0

قرار شب چهاردهم ماه مبارک رمضان

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:قرار شب چهاردهم ماه مبارک رمضان
شنبه 21 تیر 1393  7:27 PM

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ


به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
آیه: وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ
ترجمه: و (همچنين به خاطر بياوريد) هنگامي را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاري کنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسي کنيد، مجازاتم شديد است!»
تفسیر: سپس اضافه مي‏کند که اين را هم «به خاطر بياوريد که پروردگار شما اعلام کرد اگر شکر نعمتهاي مرا بجا آوريد من بطور قطع نعمتهاي شما را افزون مي‏کنم و اگر کفران کنيد عذاب و مجازات من شديد است» (و اذ تاذن ربکم لئن شکرتم لازيدنکم و لئن کفرتم ان عذابي لشديد).
اين آيه ممکن است دنباله کلام موسي به بني‏اسرائيل باشد که آنها را در برابر آن نجات و پيروزي و نعمتهاي فراوان دعوت به شکرگزاري کرد، و وعده‏ي فزوني نعمت به آنها داد، و در صورت کفران تهديد به عذاب نمود، و نيز ممکن است يک جمله‏ي مستقل و خطاب به مسلمانان بوده باشد، ولي به هر حال از نظر
نتيجه چندان تفاوت ندارد، زيرا اگر خطاب به بني‏اسرائيل هم باشد به عنوان درسي سازنده براي ما در قرآن مجيد آمده است.
جالب اينکه در مورد شکر با صراحت مي‏گويد لازيدنکم (مسلما نعمتم را بر شما افزون خواهم کرد) اما در مورد کفران نعمت نمي‏گويد شما را مجازات مي‏کنم بلکه تنها مي‏گويد «عذاب من شديد است» و اين تفاوت تعبير دليل بر نهايت لطف پروردگار است.
4- شکر مايه‏ي فزوني نعمت و کفر موجب فنا است
بدون شک خداوند در برابر نعمتهائي که به ما مي‏بخشد نيازي به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزاري داده آن هم موجب نعمت ديگري بر ما و يک مکتب عالي تربيتي است.
مهم اين است که ببينيم حقيقت شکر چيست؟ تا روشن شود که رابطه‏ي آن با افزوني نعمت از کجاست و چگونه مي‏تواند خود يک عامل تربيت بوده باشد.
حقيقت شکر تنها تشکر زباني يا گفتن «الحمدلله» و مانند آن نيست، بلکه شکر داراي سه مرحله است نخستين مرحله آن است که به دقت بينديشيم که بخشنده‏ي نعمت کيست؟ اين توجه و ايمان و آگاهي پايه اول شکر است، و از آن که بگذريم مرحله‏ي زبان فرامي‏رسد، ولي از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملي آن است که درست بينديشيم که هر نعمتي براي چه هدفي به ما داده شده است آنرا در مورد خودش صرف کنيم که اگر نکنيم کفران نعمت کرده‏ايم، همانگونه که بزرگان فرموده‏اند: الشکر صرف العبد جميع ما انعمه اللَّه تعالي فيما خلق لاجله.
راستي چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوائي و گويائي بخشيد؟ آيا جز اين بوده که عظمت او را در اين جهان ببينيم، راه زندگي را بشناسيم و با اين وسائل در مسير تکامل گام برداريم؟ حق را درک کنيم و از آن دفاع نمائيم و با
باطل بجنگيم، اگر اين نعمتهاي بزرگ خدا را در اين مسيرها مصرف کرديم، شکر عملي او است، و اگر وسيله‏اي شد براي طغيان و خودپرستي و غرور و غفلت و بيگانگي و دوري از خدا اين عين کفران است!
امام صادق عليه‏السلام مي‏فرمايد: ادني الشکر رؤية النعمة من اللَّه من غير علة يتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصيه بنعمة و تخالفه بشي‏ء من امره و نهيه بسبب من نعمته: «کمترين شکر اين است که نعمت را از خدا بداني، بي‏آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کني، و همچنين راضي بودن به نعمت او و اينکه نعمت خدا را وسيله عصيان او قرار ندهي، و اوامر و نواهي او را با استفاده از نعمتهايش زير پا نگذاري»
و از اينجا روشن مي‏شود که شکر قدرت و علم و دانش و نيروي فکر و انديشه و نفوذ اجتماعي و مال و ثروت و سلامت و تندرستي هر کدام از چه راهي است؟ و کفران آنها چگونه است؟
حديثي که از امام صادق عليه‏السلام در تفسير نورالثقلين نقل شده نيز دليل روشني بر اين تفسير است، آنجا که مي‏فرمايد: شکر النعمة اجتناب المحارم «شکر نعمت آنست که از گناهان پرهيز شود».
