آیات تشنگی است سرود زبان من *** مرثیه های داغ عطش ترجمان من
جز آیه های درد، ترنم نمی کنم *** یعنی که زهر برده تمام توان من
سوز عطش گلوی مرا زخم کرده است *** بیخود نشد شکسته شکسته بیان من
از بس که تشنگی تب و تاب مرا ربود *** خشکیده ذره ذره زبان در دهان من
این حُجره نیست مقتل جان کندن من است *** خود قاتل است همسر نامهربان من
آیا جواب آه غریب است کف زدن؟ *** هر هل هله ست خنجر تیزی به جان من
نفس به سینه من حبس می شود *** دشمن نشسته منتظر نیمه جان من
گیرم چراغ عمر مرا هم کنی خموش *** خاموش کی کنی فروغ نهان من
از حجره تا به بام تنم زخمه زخمه شد *** این راه پله می شکند استخوان من
افسوس قاتل پسر فاطمه شدی *** خیری کجا رسد به تو از دشمنان من
کُشتی مرا به فصل جوانی خدا کند *** رحمی کنی بر پسر نوجوان من
هادی بیا وقت جدایی نظاره کن *** بر بام خانه بی کفنی میزبان من