یهود خود را برترین میپندارد. حتی برخی از آنان کلام وحی مانند: و هو فضلکم علی العالمین [1] را دلیل بر این برتری خود می پندارند! لیکن معنای این آیه برتری بنی اسرائیل نیست، بلکه برتری قوم موسی علیهالسلام در زمان خودش است. [2] نجات آنان از گرفتاریهای فرعون که هیچ قومی به مانند آنان گرفتار نشده بود. خدا آنان را برتری داده، یعنی آنان را از چنگال فرعون نجات عنایت فرمود؛ [3] نه اینکه برتری نسبت به همگان باشد. برتری آنان یعنی بازگرداندن به وطن و نجات از قوم فرعون. اما ارزانی وحی آسمانی و معارف الهی و برانگیخته شدن پیامبران بسیار از این قوم دلیل بر برتری آنان نمیباشد، بلکه نشان نکوهش آنان نیز است. زیرا که آنان بسیار قوم نادان و ضعیف الفکری میباشند. به تعبیر برخی مفسران این بیان قرآن دلیل بر ضعف فکری قوم یهود است. [4] آنان از دیگران از فکر و فرهنگ ضعیف تری برخوردارند. گواه بر این ادعا این نکته است: هنگامی که موسی علیهالسلام آنان را از دریا به اعجاز عبور داد! آنگاه که به خشکی رسیدند و بتپرستان را دیدند، به موسی گفتند برای ما هم همانند اینها خدا بیاور، اجعل لنا الها کما لهم آلهة. در همین جا قرآن این قوم را به جهل و نادانی نکوهش نمود، قال انکم قوم تجهلون. [5] .
از جانب دیگر قرآن این قوم را لجوج و عنود و چالشگر حق و قاتل پیامبران معرفی میکند و آنان را در صف بتپرستان قرار میدهد، لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا. [6] «دشمن ترین افراد نسبت به مؤمنان، یهود و مشرکان میباشند.» و یقتلون النبیین بغیر حق؛ [7] «آنان پیامبران را به ناحق می کشند». لجاجت و جهل و نادانی و پیامبر کشی، صفات بارز یهود و بنی اسرائیل است. در واقع این سخنان نکوهش این ملیت است نه برتری نژادی آنان، که پنداره یهود قرار گرفته است! این پندار دست آویزی برای هجوم بر ملیتهای دیگر به شمار آمده است. قوم یهود خود را برتر از دیگران میپندارد و این نکته را (برانگیخته شدن پیامبران زیاد از بین آنان) دلیل بر فضیلت و برتری دانستهاند. در صورتی که این نکته خود موجب نکوهش آنان است که چون ملتی عنود و لجوج برابر حق بودند، پیامبران زیاد برای رهنمون آنان مبعوث شدهاند. اگر همانند امت اسلامی حق باور و حق محور بودند، یک پیامبر برای آنان کفایت می نمود.
اینک امام کاظم علیهالسلام علی بن ابیحمزه و همراهانش را این گونه نکوهش می کند؛ زیرا اینان همانند یهود که تورات را برنتابیدند، عترت را نپذیرفتند. به خاطر دنیا طلبی همانند یهود، در برابر عترت ایستادند. مذهب تراشی کردند. دنیاطلبی آنان را مقابل حق قرار داد و به موضع گیری در برابر عترت وادار نمود؛ همانند یهودیان دنیاطلب. امام همام هم تعبیر این گونه (اشباه حمیر) همانند تعبیر قرآن از یهود نموده است. امام رضا علیهالسلام نیز رفتار اینان را همانند رفتار یهود میداند، که بر این پندار بودند که یدالله مغلولة. [8] .
پی نوشت ها:
[1] اعراف، 140.
[2] مجمع البیان، ج 2، ص 72.
[3] همان.
[4] المیزان، ج 9، ص 235.
[5] اعراف، 138.
[6] مائده، 82.
[7] بقره، 61.
[8] مائده، 64، رجال کشی، ص 456.