و نيز از اينجا رابطه‏ي ميان «شکر» و «فزوني نعمت» روشن مي‏شود، چرا که هرگاه انسانها نعمتهاي خدا را درست در همان هدفهاي واقعي نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده‏اند که شايسته و لايقند و اين لياقت و شايستگي سبب فيض بيشتر و موهبت افزونتر مي‏گردد.
اصولا ما دو گونه شکر داريم، «شکر تکويني» و «شکر تشريعي».
«شکر تکويني» آن است که يک موجود از مواهبي که در اختيار دارد، براي نمو و رشدش استفاده کند، في‏المثل باغبان مي‏بيند در فلان قسمت باغ درختان به خوبي رشد و نمو مي‏کنند و هر قدر از آنها پذيرائي بيشتر مي‏کند شکوفاتر مي‏شوند، همين امر سبب مي‏شود که باغبان همت بيشتري به تربيت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خويش توصيه کند چرا که آن درختان به زبانحال فرياد مي‏زنند اي باغبان! مالايقيم، ما شايسته‏ايم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به اين ندا پاسخ مثبت مي‏دهد.
و اما در بخش ديگر از باغ درختاني را مي‏بيند که پژمرده شده‏اند، «نه طراوتي، نه برگي، نه گلي نه سايه دارند» و نه ميوه و بري، اين کفران نعمت سبب مي‏شود که باغبان آنها را مورد بي‏مهري قرار دهد، و در صورتي که اين وضع ادامه پيدا کند، دستور مي‏دهد اره بر پاي آنها بگذارند چرا که:
«بسوزند چوب درختان بي بر
سزا خود همين است مر، بي‏بري را»
در جهان انسانيت نيز همين حالت وجود دارد با اين تفاوت که درخت از خود اختياري ندارد، و صرفا تسليم قوانين تکويني است، اما انسانها با استفاده از نيروي اراده و اختيار و تعليم و تربيت تشريعي، مي‏توانند آگاهانه در اين راه گام بگذارند.
بنابراين آنکس که نعمت قدرت را وسيله ظلم و طغيان قرار مي‏دهد به زبانحال فرياد مي‏کشد خداوندا لايق اين نعمت نيستم، و آنکس که از آن در مسير اجراي حق و عدالت بهره مي‏گيرد به زبانحال مي‏گويد پروردگارا شايسته‏ام افزون کن!
اين واقعيت نيز قابل ترديد نيست که ما هر وقت در مقام شکر الهي چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر مي‏آئيم، خود اين توانائي بر شکر در هر مرحله موهبت تازه‏اي است و به اين ترتيب اقدام بر شکر، ما را مديون نعمتهاي تازه او مي‏سازد و به
اين ترتيب هرگز قادر نيستيم که حق شکر او را ادا کنيم همانگونه که در مناجات شاکرين از مناجاتهاي پانزده‏گانه امام سجاد عليه‏السلام مي‏خوانيم: کيف لي بتحصيل الشکر و شکري اياک يفتقر الي شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب علي لذلک ان اقول لک الحمد!: «چگونه مي‏توانم حق شکر ترا بجاي آورم در حالي که همين شکر من نياز به شکري دارد، و هر زمان که مي‏گويم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همين توفيق شکرگزاري بگويم لک الحمد»!.
و بنابراين برترين مرحله‏ي شکري که از انسان ساخته است اين است که اظهار عجز و ناتواني از شکر نعمتهاي او کند، همانگونه که در حديثي از امام صادق عليه‏السلام مي‏خوانيم که فرمود: فيما اوحي اللَّه عز و جل الي موسي اشکرني حق شکري فقال يا رب و کيف اشکرک حق شکرک و ليس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به علي قال يا موسي الان شکرتني حين علمت ان ذلک مني:
«خداوند به موسي عليه‏السلام وحي فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالي که هر زماني شکر تو را بجا آورم اين موفقيت خود نعمت تازه‏اي براي من خواهد بود، خداوند فرمود اي موسي الان حق شکر مرا ادا کردي چون ميداني حتي اين توفيق از ناحيه‏ي من است».
بنده همان به که ز تقصير خويش
عذر به درگاه خدا آورد
ورنه سزاوار خداونديش
کس نتواند که بجا آورد!
چند نکته مهم در زمينه‏ي شکر نعمت
1- علي عليه‏السلام در يکي از کلمات حکمت‏آميز خود در نهج‏البلاغه مي‏فرمايد: اذا وصلت اليکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر: «هنگامي که
مقدمات نعمتهاي خداوند به شما ميرسد سعي کنيد با شکرگزاري، بقيه را به سوي خود جلب کنيد، نه آنکه با کمي شکرگزاري آن را از خود برانيد»!
