اشراط الساعة
چهارشنبه 27 فروردین 1393 6:40 AM
«اشراط» (جمع «شَرَط») به معناي علامت است. بنابراين «اشراط الساعة» به معناي نشانههاي نزديک شدن قيامت است. [1] اين اصطلاح بر مجموع حوادثي اطلاق ميشود که پيش از واقعه عظيم قيامت، اتفاق خواهد افتاد.
تعبير «اَشْراطُ السَّاعَة» تنها يک بار در قرآن کريم به کار رفته است:
«فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها فَأَنَّي لَهُمْ إِذا جاءَتْهُمْ ذِکْراهُمْ»؛ [2] «آيا آنها جز اين انتظاري دارند که قيامت ناگهان بر پا شود؛ [آن گاه ايمان آورند] در حالي که هم اکنون نشانههاي آن آمده است، اما هنگامي که بيايد تذکر و ايمان آنها سودي نخواهد داشت».
در روايات - بهويژه از طريق اهل سنّت [3] - اينانگاره، فراوان مورد اشاره قرار گرفته است.
يکي از حوادث مهمي که در آستانه قيامت رخ خواهد داد و مورد اتفاق شيعه و اهل سنّت است، ظهور مردي از خاندان پيامبر اکرمصلي الله عليه وآله ميباشد.
شيعه معتقد است:
او فرزند امام حسن عسکريعليه السلام است که در سال 255 ق. متولد شده و هماکنون به قدرت الهي زنده است. هر گاه خداوند اراده کند، او پرچم قيام را بر دوش خواهد گرفت و تا او نيايد و حکومت عدل را در گيتي برپاي ندارد، عمر جهان به سر نميرسد و قيامت بر پا نميگردد.
به نظر ميرسد روايات بيانگر نشانههاي ظهور و روايات حکايتگر نشانههاي برپايي قيامت، در هم آميخته شده باشند. (نشانههاي ظهور)
پيامبر گرامي اسلام ميفرمايد:
«عَشرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لابُدَّ مِنْها السُّفيَانِيُّ وَالدَّجّالُ وَالدُّخانُ وَالدّابَّةُ وَخُروُجُ القائِمِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَنُزُولُ عِيسيعليه السلام وَخَسْفٌ بِالْمَشرِقِ وَخَسْفٌ بِجَزيرَةِ العَرَبِ وَنَارٌ تَخْرُجُ مِنْ عَدَن تَسُوقُ النّاسَ اِلَي المَحْشَرِ»؛ [4] «ده چيز، پيش از برپايي قيامت، به ناگزير رخ خواهد داد: خروج سفياني و دجّال، پيدا شدن دود و جنبنده، خروج قائم، طلوع خورشيد از مغرب آن، فرود آمدن حضرت عيسيعليه السلام از آسمان، فرو رفتن [در زمين] در ناحيه مشرق و فرو رفتن در منطقه جزيرةالعرب و آتشي که از انتهاي عدن بر ميخيزد و مردمان را به سوي صحراي محشر ميکشاند».
بر اين اساس، همه نشانههاي ظهور، به گونهاي نشانههاي قيامت هم هستند؛ ولي همه نشانههاي قيامت، نميتوانند نشانههاي ظهور باشند؛ زيرا ممکن است، برخي از آنها پس از ظهور حضرت مهديعليه السلام واقع شوند.
يکي از مشروحترين و جامعترين احاديث در اين زمينه، حديثي است که ابن عباس از پيغمبر گرامي اسلامصلي الله عليه وآله در داستان حجةالوداع نقل کرده و حاوي نکات ارزشمند فراواني است. او ميگويد: «ما با پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله در «حجةالوداع» بوديم، حضرت حلقه در خانه کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آيا شما را از «اَشْراطُ السَّاعة» آگاه کنم و سلمان - که در آن روز از همه به پيامبرصلي الله عليه وآله نزديکتر بود - عرض کرد: آري اي رسول خدا!
فرمود: از نشانههاي قيامت تضييع نماز، پيروي از شهوات، تمايل به هواپرستي، گرامي داشتن ثروتمندان و فروختن دين به دنيا است. در اين هنگام است که قلب مؤمن در درونش آب ميشود - آن چنان که نمک در آب [ذوب ميشود] - از اين همه زشتيها که ميبيند و توانايي بر تغيير آن ندارد.
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا چنين امري واقع ميشود؟
فرمود: آري، سوگند به آن کس که جانم به دست اوست! در آن زمان، زمامداراني ظالم، وزرايي فاسق، کارشناساني ستمگر، و امنايي خائن بر مردم حکومت ميکنند.
سلمان پرسيد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟
فرمود: آري سوگند به آن کس که جانم در دست اوست! در آن هنگام زشتيها، زيبا و زيباييها، زشت ميشود. امانت به خيانتکار سپرده ميشود و امانتدار خيانت ميکند. دروغگو را تصديق و راستگو را تکذيب ميکنند.
سلمان پرسيد: اي رسول خدا! آيا چنين چيزي واقع ميشود؟!
فرمود: آري، سوگند به کسي که جانم در دست اوست! در آن روز حکومت به دست زنان، و مشورت با بردگان خواهد بود، کودکان بر منبرها مينشينند و دروغ، «ظرافت» و زکات «غرامت» و بيتالمال «غنيمت» محسوب ميشود.
مردم به پدر و مادر [خود] بدي ميکنند و به دوستانشان نيکي و ستاره دنبالهدار در آسمان ظاهر ميشود.
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري سوگند به کسي که جانم به دست اوست! در آن زمان زن با شوهرش شريک تجارت ميشود (و هر دو تمام تلاش خود را در بيرون خانه و براي ثروت اندوزي به کار ميگيرند). باران کم ميشود. صاحبان کَرَم خسيس و تهيدستان، حقير شمرده ميشوند. در آن هنگام بازارها به يکديگر نزديک ميگردد. يکي ميگويد چيزي نفروختم و ديگري ميگويد سودي نبردم! همه زبان به شکايت و مذمت پروردگار ميگشايند!
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري سوگند به کسي که جانم در دست اوست! در آن زمان اقوامي به حکومت ميرسند که اگر مردم سخن بگويند، آنان را ميکشند، و اگر سکوت کنند، همه چيزشان را مباح ميشمرند! اموال آنها را غارت ميکنند و احترامشان را پايمال و خونهايشان را ميريزند! دلها را پر از عداوت و وحشت ميکنند، و همه مردم را ترسان و خائف و مرعوب ميبيني!
سلمان عرض کرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري، قسم به آن کسي که جانم به دست او است! در آن هنگام چيزي از مشرق و چيزي از مغرب ميآورند (قوانيني از شرق و قوانيني از غرب) و امت من متلوّن ميگردد! واي در آن روز بر ضعفاي امت از آنها و واي بر آنها از عذاب الهي! نه بر صغير رحم ميکنند، نه به کبير احترام ميگذارند و نه گنهکاري را ميبخشند! بدنهايشان همچون آدميان است؛ اما قلبهايشان قلبهاي شيطانها است.
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري سوگند به آن کسي که جانم در دست او است! در آن زمان مردان به مردان قناعت ميکنند و زنان به زنان و بر سر پسران به رقابت بر ميخيزند؛ همانگونه که براي دختران در خانوادههايشان! مردان، خود را شبيه زنان و زنان خود را شبيه مردان ميکنند! زنان بر زين سوار ميشوند (و به خودنمايي ميپردازند)؛ لعنت خدا بر آنان باد!
سلمان عرض کرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري سوگند به کسي که جانم در دست او است! در آن زمان به تزيين مساجد ميپردازند، آنچنان که يهود و نصارا معابد را تزيين ميکنند! قرآنها را ميآرايند (بيآنکه به محتواي آن عمل کنند)! منارههاي مسجد طولاني و صفوف نماز گزاران فراوان ميشود؛ اما دلها نسبت به يکديگر دشمن و زبانها مختلف است!
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري سوگند به کسي که جانم در دست او است! در آن هنگام پسران امت من با طلا تزيين ميکنند و لباسهاي ابريشمين حرير و ديباج ميپوشند و از پوستهاي پلنگ براي خود لباس تهيه ميکنند!
سلمان عرض کرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع شدني است؟!
فرمود: آري سوگند به کسي که جانم به دست او است! در آن هنگام زنا آشکار ميگردد. معاملات با غيبت و رشوه انجام ميگيرد. دين را فرو مينهند و دنيا را بر ميدارند!
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين امر شدني است؟!
فرمود: آري، سوگند به کسي که جانم به دست او است! در آن هنگام طلاق فزوني ميگيرد، و حدّي براي خدا اجرا نميشود؛ اما با اين حال به خدا ضرر نميزنند (خودشان زيان ميبينند).
سلمان عرض کرد: اي رسول خدا! آيا اين شدني است؟!
فرمود: آري، سوگند به کسي که جانم به دست او است! در آن هنگام زنان خواننده ميشوند. آلات لهو و نوازندگي آشکار ميشود و اشرار امتم به دنبال آن ميروند!
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين شدني است؟!
فرمود: آري سوگند به کسي که جانم به دست او است! در آن هنگام، ثروتمندان امتم، براي تفريح به حج ميروند و طبقه متوسط براي تجارت، و فقيران آنها براي ريا و تظاهر! در آن زمان اقوامي پيدا ميشوند که قرآن را براي غير خدا فرا ميگيرند و با آن همچون آلات لهو، رفتار ميکنند! و اقوامي روي کار ميآيند که براي غير خدا علم دين فرا ميگيرند! فرزندان نامشروع فراوان ميشوند، و قرآن را به صورت غنا ميخوانند و براي دنيا بر يکديگر سبقت ميگيرند.
سلمان عرض کرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري، سوگند به کسي که جانم به دست او است! اين در زماني است که پردههاي حرمت دريده و گناه فراوان ميشود. بدان بر نيکان مسلط ميگردند. دروغ زياد و لجاجت آشکار ميشود. فقر فزوني ميگيرد. مردم با انواع لباسها بر يکديگر فخر ميفروشند. بارانهاي بيموقع ميبارد. قمار و آلات موسيقي را جالب ميشمرند، و امر به معروف و نهي از منکر را زشت ميدانند؛ به گونهاي که مؤمن در آن زمان از همه امت خوارتر ميشود. قاريان قرآن و عبادت کنندگان پيوسته به يکديگر بدگويي ميکنند و آنها را در ملکوت آسمانها افرادي پليد و آلوده ميخوانند.
سلمان عرض کرد: اي رسول خدا! آيا اين امر واقع ميشود؟!
فرمود: آري، سوگند به کسي که جانم در دست او است! در آن هنگام ثروتمند رحمي بر فقير نميکند، تا آنجا که نيازمندي در ميان جمعيت به پا ميخيزد و اظهار حاجت ميکند، و هيچ کس چيزي در دست او نمينهد!
سلمان گفت: اي رسول خدا! آيا اين امر شدني است؟!
فرمود: آري سوگند به کسي که جانم به دست او است! در آن هنگام «رويبضة» سخن ميگويد!
سلمان عرضکرد: پدر ومادرم فدايت باد اي رسول خدا! «رويبضة» چيست؟
فرمود: کسي درباره محروم سخن ميگويد که هرگز سخن نميگفت (و کسي اظهار نظر ميکند که مجال اظهار نظر به او نميدادند).
در اين هنگام طولي نميکشد که فريادي از زمين بر ميخيزد، آن چنان که هر گروهي خيال ميکند اين فرياد در منطقه آنها است.
باز مدتي که خدا ميخواهد به همان حال ميمانند، سپس در اين مدت زمين را ميشکافند و زمين پارههاي دل خود را بيرون ميافکند. فرمود: منظورم طلا و نقره است. سپس به ستونهاي مسجد با دست مبارکش اشاره کرد و فرمود: همانند اينها! و درآن روز ديگر طلا ونقرهبهدرد نميخورد.
[و فرمان الهي فرا ميرسد]. اين است معناي سخن پروردگار:
«فَقَدْ جاءَ اَشْراطُها». [5] . [6] .
پی نوشت ها:
[1] کتاب العين، ج 6، ص 235؛ مجمع البحرين، ج 4، ص 257.
[2] محمد (47)، آيه 18.
[3] ر.ک: صنعاني، المصنف، ج 11، ص 274؛ علي بن جعد، مسند، ص 248؛ ابن ابيشيبه، المصنف، ج 8،ص 267؛ ابن ابي عاصم، کتاب الاوائل، ص 114؛ النسائي، السنن الکبري، ج 1، ص 255؛ الطبراني، المعجمالکبير، ج 9، ص 296.
[4] کتاب الغيبه، ص 436، ح 426؛ ر.ک: صحيح ابن حبان، ج 15، ص 257.
[5] سوره محمد(47)، آيه 18.
[6] تفسير نمونه، ج 21، ص 454 - 459؛ به نقل از تفسير علي بن ابراهيم. همچنين ر.ک: بحارالانوار، ج 6، ص 308، ح 6.