف کنيم که اگر نکنيم کفران نعمت کردهايم، همانگونه که بزرگان فرمودهاند: الشکر صرف العبد جميع ما انعمه اللَّه تعالي فيما خلق لاجله.
راستي چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوائي و گويائي بخشيد؟ آيا جز اين بوده که عظمت او را در اين جهان ببينيم، راه زندگي را بشناسيم و با اين وسائل در مسير تکامل گام برداريم؟ حق را درک کنيم و از آن دفاع نمائيم و با
باطل بجنگيم، اگر اين نعمتهاي بزرگ خدا را در اين مسيرها مصرف کرديم، شکر عملي او است، و اگر وسيلهاي شد براي طغيان و خودپرستي و غرور و غفلت و بيگانگي و دوري از خدا اين عين کفران است!
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: ادني الشکر رؤية النعمة من اللَّه من غير علة يتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصيه بنعمة و تخالفه بشيء من امره و نهيه بسبب من نعمته: «کمترين شکر اين است که نعمت را از خدا بداني، بيآنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کني، و همچنين راضي بودن به نعمت او و اينکه نعمت خدا را وسيله عصيان او قرار ندهي، و اوامر و نواهي او را با استفاده از نعمتهايش زير پا نگذاري»
و از اينجا روشن ميشود که شکر قدرت و علم و دانش و نيروي فکر و انديشه و نفوذ اجتماعي و مال و ثروت و سلامت و تندرستي هر کدام از چه راهي است؟ و کفران آنها چگونه است؟
حديثي که از امام صادق عليهالسلام در تفسير نورالثقلين نقل شده نيز دليل روشني بر اين تفسير است، آنجا که ميفرمايد: شکر النعمة اجتناب المحارم «شکر نعمت آنست که از گناهان پرهيز شود».
و نيز از اينجا رابطهي ميان «شکر» و «فزوني نعمت» روشن ميشود، چرا که هرگاه انسانها نعمتهاي خدا را درست در همان هدفهاي واقعي نعمت صرف کردند، عملا ثابت کردهاند که شايسته و لايقند و اين لياقت و شايستگي سبب فيض بيشتر و موهبت افزونتر ميگردد.
اصولا ما دو گونه شکر داريم، «شکر تکويني» و «شکر تشريعي».
«شکر تکويني» آن است که يک موجود از مواهبي که در اختيار دارد، براي نمو و رشدش استفاده کند، فيالمثل باغبان ميبيند در فلان قسمت باغ درختان به خوبي رشد و نمو ميکنند و هر قدر از آنها پذيرائي بيشتر ميکند شکوفاتر ميشوند، همين امر سبب ميشود که باغبان همت بيشتري به تربيت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خويش توصيه کند چرا که آن درختان به زبانحال فرياد ميزنند اي باغبان! مالايقيم، ما شايستهايم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به اين ندا پاسخ مثبت ميدهد.
و اما در بخش ديگر از باغ درختاني را ميبيند که پژمرده شدهاند، «نه طراوتي، نه برگي، نه گلي نه سايه دارند» و نه ميوه و بري، اين کفران نعمت سبب ميشود که باغبان آنها را مورد بيمهري قرار دهد، و در صورتي که اين وضع ادامه پيدا کند، دستور ميدهد اره بر پاي آنها بگذارند چرا که:
«بسوزند چوب درختان بي بر
سزا خود همين است مر، بيبري را»
در جهان انسانيت نيز همين حالت وجود دارد با اين تفاوت که درخت از خود اختياري ندارد، و صرفا تسليم قوانين تکويني است، اما انسانها با استفاده از نيروي اراده و اختيار و تعليم و تربيت تشريعي، ميتوانند آگاهانه در اين راه گام بگذارند.
بنابراين آنکس که نعمت قدرت را وسيله ظلم و طغيان قرار ميدهد به زبانحال فرياد ميکشد خداوندا لايق اين نعمت نيستم، و آنکس که از آن در مسير اجراي حق و عدالت بهره ميگيرد به زبانحال ميگويد پروردگارا شايستهام افزون کن!
اين واقعيت نيز قابل ترديد نيست که ما هر وقت در مقام شکر الهي چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر ميآئيم، خود اين توانائي بر شکر در هر مرحله موهبت تازهاي است و به اين ترتيب اقدام بر شکر، ما را مديون نعمتهاي تازه او ميسازد و به
اين ترتيب هرگز قادر نيستيم که حق شکر او را ادا کنيم همانگونه که در مناجات شاکرين از مناجاتهاي پانزدهگانه امام سجاد عليهالسلام ميخوانيم: کيف لي بتحصيل الشکر و شکري اياک يفتقر الي شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب علي لذلک ان اقول لک الحمد!: «چگونه ميتوانم حق شکر ترا بجاي آورم در حالي که همين شکر من نياز به شکري دارد، و هر زمان که ميگويم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همين توفيق شکرگزاري بگويم لک الحمد»!.
