0

یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)

 
maarej
maarej
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1832
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی(ره)
یک شنبه 31 فروردین 1393  9:28 AM

دشمنی شخصی هرگز!
حضرت امام(ره) با سیر در صراط مستقیم عبادت و پرستش حق و گذشتن از «خود» به سوی «خدا» راه سپرده بود. او از بیت نفس و قفس تنگ و تاریک طبیعت به سوی خدا و رسولش هجرت کرده بود. در خانه قلب مهذب او چیزی جز خدا یافت نمی‌شد که: «در خلوت مستان، نه منی هست و نه مایی». امام(ره) قلب و روانش را از «خود»‌ فارغ و تهی ساخته و خانه را به صاحبخانه واگذار کرده بود و در راستای رسیدن به چنین مقامی بود که تمام حرکت‌ها و سکون‌‌ها، سخن‌ها و سکوت‌ها، جام زهر نوشیدن‌ها و شادی‌ها، حب و بغض‌ها و ... بالاخره زندگی و مرگش برای خدا و به سوی خدا بود.
گرچه محبت و غیردوستی در آغاز، غریزه‌ای است سرچشمه‌ گرفته از «خود» و برای «خود»، ولی در سیر تکاملی انسان از جای «خود» را به «خدا» می‌دهد، محبت و غیردوستی به صورت یک صفت اکتسابی متعالی شکل می‌گیرد، صفتی که از خدا سرچشمه گرفته، به سوی خدا راه می‌سپارد.
محبت راستینی که همان گرایش و دل باختن به کمال زیبایی است، آنگاه به کانون اصلی و مبدا زیبایی و کمال تعلق یافت به اوج خود می‌رسد: «والذین آمنوا اشد حبا لله» و بازتاب چنین محبتی تمام جهان هستی را در بر می‌گیرد.

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

حضرت امام(ره) با چنین دریافت و بینشی نسبت به تمام پدیده‌های عالم به ویژه انسان‌ها به عنوان آیات و نشانه‌ها و مخلوقات خدای محبوب، به دیده مهر و محبت و رحمت و شفقت می‌نگریست و برخلاف تبلیغات جهان استکبار که با دید ما دیگرانه و شیطان مآبانه خود، سعی داشتند از امام(ره)، چهره‌ای خشن و غیرعاطفی ترسیم کنند! حضرت امام(ره) با برخورداری از آن بینش و تربیت الهی، و از دیدگاه فوق‌الذکر، حتی بدترین انسان‌ها و سرسخت‌ترین دشمنانش، مانند «نصیری»، «شاه»، «صدام» و «ریگان» را دوست می‌داشت! دشمنی و بغضی که نسبت به آنها داشت، برخلاف آنچه دشمنان القا می کردند ه جنبه شخصی دارد، تنها به خارط طغیان و عصیان آنها از فرمان حق و ظلم به بندگان خدا بود.
امام(ره) اگر مرگ ریگان و صدام را از خدا می‌خواست، قبل از آنکه این درخواست را نفرین به آنها تلقی کند، آن را یک دعای خیر و رحمت می‌دانست. خیر برای بندگان خدا که گرفتار سمت آنهایند و خیر برای خود آنها که بار گناه و کیفرشان بیش از این سنگین‌تر و شدیدتر نشود. اگر به مبارزه با شاه برخاستند، نه به خاطر یک غرض شخصی و نابودی شخص او و رسیدن خود به حکومت بود که اگر بالفرض، شاه قبل از ارتکاب جنایات صد در صد دگرگون می‌شد و به اجرای دستورات خدا در جامعه قیام می‌کرد، همان طور که خود حضرت امام(ره) در اوایل مبارزه فرمودند، به طور قطع به حمایت از او برمی‌خاستند و هر کاری که برای تقویت او نیاز بود، انجام می‌دادند.
بدین ترتیب، معیار و مبنای بغض و دشمنی امام(ره) «خدا» بود نه «خود»، هرگز امام(ره) با هیچ کس به خاطر «خود» دشمنی نکرد واصولا هر جا که پای «خود»شان در کار بود، بدون استثنا چشم‌پوشی می‌کردند. نه فقط افرادی را که نسبت به شخص معظم‌له خطا و ظلمی را روا می‌داشتند می‌بخشیدند که غالبا و بر حسب مورد، به نوعی آنان را مورد تفقد قرار می‌دادند و برای آنان دعا می‌کردند.
چه بسا افراد بی‌هویت و مغرض و جاهلی که در قم و بعد از آن در نجف اشرف حضرت  امام(ره) را مورد بدترین آزارهای روحی، تهمتها، افتراها و توهین‌ها قرار دادند. نمونه آن را حضرتشان در پیام به حوزه‌هاو روحانیت در مورد آب کشیدن ظرف آب فرزند برومندشان، مرحوم آیت‌الله شهید حاج آقا مصطفی، در مدرسه فیضیه اشاره فرمودند. ولی حضرت امام(ره) چه قبل از انقلاب که به مرجعیت اعلی و هیمنه مطلقه در حوزه‌ها دست یافتند و چه بعد از انقلاب که به اوج عظمت و قدرت همه جانبه نائل شدند، گویی حتی در یک مورد به ذهنشان خطور نکرد که در صدد تلافی و انتقام برآیند، در موارد بسیاری، نسبت به همین افراد که علاقمندان به امام، به خاطر سوابق سیاه و آزارهایشان نسبت به امام، حاضر نبودند آنها را روی زمین خدا زنده ببینند، حضرت امام(ره)، گاهی ابتدا به ساکن، سراغ آنها را می‌گرفتند و به آنها کمک می‌کردند و اگر مریض بودند، کسی را از طرف خود به عیادتشان می‌فرستادند و گرفتاری‌های شخصی آنان را در حد توان برطرف می‌کردند.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها