پاسخ به:هنر در اسلام
یک شنبه 3 فروردین 1393 2:57 PM
(متن سخنرانی حضرت آیت الله حائری شیرازی در مراسم اختتامیه دومین جشنواره هنر آسمانی طلاب سراسر کشور)
... طبيعت در مقابل استخواف تمکين ميکند، اين فطرت است که به آن احترام نکني، عزت ندهي، نرم نميشود، فطرت در مقابل تکريم کوتاه ميآيد، در مقابل تجليل، در مقابل محبت، نرم ميشود اما در مقابل استخواف سختتر ميشود، اسقامتش بيشتر ميشود، اينها دو عالمند، اينکه انسان در نماز مستحبي اول سوره کافرون بخواند بعد سوره توحيد، يعني چه؟ يعني اول اين سوره، بعد اين سوره، سورهي کافرون چيست؟ لکم دينکم ولي الدين است، لا أعبد ما تعبدون است، و لا انتم عابدون ما أعبد است.
ما هنوز سوره کافرون نخواندهايم، نميتوانيم وارد سوره توحيد شویم، تا شناخت را انسان نشناسد نميتواند توحيد را درک کند،
شما اگر فکر کرديد، آنها تار دارند ما هم تار داشته باشيم، اين همان است که آنها تانک دارند ما هم تانک داشته باشيم، آخر چه کار کرديم؟ آنها سه تار دارند،؛ ما هم سه تار داشته باشيم، مگر امامهاي ما زير عبايشان يک تاري، کمانچهاي، چيزي بود، چرا، ما شرم نميکنيم، هنر شما هنر عاشورايي است، کميت، يک شاعر است، صد، صد و بيست قصيده تائيهاش را نگاه کنيد، از هر صد هزار لشکر براي اهل بيت کارايياش بيشتر است. شعرهاي دعبل را حتي دزديهاي حوالي قم از بر داشتند، آخر چرا؟
... ديديد شما که دعبل ، قافلهاش را زدند آنکه داشت قافله را ميبست شعرهاي دعبل را يواش يواش ميخواند، دعبل گفت اين شعر کيست که ميخواني؟ گفت که شعر دعبل است، گفت تو دعبل را میشناسي، گفت به تو چه؟ تو چه کار داري به دعبل؟ گفت من دعبل هستم، گفت تو دعبلي؟ تو گوينده اين شعرها هستي؟ گفت بله من هستم، رفت به رئيس دزدها گفت، اينکه شعرش را ميخواني توي اين قافله است، گفت بياورش، به او گفت اين شعرها مال توست، گفت بله اين لباس را امام رضا به من داده و اين سکهها هم مال اوست، رئيس دزدها گفت همهي اموال قافله را به احترام اين شاعر به همهشان برگردانيد.
شما تعجب ميکنيد که چرا اين جوري ميشود، از امام سؤال کردند ميشود کسي شما را دوست بدارد و دزدي کند؟ گفت بله ميشود، گفت کسي است که به شما علاقه دارد، زنا ميکند، شرب خمر ميکند، گناههاي ديگر ميکند، آيا من مي توانم به او بگويم فاجر فاسق است، گفت نه خير نميتواني بگويي فاجر فاسق است، آنکه ما را دوست دارد، فاجر فاسق نيست، دزدي ميکند اين کارها را ميکند گفت پس من بهش چه بگويم؟ گفت به او بگوييد فاسد العمل، سيئه الفعل، طيب الروح. عکس اين را سؤال کرد: طرفي است که همه کارهاي خوب را مي کند ، نسبت به شما بغض دارد، من ميتوانم بگويم انسان صالحي است، گفت نه خير، صالح دشمن ما نميشود. گفت خب من ميدانم که کارهاي خوب ميکند. گفت بگو صالح العمل، أحسن الفعل ، خبيث الروح ، جايگاه را بايد مشخص کرد، خط مشخص اين است که چه کسي را دوست ميدارد، به چه کسي علاقه دارد. « المرءُ مع من الحب ، له ما کسب» هنر يعني اينکه محبت را شما بتوانيد برانگيزيد، اين محبت را احيا کنيد، اين جنگ 22 روزه را ميبينيد که چگونه عالم را دگرگون کرد. مليونها نفر از ضالين را هوادار «انعمت عليهم» کرد. دعواي بين مغضوب عليهم و انعمت عليهم بر سر ضالين است. اين دو تا با هم سر ضالين دعوا ميکنند. ضالين بين اين دو دست به دست ميشود. در اين جنگ 22 روزه مليونها نفر دست به دست شدند، از ضالين به انعمت عليهم هوادار شدند، اين علائم ظهور است.
آنچه در کشور ما واقع شد در کل عالم دارد وارد ميشود و شما بايد هنري هماهنگ داشته باشيد با آن کسي که در انتظارش هستيد.
متأسفانه بسياري از بيبند و بارها به جريان هنر رغبت ميکنند و اين مشکلي بوده که از اول داشتيم، به خاطر اينکه از ابتدا منکر اصل هنر در اسلام شديم و اين اشتباه بوده است. اين چه حرفي است؟ اگر اخلاق هنر است، پيغمبر ما از همه هنرمندتر است. اگر هنر خوش صدايي و زيبا خواندن است، پيغمبر ما از همه قرائت قرآنش زيباتر بوده است. اگر زيبايي هنر است، اين که زيباتر است. در مورد عقد پيغمبر ما، مهريه را که ميخواستند معين کنند، وقتي حدش را معين کردند، خديجه گفت من همه را خودم ميدهم. کسي به ابوطالب گفت : نگاه کن خانم، مهريه آقا را هم پرداختند، خودش مهر را جلو جلو ميپردازد. حمزه به اينها تشري زد و گفت بله اگر پسرتان مثل محمد باشد زنها مهرشان را خودشان ميدهند اما اگر مثل شما باشد صد تا مهر هم زير بار نميرود.
سعدي يک هنرمند است. اين هنر، هنر آسماني است. منتها شعرا بايد مواظب باشند، معصوم نيستند، بايد شعرشان را به محتواي شرعي عرضه کني، لکهگيري کنيم، حافظ معصوم نيست، بايد لکهگيري شود، وقتي جايي اشتباه ميکند ، دقيق بگوييم که اين اشتباه است و با احکام اسلامي نميسازد.
بايد هنرمان را بتوانيم احيا کنيم و روي اين معني تکيه ميکنم که علت اينکه شعر سعدي را بر سر سازمان ملل گذاشتند، هنرمندي سعدي است، فوق العادگي اوست. و شما وقتي ميبينيد سعدي بدون هيچ ابزاري پيروز ميشود ، سعدي در 22 روزه و 33 روزه است. وقتي ما بانکداري بدون ربا را مطرح ميکنيم ، ما در جنگ 6 روزه هستيم. چرا؟ چون دانش بومي اين کار را در اقتصاد نداشتيم. به خاطر ضعف دانش و به خاطر اينکه ميخواهيم بانک طبيعت گرايانه را اداره کنيم، ضربه خورديم. امکان ندارد بتوانيد بدون اعتقاد به خدا، قرض الحسنه را احيا کنيد، بعني باب فطرتتان را باز کنيد.
باب فطرتتان را الان بستيد و اين تنها در بانکداري بدون ربا نبوده که حوزه و دانشگاه کنار هم قرار گرفتند و حوزه باخت، شما مواظب باشيد در مسئلهي هنر به سرنوشت بانکداري بدون ربا نيافتيد. والسلام