و بنابراين برترين مرحلهي شکري که از انسان ساخته است اين است که اظهار عجز و ناتواني از شکر نعمتهاي او کند، همانگونه که در حديثي از امام صادق عليهالسلام ميخوانيم که فرمود: فيما اوحي اللَّه عز و جل الي موسي اشکرني حق شکري فقال يا رب و کيف اشکرک حق شکرک و ليس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به علي قال يا موسي الان شکرتني حين علمت ان ذلک مني:
«خداوند به موسي عليهالسلام وحي فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالي که هر زماني شکر تو را بجا آورم اين موفقيت خود نعمت تازهاي براي من خواهد بود، خداوند فرمود اي موسي الان حق شکر مرا ادا کردي چون ميداني حتي اين توفيق از ناحيهي من است».
بنده همان به که ز تقصير خويش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداونديش
کس نتواند که بجا آورد!
چند نکته مهم در زمينهي شکر نعمت
1- علي عليهالسلام در يکي از کلمات حکمتآميز خود در نهجالبلاغه ميفرمايد: اذا وصلت اليکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر: «هنگامي که
مقدمات نعمتهاي خداوند به شما ميرسد سعي کنيد با شکرگزاري، بقيه را به سوي خود جلب کنيد، نه آنکه با کمي شکرگزاري آن را از خود برانيد»!
2- اين موضوع نيز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزاري از خداوند در برابر نعمتهاي کافي نيست، بلکه بايد از کساني که وسيله آن موهبت بودهاند نيز تشکر و سپاسگزاري نمود و حق زحمات آنها را از اين طريق ادا کرد، و آنها را از اين راه به خدمات بيشتر تشويق نمود، در حديثي از امام علي بن الحسين عليهماالسلام ميخوانيم که فرمود: روز قيامت که ميشود خداوند به بعضي از بندگانش ميفرمايد: آيا فلان شخص را شکرگزاري کردي؟ عرض ميکند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، ميفرمايد: چون شکر او را بجا نياوردي شکر مرا هم ادا نکردي! سپس امام فرمود: اشکرکم لله اشکرکم للناس: «شکرگزارترين شما براي خدا آنها هستند که از همه بيشتر شکر مردم را بجا ميآورند».
3- افزايش نعمتهاي خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به اين نيست که نعمتهاي مادي تازهاي به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزاري که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازهاي نسبت به ساحت مقدس او است خود يک نعمت بزرگ روحاني است که در تربيت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهاي الهي، فوقالعاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتا راهي است براي شناخت هرچه بيشتر خداوند، و به همين دليل علماي عقائد در علم کلام براي اثبات «وجوب معرفه اللَّه» (شناخت خدا) از طريق وجوب شکر «منعم» (نعمتبخش) وارد شدهاند.
4- احياي روح شکرگزاري در جامعه و ارج نهادن و تقدير و سپاس از آنها که با علم و دانش خود و يا با فداکاري و شهادت، يا با ساير مجاهدات در طريق پيشبرد اهداف اجتماعي خدمت کردهاند يک عامل مهم حرکت و شکوفائي و پويائي جامعه است.
در اجتماعي که روح تشکر و قدرداني مرده کمتر کسي علاقه و دلگرمي به خدمت پيدا ميکند، و به عکس آنها که بيشتر قدرداني از زحمات و خدمات اشخاص ميکنند، ملتهائي بانشاطتر و پيشروترند.
توجه به همين حقيقت سبب شده است که در عصر ما به عنوان قدرداني از زحمات بزرگان گذشته در صدمين سال، هزارمين سال، زادروز، و در هر فرصت مناسب ديگر، مراسمي براي بزرگداشت آنها بگيرند و ضمن سپاسگزاري از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بيشتر دعوت کنند.
فيالمثل در انقلاب اسلامي کشور ما که پايان يک دوران تاريک دو هزار و پانصد ساله و آغاز دوران جديدي بود، وقتي ميبينيم همه سال و هر ماه بلکه هر روز، خاطرهي شهيدان انقلاب زنده ميشود و بر آنها درود ميفرستند و به تمام کساني که به آنها منسوبند احترام ميگذارند و به خدماتشان ارج مينهند، اين خود سبب ميشود که عشق و علاقه به فداکاري در ديگران پرورش يابد و سطح فداکاري مردم بالاتر رود، و به تعبير قرآن شکر اين نعمت باعث فزوني آن خواهد شد، و از خون يک شهيد هزاران مجاهد ميرويد و مصداق زنده لازيدنکم ميشود!
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
چطور وقتی از بنده ای هدیه ای می گیریم بسیار از او تشکر می کنیم نشده که بعد از گرفتن هدیه با او بدرفتاری کرده و ناسپاسی کنیم پس باید از خداوند هم که این همه نعمت بی منت به ما داده بسیار بیشتر تشکر کنیم. نه اینکه خداوند به تشکر ما احتیاج داشته باشد خداوند باعظمت تر این هاست بلکه ما به تشکر از او احتیاج داریم و باید به او حق بدهیم که وقتی تشکر نکردیم از دست ما ناراحت باشند و ما را عذاب کنند همان نعمت را از ما بگیرند یا عذابی بالاتر از آن.