پاسخ به:قرار شب هشتم ماه مبارک رمضان
یک شنبه 15 تیر 1393 3:18 PM
ما اگه خواسته ای داشته باشیم و مثلا برادرمان نزدیکمان باشد خیلی راحت به او میگوییم. خدا می فرماید من از رگ گردن به شما نزدیک ترم. ولی من نوعی این نکته رو یادم میره. یادم میره دعا کنم. در لحظه لحظه. چطور بچه ها برای هر کاری به پدر و مادر خودشون میگن کاری رو برامون انجام بده حتی اگه هر روز و هر روز تکرار بشه ولی من و امثال من این اعلام نیاز به پرودگار رو فراموش میکنم. حیات و نفس کشیدنم رو امری عادی میدونم. به دست آوردن غذا ر امری عادی میدونم. یادم میره برای هر لقمه ای از خدد بخوام لطفش رو شامل حال من کنه و منو از نعمتهای خودش بهره من د کنه. یادم میره برای هر نعمتی که خدا به من میده ازش تشکر کنم. در صورتی که اگر کوچک ترین کاری برای بنده خدا انجام بدم توقع دارم از من تشکر کنه.
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش