0

یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

 
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)
چهارشنبه 17 اردیبهشت 1393  9:13 AM

همسر یک شهید لبنانی و مهر کربلا
همسر یکی از شهدای لبنان، نامه‌ای برای حضرت امام(ره) نوشته بود، عبارات ادیبانه و مودبانه‌ نامه دریایی متلاطم از شور و شوق و عشق نویسنده نسبت به امام(ره) را ترسیم می‌کرد. بعد از یک دنیا اظهار محبت و پاکباختگی نوشته بود: "تنها درخواستم از پیشگاه مقدستان این است که یک مهر از کربلا برایم لطف فرمایید که تا زنده‌ام روی آن، سر به سجده‌ خدا گذارم و بعد از مرگم نیز آن را در کفنم بگذارم تا ..."
یقین داشتم که حضرت امام(ره) با اطلاع از مضمون نامه، مهر کربلا را برای این همسر شهید خواهند داد، ولی احتمال می‌دادم که یا مهر اضافی نداشته باشند و یا در دسترسشان نباشد و به زحمت بیفتند. لذا یک مهر کربلا که مدتی قبل از آن، به دستم رسیده بود و هنوز مستعمل نشده بود، از روی احتیاط در جیب گذاشتم و به حضورشان مشرف شدم. وقتی نامه به عرض امام(ره) رسید، هنوز جمله درخواست تکمیل نشده بود که امام(ره) برای آوردن مهر از جا برخاستند و حقیر بلافاصله به عرض رساندم که من، یک مهر دارم و به خدمتشان تقدیم کردم. حضرت امام(ره) نشستند، مهر را گرفتند و سپس برای آن همسر شهید به من برگرداندند که برایش فرستاده شد.
بعد از انجام کارها به دفتر برگشتم. هنوز ظهر نشده بود که یکی از دوستان وارسته و متعبد که از قم می‌آمد، نزد حقیر آمد و یک مهر را از جیبش در آورد و گفت: "این مهر مال حدود چهل سال پیش است که اخیرا ام الزوجه‌ام به عنوان یک یادگاری ارزشمند به من هدیه داده است. من هم به دلم افتاده است که آن را به شما بدهم." بر خود لرزیدم. شگفت زده شدم و در فکر فرو ر فتم. او هم از وضعیت من متعجب شد و وقتی قضیه صبح را بازگو کردم، منقلب شد.
هنوز فکرم از این اتفاق عجیب فارغ نشده بود که عصر هنگامی که از خانه به دفتر آمدم، یک کارتن بزرگ در کنار میزم توجهم را جلب کرد که به وسیله‌ وزارت امور خارجه همراه با نامه‌ای برای اینجانب رسیده بود. کارتن را باز کردم، دیدم پر از مهر است! در نامه که یکی از سفیران خوب جمهوری اسلامی در یکی از شیخ نشین‌های خلیج فارس بود، نوشته بود: "این مهرها را یکی از مقلدان و شیفتگان حضرت امام(ره) از مدت‌ها قبل برای معظم له از کربلا آورده است و تقاضا کرده تقدیم محضرشان شود." مهرها به ده شکل و اندازه بود. از هریک نمونه‌ای برداشتیم و فردا صبح به خدمت امام(ره) بردیم و به عرض رسید که:" یک کارتن از این مهرها از فلان جا برایتان ارسال شده است."
فرمودند: همین‌ها برای من بس است. بقیه را خودتان به دیگران بدهید.
که با تقسیم آن‌ها ده عدد سهم این جانب شد! و مصداقی از "مَن جاءَ بِالحَسَنَهِ فَلَهُ عشرُ اَمثالِها" را در کمترین زمان به چشم دیدم.

درخواست دستمال
محضر مبارک مرجع تقلید شیعیان جهان و رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران.
بعد از عرض سلام، این بنده‌ ناقابل، من زبانم عاجز و قلمم شکسته است در برابر کسی که چون ابراهیم بت شکست و نمرودیان را هلاک کرد و چون عیسی با دم مسیحیایی خود، ملت ایران را زنده کرد و چون جدش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بت پرستی را ریشه کن و اسلام را جایگزین آن کرد و مصائب و شکنجه‌ها را به جان خرید.
ای امام عزیز! ای که همه‌ عمر من و بچه‌هایم فدای یک لحظه‌ عمر شما! ناجی ملت‌های دربند! کسی که محرومان و ستمدیدگان جهان چشم امید به تو دوخته‌اند. این بنده ناقابل، خواهشی کوچک از وجود بزرگ شما پدر بزرگوارم دارم. حال که دستم به امام زمان(عج) نمی‌رسد، از نایب عزیزش می‌خواهم که یک تکه لباس یا چیزی که به دست مبارکشان تبرک شده باشد، برای بنده‌ ناقابل بفرستید تا در قبر به همراه داشته باشم.
خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار. از عمر ما بکاه و به عمر او بیفزا.
فدای شما - ز.ر
آدرس: اصفهان - دستگرد خیار- خیابان کشاورزی
نامه‌ فوق به عرض حضرت امام(ره) رسید که فی الحال برخاستند و دستمالشان را که بسیار تمیز و مثل برف بود، آوردند و برای ارسال  جهت نویسنده‌ نامه لطف فرمودند که به وسیله‌ پست فرستادیم.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها