0

سخنرانی، در جمع مردم کوفه

 
haj114
haj114
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 3991

سخنرانی، در جمع مردم کوفه
جمعه 5 اردیبهشت 1393  9:13 AM

سخنرانی، در جمع مردم کوفه
نخستین جنگی که در عصر خلافت امام علی علیه‏السلام از ناحیه‏ی بیعت - شکنان (عایشه، طلحه و زبیر) در بصره رخ داد، جنگ جمل بود. 
حضرت امام علی علیه‏السلام، همراه حسن و حسین علیهماالسلام، با سپاه خود، از مدینه به سوی بصره برای سرکوبی بیعت شکنان حرکت نمودند. 
هنگامی که به روستای ربذه رسیدند، حضرت امام علیه‏السلام نامه‏ای برای ابوموسی اشعری، استاندار کوفه، فرستاد و او را به جهاد فراخواند و از او خواست تا مردم کوفه را برای کمک بفرستد. 
نامه به دست ابوموسی رسید. ولی او از فرمان علی علیه‏السلام سرپیچی نمود و به جای بسیج مردم برای جهاد آنها را به قعود و سکوت فراخواند. 
هنگامی که سپاه امام علی علیه‏السلام به سرزمین ذیقار (نزدیک بصره) رسید، حضرت امام علی علیه‏السلام فرزندش امام حسن علیه‏السلام را همراه عمار یاسر، به سوی کوفه فرستاد، تا مردم کوفه را برای جهاد با سپاس جمل، بسیج نمایند. 
امام حسن علیه‏السلام و عمار، به کوفه آمدند. با اینکه القائات انحرافی ابوموسی، مردم را به شک و تردید و اختلاف افکنده بود، خطبه‏ها و روشنگری‏های امام حسن علیه‏السلام باعث شد که حدود هفت هزار نفر و مطابق روایت دیگر، دوازده هزار و یک نفر از مردم کوفه، بسیج شده و همراه امام حسن علیه‏السلام از کوفه خارج شده و به سپاه امیرالمؤمنین، امام علی علیه‏السلام، پیوستند[1] . 
هنگامی که امام حسن علیه‏السلام برای بسیج کردن مردم کوفه به سوی جبهه اعزام شد، حدود سی سال داشت مردم کوفه، در اطراف آن حضرت اجتماع کردند و با احساسات پرشور خود، آن حضرت را چون نگینی در میان گرفتند و فریاد می‏زدند: 
«اللهم سدد منطق ابن‏نبینا»! 
یعنی: «خدایا! سخن گفتن فرزند پیامبرمان را استوار و گویا گردان» 
امام حسن علیه‏السلام، پس از حمد و ثنای الهی و گواهی به یکتایی خدا و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و پس از بیان کوتاهی در شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مردم را به یاری امیرمؤمنان امام علی علیه‏السلام فراخواند و چنین فرمود: 
«ای مردم! شما می‏دانید که علی علیه‏السلام نخستین کسی است که با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز خواند و در ده سالگی، پیامبری او را تصدیق کرد و در همه‏ی جنگ‏های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، در رکاب او بود. 
رسول خدا صلی الله علیه و آله، همواره از او راضی بود، تا آن هنگامی که رحلت نمود و علی علیه‏السلام او را غسل داد و کفن کرد و دفن نمود و وصیت‏های او را انجام داد... 
تا اینکه، مردم مانند شتران تشنه که به آبگاه برسند، با ازدحام به محضرش آمدند و با او بیعت کردند. ولی طولی نکشید که جماعتی بی آنکه انحرافی از او دیده باشند، از روی کینه و حسادت، بیعت شکنی کرده و علم مخالفت با او را برافراشتند. 
اکنون، بر شما است که از فرمان او اطاعت کنید، برای کمک و یاری او بشتابید و با دشمنان نبرد کنید...» 
ولی ابوموسی اشعری حاکم کوفه، همچنان به تفرقه افکنی و فتنه انگیزی ادامه می‏داد و مردم را از رفتن به سوی جبهه بازمی‏داشت[2] . 
روز دیگر نیز امام حسن - علیه‏السلام - در مسجد کوفه به میان مردم کوفه آمد و خطبه خواند و مردم را به حرکت برای یاری امام علی علیه‏السلام دعوت نمود. 
در فرازی از این خطبه، پس از ذکر سوابق درخشان امام علی علیه‏السلام این چنین آمده است: 
«و هو یسألکم النصر، و یدعوکم الی الحق، و یأمرکم بالمسیر الیه، لتوازروه و تنصروه علی قوم نکثوا بیعته و قتلوا أهل الصلاح من أصحابه و مثلوا بعماله و انتهبوا بیت ماله. 
فاشخصوا الیه - رحمکم الله - فمروا بالمعروف، و انهوا عن المنکر و احضروا بما یحضر به الصالحون»[3] . 
یعنی: «علی علیه‏السلام شما را به یاری می‏طلبد و به سوی حق فرامی‏خواند و فرمان می‏دهد که به سوی او حرکت کنید، تا او را حمایت و یاری نمایید. در برابر آنها که بیعتش را شکستند و شیعیان شایسته‏اش را کشتند، کار گزارانش را مثله کردند (اعضای بدنش را بریدند) و بیت المال را به یغما بردند. خداوند شما را رحمت کند. به سوی او حرکت کنید و امر به معروف و نهی از منکر نمایید و در صحنه، همانند صالحان، حاضر باشید.» 
کارشکنی‏های ابوموسی و سمپاشی‏های او، همچنان بر اختلافات دامن می‏زد و مردم را از رفتن بر جبهه بازمی‏داشت، ولی بیانات شیوا و مستدل امام حسن علیه‏السلام و تلاشهای افراد برجسته‏ای همچون عمار یاسر، قیس بن سعد، مالک اشتر و... موجب شد که بیش از ده هزار نفر به سوی جبهه‏ی جنگ حرکت نمودند. 
حضرت امام علی علیه‏السلام، در ذیقار، به سپاه خود فرمود: از جانب کوفه دوازده هزار و یک نفر - نه کمتر و نه بیشتر - به سوی شما می‏آیند.م 
سرانجام این جمعیت فرارسید. آنها را شمردند. دیدند دوازده هزار و یک نفر هستند، نه یک عدد کمتر و نه یک عدد زیادتر.[4] . 
از گفتنی‏ها این است که: 
یک بار امام حسن علیه‏السلام به مسجد بزرگ کوفه وارد شد. دید که جمعیت زیادی، اطراف ابوموسی (حاکم کوفه) را گرفته‏اند و او آنها را به کناره گیری و سکوت دعوت می‏کند و جنگ امام علی علیه‏السلام را فتنه می‏خواند و مردم را از ورود در این فتنه، برحذر می‏دارد. 
امام حسن مجتبی علیه‏السلام، در میان جمعیت، خود را به ابوموسی رسانید و باران سرزنش خود را بر او فرود آورد و سرانجام به او فرمود: از مسجد ما بیرون برو! و به طور کلی از کوفه خارج شو! و هر جا که می‏خواهی برو، اینجا نباید بمانی[5] [6] . 

پی نوشت ها:
[1] تتمة المنتهی، صص 9 - 10، شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 14، ص 21. 
[2] بحارالأنوار، ج 32، صص 88 - 89. 
[3] اعیان الشیعة، ج 1، ص 565. 
[4] شرح نهج‏البلاغه‏ی ابن‏ابی‏الحدید، ج 14، ص 21. 
[5] اخبار الطوال دینوری (ترجمه)، ص 181. 
[6] سیره‏ی چهارده معصوم علیهم‏السلام، صص 256 - 258. 

 

  *  عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری  *
********
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها