آن حضرت در زهد و عبادت یگانه بود، زمانی متوکل به وزیر دربارش به نام سعید دستور داد تا شبانه به خانهی امام هادی (علیهالسلام) حمله کنند و منزل او را بازرسی کنند.
سعید گوید: چون نردبان را به داخل حیاط امام انداختم و خواستم فرود آیم ناگاه آن حضرت مرا با نام صدا زد و فرمود؟: «ای سعید! همانجا باش تا برایت چراغ بیاورند.»
بازرسان وارد اتاق شدند، امام را در اتاقی بیفرش دیدند که در برابر قبله روی خاک و ریگ با لباس پشمین به عبادت مشغول است، وقتی مرا دید فرمود: «اتاقها در اختیار توست همهجا را جستجو و بررسی کن.» آنگاه کیسهی پولی که نذر مادر متوکل به امام بود به من داد و فرمود: «جانماز را نیز وارسی کن. پس شمشیر سادهای در میان غلاف در زیر آن بود، آنرا نیز برداشته و نزد متوکل آوردم.» متوکل چون بیاساسی سخن سخنچینان در مورد امام را دریافت آنها را به امام (علیهالسلام) باز پس داد. چون اموال را نزد امام (علیهالسلام) بردم و عذرخواهی کردم، آن حضرت فرمود: «و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.» [1] . «به زودی ستمکاران خواهند دانست که عاقبت کارشان به کجاست.» [2] .
پی نوشت ها:
[1] سورهی شعراء، آیه227.
[2] اصول کافی، ج 1، ص 499.