با من ای دوست جفا کن، ز وفا نیز بگو سخن تند روا دار، دعا نیز بگو
خواستم شرح کنم با تو دل خونین را جگرم بر دهان آمد که مرا نیز بگو
مرهمی گر به لب تیغ بمالی بد نیست بعدِ یک عمر «برو»، گاه «بیا» نیز بگو
گیرم از وصل تو رنگم بپرد، عیب مکن هر چی بستی به من ای جان، به حنا نیز بگو
گفته بودی سخن اینجا در گوشی عیب است شهدا با تو چه گفتند؟ به ما نیز بگو
ای خدا خانه‌ات آباد، خرابم کردی مفلسم، لیک تو از مزد و بها نیز بگو
دامن خالی ما، شهره کند جود تو را وصف خود می‌کنی امشب، ز گدا نیز بگو
زخم برداشت مرا از در بی‌قانونی ما که مردیم، ز قانون شفا نیز بگو
تا کی از سیم و زرم کیسه تهی خواهد بود بس کن این مرحله را، خود ز عطا نیز بگو
تند منشین، که من از راه دراز آمده‌ام حرف تأخیر شد از تاول پا نیز بگو