2- اين موضوع نيز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزاري از خداوند در برابر نعمتهاي کافي نيست، بلکه بايد از کساني که وسيله آن موهبت بوده‏اند نيز تشکر و سپاسگزاري نمود و حق زحمات آنها را از اين طريق ادا کرد، و آنها را از اين راه به خدمات بيشتر تشويق نمود، در حديثي از امام علي بن الحسين عليهماالسلام مي‏خوانيم که فرمود: روز قيامت که مي‏شود خداوند به بعضي از بندگانش مي‏فرمايد: آيا فلان شخص را شکرگزاري کردي؟ عرض مي‏کند: پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم، مي‏فرمايد: چون شکر او را بجا نياوردي شکر مرا هم ادا نکردي! سپس امام فرمود: اشکرکم لله اشکرکم للناس: «شکرگزارترين شما براي خدا آنها هستند که از همه بيشتر شکر مردم را بجا مي‏آورند».
3- افزايش نعمتهاي خداوند که به شکرگزاران وعده داده شده، تنها به اين نيست که نعمتهاي مادي تازه‏اي به آنها ببخشد، بلکه نفس شکرگزاري که توأم با توجه مخصوص به خدا و عشق تازه‏اي نسبت به ساحت مقدس او است خود يک نعمت بزرگ روحاني است که در تربيت نفوس انسانها، و دعوت آنان به اطاعت فرمانهاي الهي، فوق‏العاده مؤثر است، بلکه شکر ذاتا راهي است براي شناخت هرچه بيشتر خداوند، و به همين دليل علماي عقائد در علم کلام براي اثبات «وجوب معرفه اللَّه» (شناخت خدا) از طريق وجوب شکر «منعم» (نعمت‏بخش) وارد شده‏اند.
4- احياي روح شکرگزاري در جامعه و ارج نهادن و تقدير و سپاس از آنها که با علم و دانش خود و يا با فداکاري و شهادت، يا با ساير مجاهدات در طريق پيشبرد اهداف اجتماعي خدمت کرده‏اند يک عامل مهم حرکت و شکوفائي و پويائي جامعه است.
در اجتماعي که روح تشکر و قدرداني مرده کمتر کسي علاقه و دلگرمي به خدمت پيدا مي‏کند، و به عکس آنها که بيشتر قدرداني از زحمات و خدمات اشخاص مي‏کنند، ملتهائي بانشاطتر و پيشروترند.
توجه به همين حقيقت سبب شده است که در عصر ما به عنوان قدرداني از زحمات بزرگان گذشته در صدمين سال، هزارمين سال، زادروز، و در هر فرصت مناسب ديگر، مراسمي براي بزرگداشت آنها بگيرند و ضمن سپاسگزاري از خدماتشان مردم را به حرکت و تلاش بيشتر دعوت کنند.
في‏المثل در انقلاب اسلامي کشور ما که پايان يک دوران تاريک دو هزار و پانصد ساله و آغاز دوران جديدي بود، وقتي مي‏بينيم همه سال و هر ماه بلکه هر روز، خاطره‏ي شهيدان انقلاب زنده مي‏شود و بر آنها درود مي‏فرستند و به تمام کساني که به آنها منسوبند احترام مي‏گذارند و به خدماتشان ارج مي‏نهند، اين خود سبب مي‏شود که عشق و علاقه به فداکاري در ديگران پرورش يابد و سطح فداکاري مردم بالاتر رود، و به تعبير قرآن شکر اين نعمت باعث فزوني آن خواهد شد، و از خون يک شهيد هزاران مجاهد مي‏رويد و مصداق زنده لازيدنکم مي‏شود!
شکر نعمت نعمتت افزون کند          کفر نعمت از کفت بیرون کند
چطور وقتی از بنده ای هدیه ای می گیریم بسیار از او تشکر می کنیم نشده که بعد از گرفتن هدیه با او بدرفتاری کرده و ناسپاسی کنیم پس باید از خداوند هم که این همه نعمت بی منت به ما داده بسیار بیشتر تشکر کنیم. نه اینکه خداوند به تشکر ما احتیاج داشته باشد خداوند باعظمت تر این هاست بلکه ما به تشکر از او احتیاج داریم و باید به او حق بدهیم که وقتی تشکر نکردیم از دست ما ناراحت باشند و ما را عذاب کنند همان نعمت را از ما بگیرند یا عذابی بالاتر از آن.
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها