پاسخ به:یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی(ره)
شنبه 27 اردیبهشت 1393 9:58 AM
درس حکیمانه
روز پنج شنبه 20/11/67 برای تقدیم گزارشها مشرف شدم، حضرت امام(ره) هدیه دیگری به من لطف فرمودند، عرض کردم:" مرا شرمنده میفرمایید."
مال خودتان است.
بعد فرمودند:
این رادیو – اشاره به همان رادیوی سبق الذکر – خیلی خوب است. آنها به درد نمیخورند. این خیلی رادیوی خوبی است.
گفتم: "الحمدالله."
انگار خدا دنیا را به من داد. خوشحالی سرتا پای وجودم را گرفت که توانسته بودم خدمتی ناچیز انجام دهم. یک قرآن امضاء شده و دو استخاره که برای مومنان میخواستم انجام دادند هنگامی که خواستم مرخص شوم، دوباره اشاره کردند و فرمودند:
آن را بردارید.
در اینجا تذکر دو نکته را لازم میدانم: اول آنکه گرچه ما در دفتر حضرت امام(ره) خدمتگزار بودیم، ولی از آنجا که گویی این نوع کارها از چهارچوب وظیفه محوله خارج بود و گویی این کار، از جهتی جنبه شخصی برای معظم له میتوانست داشته باشد، علي رغم آنکه یقین دارم حضرت امام(ره) میدانستند که نثار جانمان را در پیش قدم مبارکشان افتخار میدانیم، باز هم آن حضرت از مال شخصی خودشان، آن هم متناسب با کرامت و شخصیت والایشان حقیر را پاداش نیکو دادند؛ واین باز درسی حکیمانه بود که هرگز هیچ کس نباید از زیردستانش، گرچه او را به جان دوست داشته باشند، بهره کشی کند وتوقع کار شخصی وخارج از محدوده وظیفه داشته باشد.
ثانیاً با توجه به اینکه تفقد معنوی و مادی حضرتشان، بیش از حد انتظار و معمول بود واز طرفی تا آنجا که اطلاع پیدا کردم، در طی یک سال اخیر، از تمام کسانی که به نوعی افتخار خدمتگزاری معظم له را داشتند به اشکال مختلف، تفقدها و نوازشهای فوق انتظار و کم سابقه و حتی بی سابقه معمول داشتند؛ این همه میتوانست بیانگر نکتهای عمیق و زمزمهای از سرود آزادی از قفس دنیا و پیوستن ایشان به لقاء الله باشد. این ما بودیم که کور و کر در کنار سرچشمه آب حیات سالها سرکردیم وخوابآلود و غافل از دریای معرفت او قطرهای نچشیدیم.