0

درباره ی ایران 1400 ساله‎

 
DRAGON333
DRAGON333
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1391 
تعداد پست ها : 8083
محل سکونت : سیستان و بلوچستان خاش

درباره ی ایران 1400 ساله‎
یک شنبه 14 اردیبهشت 1393  1:41 AM

پیش از ورود به بحث، لازم می دانم تا مخاطبان عزیز را مطمئن کنم که صاحب این قلم، به جریان انحرافی تعلق خاطر ندارد. ملی گرا به معنای سکولاریستی آن هم نیست، که بخواهد سخنان ناسیونالیستی صرف بر زبان بیاورد. هیچ ادعایی هم در شناخت ایران و تمدن ایرانی از موضع یک تاریخدان متبحر ندارد. همچنانکه هیچ ادعایی نیز در شناخت دین مبین اسلام از موضع یک فقیه ندارد.

این مقال واکنشی انتقادی است به سخنان حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران که در خطبه های نماز جمعه به تاریخ ۱۰ آبان ماه، با اشاره به سخنان خانم وندی شرمن مقام ارشد مذاکره کننده هسته ای آمریکا عبارتی تحت این عنوان بیان کردند که حاوی نکات قابل توجهی است: «این آدم بی‌شخصیتی که در مذاکرات ایران و آمریکایی‌ها با کمال بی‌ادبی به ملتی با تمدن ۱۴۰۰ ساله اهانت می‌کند مصداق واقعی تفکرات آنها است».

شاید واکنش پرخاشگرانه ایشان نسبت به موضع غیر منطقی و مبهم خانم وندی شرمن، خطای کاستن از سابقه ی تمدنی ایران اسلامی را برای عده ای توجیه کرده باشد، تا با این توجیه نقدی بر آن وارد ندانند، اما به دلایلی که خواهد آمد، اصرار بر پیگرد رسانه ای و نقد کارشناسانه این سخنان، توجیه پذیر بوده و اگر اربابان فکر و فرهنگ و پژوهشگران حوزه ی تاریخ تمدن، به نقد این باور و عقیده همت کنند و بررسی این ماجرا را تا یافتن پاسخی شفاف و معقول دنبال کنند، بی شک این حرکت رسانه ای، قابل تقدیر و دفاع خواهد بود. در این باره نقدهای مکرری صورت گرفته است که همگی واجد معنا و توجه اند، اما به گمانم این نقد از لون دیگری است.

قطعا نقد حاضر به معنای توجه دادن جناب آقای سید احمد خاتمی به غرور و تفکر در تاریخ تمدنات نخواهد بود و بی معنا است اگر بگوئیم ایشان از تاریخ تمدن ایران باستان اطلاع دقیقی نداشته باشند. چرا که خدمات متقابل این هر دو، پیشتر از اینها، برای همگان معلوم و آشکار شده است. لذا اینگونه بگویم که این نقد، واجد اعتراض مسالمت جویانه و منطقی به تحریف سهوی تاریخ تمدن ایران توسط ایشان است.

خداوند استاد شهید مرتضی مطهری را رحمت کند که با کمال انصاف و مروت و بعنوان تکیه زننده بر منصب پیامبر در امر تبلیغ و تشریح و تفسیر دین و بدون داشتن تعصب، خدمات ایران و اسلام را متقابل می دانست و با وجود تعلق خاطر به صنف روحانیت، هرگز سخن از برتری و غلبه ی فرهنگ اسلام بر فرهنگ ایران بر زبان نیاورد. این شهید والامقام، نه تنها تمدن بزرگ ایران باستان را، سرشار از آموزه های قابل قبول دین اسلام می دانست، بلکه فراتر از آن، اصل تمدن ایرانی را بعنوان یک تکیه گاه و پشتوانه ی قابل احترام و مورد اطمینان برای اشاعه ی فرهنگ اسلامی قلمداد می نمود. خردمندی و خردورزی و حکمت خسروانی ایرانیان را نشانه می آورد، تا نزدیکی و قرابت آن به روح فلسفه ی اسلامی را نتیجه بگیرد.

زرتشتیان را به استناد شواهد تاریخی و پژوهش های فرهنگی و صحه و تائید علامه طباطبایی [ره]، اهل کتاب می دانست و صاحب توحید، و از همین تشابه توحیدی، بهره ها برد تا بگوید، اسلام و ایران، در شناخت هستی و خدای واحد، یکدل و یک نظرند و لذا اسلام آوردن آنان، مبتنی بر مشی توحیدی و باور به خدای «لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ» است. پرسش این است که مگر تقدم و تاخر یک تمدن نسبت به تمدنی دیگر، به معنای ارجحیت گفتمان و عقاید آن تمدن است، که بخواهیم دست به تحریف تاریخی مشهودی بزنیم و ایران ۵۰۰۰ ساله را، به شهادت اسناد تاریخ تمدنات، به ایران ۱۴۰۰ ساله تقلیل دهیم؟ آیا تلاش بر این است تا تاثیرات و خدمات موثر ایران بر اسلام دانسته نشود و اینگونه وانمود گردد که پیش از اسلام، ایرانی بود تهی از فکر و فرهنگ و آموزه های اخلاقی و دینی و اجتماعی و سنت های پسندیده و مطلوب ملی؟ اگر اینگونه است که استاد مرتضی مطهری [ره] بیش از سی سال پیش پاسخ این تحریف تاریخی را داده است و در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، صمیمت منحصر بفرد ایرانیان نسبت به اشاعه دین مبین اسلام را نمونه ی بی نظیری دانستند و مدعی شدند که « از این بابت هیچ یک از ملل اسلامی اعم از عرب و غیر عرب، به ایرانیان نمی رسد و شاید ایرانیان در دنیا نظیر نداشته باشند، یعنی هیچ ملتی نسبت به هیچ دینی و آئینی این اندازه خدمت نکرده و صمیمت به خرج نداده است» [۱].

تاکید بر ایران ۱۴۰۰ ساله، به این معنا نیز می تواند باشد که ایران و ایرانیان پیش از اسلام هویتی نداشته اند و بی بهره از دانش و بیش بوده اند و از این رو با رجوع به اسلام و ایمان آوردن به این دین آسمانی، همگی یکصدا گفته اند که: «مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم *** دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم» .

اشاره ی دیگری از کتاب استاد مطهری خالی از لطف نخواهد بود چرا که دیدگاه استاد از موضع یک فقیه جامع الشرایط بیان شده و از این حیث قابل توجه و تامل است. «دو مطلب قطعی است یکی اینکه ایران قبل از اسلام از خود دارای تمدنی درخشان و باسابقه بوده و این تمدن سابقه ی طولانی داشته است، دیگر اینکه این تمدن در دوره اسلامی مورد استفاده واقع شده و به قول پ . ژ . مناشه: ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پرورده ای به اسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این مذهب در آن دمید جان تازه گرفت» [۲] لذا چندان معقول نیست که تاریخ تمدن ملتی که دین و آئین دیگری داشته و در دوران حیات خود خوش درخشیده و با ظهور اسلام با صمیمت خاصی آن را پذیرفته، دستخوش تحریف شده و نادیده گرفته شود.

مطلب دیگری در نقد این تحریف بگویم. پیامبرانی چون حضرت نوح، ابراهیم، موسی و عیسی[ع] پیش از پیامبر گرامی اسلام رسالت یافته اند و در عصر و بر نسل خود پیامبری کرده اند و در این مسیر پیروانی نیز یافته اند. با ختم نبوت توسط حضرت محمد [ص]، آیا می توان پذیرفت که رسالت و تلاش مجاهدانه ی همه ی آن گرامیان در دعوت انسان ها به خدای واحد نادیده گرفته شود و با تعصب به دین و آئین خود، مدعی شد که آنان و دین و آئین شان، هیچ گرهی از کار بشر وا نکرده اند و در شناساندن حقایق هستی قدمی برنداشته اند و لذا پیامبر، فقط پیامبر اسلام و دین، فقط دین اسلام و انسان، فقط انسان مسلمانان و دیگر ادیان و پیروانشان، بی شناسنامه اند و نامستند؟ نخیر . باید همچون مولانا به این قضیه نگریست که:

« نام احمد نام جمله انبیاست *** چون که صد آمد نود هم پیش ماست » .

رسالت حضرت محمد [ص] تکمیل نمی شد و از ناحیه مردمان آن عصر پذیرفتنی نبود، اگر پیامبران پیش از او حجت را تمام نمی کردند و در کتب آسمانی شان، وعده ی ظهور پیامبر خاتم را نوید نمی دادند. و عکس این اتفاق نیز صادق است، همچنانکه اصحاب پیامبر در هجرت به حبشه و در نزد نجاشی توانستند با استناد و اشاره به آيات تكان دهنده سوره مریم، كه مسيح و مادرش را از هر گونه تهمت‏هاى ناروا پاك و مبرا مى‏ساخت، از آن مهلکه ی تهلکه بگریزند. باید اذعان نمود که برای تحکیم موقعیت تمدن اسلام، ضرورتی ندارد تا تمدن ایران نادیده گرفته شود. ضرورتی ندارد تا برای اثبات برتری تمدن اسلام دیگر ادیان الهی را خالی از محتوا بدانیم، چرا که پس از گذشت قرن ها از ظهور ادیان ابراهیمی، پیروان آنان همچنان بر رأی و نظر خود مستدام اند و باقی بر قول و عهدی که با پیامبرانشان بسته اند. اما آنچه که مایه مباهات ما مسلمانان است اینکه؛ رسول گرامی ما خاتم رسولان است و ما پیروان دین اکمل. مسلمانان، رنج و زحمت همه ی آن گرامیان را قدر می نهند و پیروانشان را محترم می شمارند.

برای اینکه منظور و نظرم را بهتر برسانم چند نمونه از حضور آگاهانه ی ایرانیان در دوران رسالت پیامبر گرامی می آورم تا انشاالله موجب تنویر افکار شود. ابوهريره مي‌گويد : خدمت پيامبر نشسته بوديم كه سوره جمعه نازل شد. آن را براي ما تلاوت كرد و وقتي به آيه « وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ »[۳] رسيد، یکی از حاضرین پرسيد : آن گروه چه كساني‌اند؟ حضرت ضمن اشاره به سلمان فرمودند: «قسم به جان كسي كه جانم در دست او است! اگر ايمان در ثريا باشد، افرادي از اين گروه به آن دست مي يابند»[۴] آيه ديگري نیز در قرآن است كه طبق حديث نبوي از ايرانيان به عنوان پاسداران و نگهبانان دين ياد شده است. آيه مي‌فرمايد: «آنها کسانى هستند که کتاب و حکم و نبوّت به آنان داديم؛ و اگر (بفرض) نسبت به آن کفر ورزند، (آيين حقّ زمين نمى‏ماند؛ زيرا) کسان ديگرى را نگاهبان آن مى‏سازيم که نسبت به آن، کافر نيستند.»[۵] شخصي از رسول خدا (ص) پرسيد: منظور از آن گروه نگهبان دين در اين آيه چه كساني هستند؟ فرمود: «سوگند به خدا، اين گروه نگهبان، سلمان و قوم او هستند»[۶]

علاوه بر سندهای قرآنی، سندهای حدیثی فراوانی در کتب شیعه موجود است که نشان از اعتماد و اعتنا پیامبر گرامی اسلام به ایرانیان دارد و به طور مکرر از ایرانیان به نیکی یاد کرده است. از آن جمله پيامبر مي‌فرمايند «ايرانيان خويشاوندان ما اهل بيت‌اند » [۷] و نیز: «در بين مردم، مردم فارس بيش ترين سهم را از اسلام دارند» و «خوشبخت‌ترين ملت غير عرب به واسطه اسلام مردم ايرانند»[۸] و در جاي ديگر، ايرانيان را اهل بهشت مي‌نامد [۹]. باید در رسای مقام و موقعیت ایران و تاثیر دین مبین اسلام بر تمدن آن، به مدد حضرت مولانا اینچنین گفت:

«دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا **** زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم»
« زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم *** یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم»

ناگفته نماند که مقاله حاضر هرگز جنبه ی پژوهشی نداشته و اگر چنین انگیزه ای هم در میان باشد، بسی بسیار می توان مثال و حدیث و سند آورد که ایرانیان، حضوری آگاهانه و معتمدانه در حضور حضرت رسول داشته اند و پیامبر گرامی ما نیز با آگاهی از عقبه ی فکری و فرهنگی و دانش و بینش و هوش و توانایی های بالقوه و بالفعل ایرانیان، چنین با قاطعیت، رأی به متفاوت بودن و البته وفادار بودن ایرانیان می دهد. بر حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد خاتمی است تا نه به تأسی از تاریخ پژوهان معتبر ایرانی، که به تأسی از هم لباس و هم صنف خود استاد شهید مرتضی مطهری [ره] بر تاریخ تمدن باشکوه ایران باستان صحه بگذارند و همچون او در این باره اتخاذ موضع کنند که صادقانه می گفتند: « صلاحیت بحث در ماهیت تمدن ایرانی و ارزش واقعی آن را ندارند» [۱۰] و اگر بنا دارند تا با نشان دادن سابقه ی تمدنی ایران اسلامی، پاسخی منطقی و مستدل به غرب بدهند، استناد به ۵۰۰۰ سال سابقه ی تمدنی به رسمیت شناخته شده ایران کنند، که بزرگای آن در مقیاس جهانی، تمدن تاریک و خونبار غرب را به زانو در خواهد آورد.
 
***
منابع :
۱- استاد شهید مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۳۱
۲- استاد شهید مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۲۴
۳- سوره جمعه آیه ۳ [و (همچنين) رسول است بر گروه ديگرى که هنوز به آنها ملحق نشده‏اند]
۴- جلال الدين سيوطي، الدرالمنثور، ج ۶ ص ۲۱۵
۵- سوره انعام آيه ۸۹
۶- نفس الرحمن، ص ۴۸
۷- متقي هندي، كنزالعمال،‌ ج ۲، ص ۳۰۳، بيروت، ۱۴۰۹ه، ۱۹۸۹ م
۸- همان منبع
۹- همان منبع
۱۰- استاد شهید مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۲۳
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها