پاسخ به:تاریخ هنر
یک شنبه 3 فروردین 1393 4:32 PM
چالش های نقاشی خط
نقاشیخط گرایشی هنری است که آن را منتسب به جریان هنر سقاخانه میدانند؛
چالش های نقاشی خط
جریانی که توجه به سنتها برای ارائه اثر هنری با گرایش مدرن را در دستور کار داشت، از دهه40شمسی آغاز شد و 2دهه هنر ایران را راهبری کرد اما با ظهور انقلاب اسلامی برخی هنرمندان این جنبش هنری یا از دنیا رفتند یا ایران را ترک کردند.
از میان این جنبش نقاشیخط توسط برخی هنرمندان نسل اول این جریان ادامه یافت و پس از 2دهه تلاش با باز شدن دروازه بازارهای هنری به روی هنر ایران، نقاشیخط توانست در بازار جهانی هم به ایفای نقش بپردازد.
توفیق بهدست آمده در بازار جهانی، نقاشیخط را در داخل ایران با مناقشههای بسیار روبهرو کرد که طی سالهای اخیر همچنان ادامه دارد. رویکردهای جدید به این هنر، سوق یافتن به سمت جریان مورد پسند بازار و مناظرههای نقاشان و خوشنویسان در رابطه با موضوع نقاشیخط و مبدا آن ازجمله این مناقشههاست که همچنان ادامه دارد. اظهارنظرها در سالهای اخیر باعث شده که طی نشستهای مختلف در گالری پردیس ملت، خانه هنرمندان و... به بررسی این جریان هنری پرداخته شود.
در این میان عباس مشهدیزاده، مجسمه ساز و پژوهشگر، معتقد است، نقاشی خط ثمره وصلت کتابت و نقش است که امروزه به عنوان فرزندی برومند در هنر ایران رخ نشان میدهد.
مشهدیزاده درباره چگونگی پرداختن هنرمندان به نقاشی خط در دوران معاصر معتقد است: در دهههای سی و در اثر ایجاد مراکز آکادمیک آموزش هنر که اسلوبهای غربی را در هنر دنبال میکردند، همچنین تاسیس دانشکده هنرهای تزئینی که به هنرهای سنتی توجه داشت آرام آرام زمینه تلفیق و امتزاج نقاشی و خط فراهم میشود. در همین دوران جلیل ضیاءپور به اتفاق چند نفر دیگر هنرستان هنرهای زیبای تهران را تاسیس میکنند که در آن رشتههای مینیاتور و نقاشی و مجسمهسازی تدریس میشود. در همین دوران است که تناولی و زندهرودی هریک از مسیری توجه به عناصر تصویری سنتی را پی میگیرند و چنین فضایی را در جامعه هنری آرام آرام ایجاد میکنند.
توفیق بهدست آمده در بازار جهانی، نقاشیخط را در داخل ایران با مناقشههای بسیار روبهرو کرد که طی سالهای اخیر همچنان ادامه دارد. رویکردهای جدید به این هنر، سوق یافتن به سمت جریان مورد پسند بازار و مناظرههای نقاشان و خوشنویسان در رابطه با موضوع نقاشیخط و مبدا آن ازجمله این مناقشههاست که همچنان ادامه دارد
تناولی محقق کبیری است و در کتابهای پژوهشیاش مثل «سنگ قبرها»، «قفلها»، «طلسمها» و.... جستجوهایش را برای بازخوانی این عناصر دنبال میکند. «گبه» را اوست که به عنوان یک محصول تجاری رئالیزه میکند. تناولی و زنده رودی تمام برگههای جادو، طلسمها و چیزهایی که در فرهنگ نانوشته ما ارج و قربی داشتند و درفرهنگ ما جاری بودند را جمع آوری میکنند و در آثار آن دورهشان که با نام سقاخانه میشناسیم نمود پیدا میکند. در همین دوره است که هنرمندان به زیباییشناسی سیاه مشقهای خوشنویسی توجه میکنند و در کارهایشان مورد استفاده قرار میدهند. زنده رودی از همین شکل سیاه مشقها که به ظاهر ابتدایی و کمال نیافته است در کارهای خود استفاده زیادی میبرد.
او درباره ویژگی آثار هنرمندانی که در این دوره به خط نقاشی پرداختهاند می گوید:برای مثال زنده رودی اصلا خط خوشی نداشت و در واقع خیلی هم بدخط بود. یا فرامرز پیلارام که اصلا معلم خوشنویسی نداشت و در دوره نوجوانی کارش را با نوشتن روی شیشه مغازههای کسبه محلشان شروع کرده بود. اینها در اواخر دهه سی چنین فعالیتی را آغاز کرده بودند. از اینجا شروع میشود به اینکه خط هم کاربردی شود و هم از قالب خوشنویسی بیرون بیاید. زنده رودی این حرکت را با خط بد شروع کرد.
این پژوهشگر هنرهای تجسمی در پایان در تعریف نقاشی خط گفته: از نظر من تعریف خط و نقاشی این است، وصلتی است بین کتابت و نقش و رسامی. در تمام دوران اسلامی ما در این پانزده قرن تا دوره صفوی این کتابت است که اعلی است چرا چون خواندن و نوشتنها را کاتبها بلد بودند.
اما اکنون مولود دیگری به وجود آمده که همان خط نقاشی است. تقریبا از سال 1337 که مارکو گریگوریان بیینال را راه اندازی میکند شروع میشود به اینکه مسائل آبستراکسیون هم روی بومها بیاید یعنی اینکه به جای یار و نگار و چشمه و درخت و ابر هیچ را به طرزی زیبا به تصویر بکشیم.
اینجا به نظر من آخرین تپشهای حروف نگاری وپس از آن نگاهی نو به تلفیق این دو هنر و تولد رویکردی تازه به هنر ایرانی است.