شب از غم پنهانی من گریه می کند *** باران به زندگانی من گریه می کند

شبها که با مزار تو نجوا کند دلم *** قبرت به نوحه خوانی من گریه می کند

شبهای بی ستاره شهر مدینه هم *** بر ماه قد کمانی من گریه می کند

مولای کائناتم و گمنام شهر خود *** غربت به میزبانی من گریه می کند

وقتی حسین و با حسنم نوحه می کنند *** زینب به روضه خوانی من گریه می کند

در سینه حبس شد نفسم زود رفته ای *** پیری بر این جوانی من گریه می کند

دانم که زیر خاک برای غریبیم *** بیمار استخوانی من گریه می کند

تیغ از غلاف خانه نشینی نمی کشم *** صبرم به ناتوانی من گریه میکند

بازوی تو هنوز ورم کرده مانده است *** فریاد ناگهانی من گریه میکند