پاسخ به:مبحث پنجاهم طرح صالحین"امام حسین،حضرت عباس،امام سجاد(ع)"
شنبه 10 خرداد 1393 2:40 PM
مدح و ولادت
صفحات اماکن به هلال شعبان
ز نگاه رضوان شده دلرباتر
زتبسم گل زنوای بلبل
خبرم رسیده زبهار دیگر
دو پسر عطا شد به دو مام والا
دو قمر خدا داد به رسول و حیدر
دو یم عنایت دو مه هدایت
دو بزرگ آیت دو نکو برادر
صلوات حیدر صلوات احمد
صلوات قرآن صلوات داور
به جلال هر دو جمال هر دو
به کمال هر دو شب و روز و هر دم
به زمین اگر چه به سما اگر چه
سخن از حسین است و ولادت او
به نگاه دیگر به دو دست حیدر
بنگر به عباس و ارادت او
به اخّوت او به فتوّت او
به بزرگی او به سیادت او
به محبّت او به مودّت او
به شهامت او به رشادت او
به حقیقت او به ولادت او
به عبادت او به شهادت او
صلوات خالق صلوات مخلوق
صلوات عالم صلوات آدم
ثمر ولایت به ریاض قرآن
به گل و بهاران به شجر مبارک
به سما ستاره کند این اشاره
که طلوع خورشید به سحر مبارک
به سما مبارک به زمین مبارک
به ملک مبارک به بشر مبارک
شب عید عباس به حسین تبریک
گل روی فرزند به پدر مبارک
به ادب مبارک به وفا مبارک
به جهاد تبریک به ظفر مبارک
ادب و وفا و ظفر و جهادند
هم از او مشرف هم از او مکّرم
به کدام مضمون به کدام منطق
لب خود گشایم به ثنای عباس
نه دُّر است قابل نه گهر مقابل
خجلم که ریزم چه به پای عباس
همه های و هویم که شده هوائی
دل بی هوایم به هوای عباس
همه کربلایم زبلای عشقش
همه نینوایم به نوای عباس
به صفای عباس به وفای عباس
به ندای عباس به خدای عباس
که محبتش را که ولایتش را
که مودّتش را ندهم به عالم
همه لحظه گوشم پی گفتگویش
همه عمر چشمم به خیال رویش
چه شود غباری ببرم زخاکش
چه شود که جامی زنم از سبویش
من و خاک کویش من و آب جویش
من های و هویش من و عطر و بویش
به شرار قهرش به نگاه مهرش
به صفای خلقش به خصال و خویش
به جبین و دستش به دو چشم مستش
به بهار حسنش به شکنج مویش
نگهم دهد جان به تمام امکان
اگر او نگاهی فکند به من هم
هله ای که زیبد زمقام و رفعت
به جهان حسین دگرت بخوانم
تو که به زمهری، تو که به زماهی
به کدام جرأت قمرت بخوانم
به خدا که زیبد به وفا و عشق و
ادب و شهامت پدرت بخوانم
لب خود بشویم به گلاب و آنگه
به رسول و زهرا پسرت بخوانم
به حسین یاور به حسن برادر
به علی فروغ بصرت بخوانم
شرف و ولایت زتو جلوه کرده
کمر شجاعت به تو گشته محکم
تو علی شمایل تو حسن خصایل
تو ابوالفضائل تو گره گشائی
تو جهان فروزی تو به سینه سوزی
تو به جسم جانی تو به دل صفائی
تو سپهر غیرت تو امید عترت
تو شفیع امّت به صف جزائی
تو بزرگ مردی تو دوای دردی
تو محیط مهری تو یم وفائی
تو امیر لشکر تو شهید داور
تو عزیز حیدر تو پناه مائی
زتو درد درمان زتو زخم مرهم
زتو شعله لاله زتو نار خرّم
به خدای منّان به تمام قرآن
که به سینه شوق حرم تو دارم
اگرم که بررو بود آبروئی
زصفای خاک قدم تو دارم
چه غم از نشورم چه غم از صراطم
چه غم از جحیمم که غم تو دارم
شرف عیان را شرر نهان را
به خدا زلطف و کرم تو دارم
دل آسمانی گهر معانی
دم مدح خوانی زدم تو دارم
به ریاض حسنت به بهشت رویت
که برون زکویت نروم مسلم؟
به جلال داور به دل پیمبر
به نماز زهرا به خلوص حیدر
به حطیم و کعبه به مقام و زمزم
به صفا و مروه به منی و مشعر
به حسین و عباس به زهیر و یحیی
به حبیب و مسلم به علیِّ اکبر
به سرشک طفلان به فرات خونین
به رباب محزون به علیِّ اصغر
اگرم برانی اگرم بخوانی
نروم از این کو، نروم از این در
به تو سر سپردم به تو دست دادم
به تو رو نهادم زتو می زنم دم
تو که می بری دل تو که می دهد جان
گهی از تبسّم کهی از نگاهت
تو که روز محشر شهدا سراسر
ببرند حسرت به مقام و جاهت
تو که خلق عالم شده هم گدایت
شده هم غلامت شده هم سپاهت
چه شود که منّت به سرم گذاری
زغبار کویت زتراب راهت
زکرم بخوانی من بینوا را
که شبی نهم رو سوی بارگاهت
بگشا خدایا ره کربلا را
چه به روی عالم چه به روی (میثم)
--------------------------------------------------------------------
غلامرضا سازگار
***مدح و ولادت
دریا بیا و موج بزن بر دل کویر
ما را ببر به خدمت آن زاده ی امیر
ما را ببر به علقمه آن قبله گاه آب
امشب جواز نوکریَم را از او بگیر
با او بگو که بچه یِ آهو زِ ترس گرگ
با حال زار آمده است در پناه شیر
دست شماست، هرچه که خواهی به او بکن
یا که بگو بمان به بَرَم، یا بگو بمیر
امشب بیا چو دانه همه بارور شویم
از لطف شمس، زائر روی قمر شویم
امشب دوباره شهر پُر از یار می شود
یعقوب زاده راهیِ بازار می شود
اُمُّ البنین به لطفِ کنیزی اهل بیت
از حضرت امیر پسردار می شود
تعبیر خواب اُمّ بنین است این پسر
دامان او سپید و قمربار می شود
امشب دو چشم ماهِ بنی هاشمِ علی
از صورت حسین خبردار می شود
از آسمان عشق، گل یاس می رسد
ماه منیر، حضرت عباس می رسد
می آید آن کسی که بود دلبر حسین
تاجی پر افتخار به روی سر حسین
او آن کسی بود که به وقت شهادتش
فرمود«یا بُنَیَّ» به او مادر حسین
او آمده است تا که نماید چو مادرش
تا وقت مرگ، نوکری خواهر حسین
ذُخرُالحسین آمده تا روز کارزار
در لشگر خدا بشود حیدر حسین
یکتاترین برادر نایاب آمده
پشت و پناه حضرت ارباب آمده
او چشم باز کرد و جهان مست چشم او
هر هفت سرزمین جنان مست چشم او
اینکه به دست های پسر بوسه می زند
بابای اوست گریه کنان، مست چشم او
تنها علی که نه، به خدای علی قسم
چشم امام های زمان مست چشم او
امروز مست ساغر چشمش پدر شده
فردا لبان تیر و سنان مست چشم او
در پیش قامتش همگی پست می شوند
از چشم های او همه سرمست می شوند
دست خدا کشید چونقش جمال تو
گفت آفرین به کار خودم، بر کمال تو
از معنی خدای احد، "نام" مال من
هرچه که ماند مابقی اش جمله مال تو
تو عبد صالح منی و من میان خلق
ای یاور حسین ندارم مثال تو
در کربلا دو دست خودت را به من بده
تا که خودِ خودم بشوم هر دو بال تو
ای خوبتر زِ هر چه به گیتی شده است خوب
از صورت حسین تویی کاشف الکروب
ای درد مند مردِ به هر درد آشنا
باب الحوائجیّ و به یاران کرم نما
شأنت بلند مرتبه، هر چند روی نی
ماییم خاک پای تو، هر چند زیر پا
امشب دو بال لطف خودت را تکان بده
بالی بزن بزن و در این آسمان درآ
ای ساقی حسین، بیا ابر شو ببار
حُبُّ الحُسین در دل همچون کویر ما
سرچشمه ی امید وَ ای آرزوی آب
مانده هنوز چشم به راه شما رباب
-----------------------------------------------------
امیر عظیمی