خروسک پريشان
شنبه 20 آذر 1389 9:25 AM
خروسک پريشان
|
اهالى گيلان اين افسانه را اينطور مىگويند: 'مرغ و خروسى با هم در جنگل مىگشتند، شغال آمد و مرغ را گرفت و خورد، و خروس تنها ماند و از غصه پرهاى خود را کند و در گوشهاى نشست. کلاغى به او رسيد و گفت: چرا پريشاني؟ گفت: مرغک را شغال خورد. کلاغ هم پرهايش را ريخت. درخت چنار از کلاغ پرسيد: چرا پر ريختهاى گفت: مرغک را شغال خورد، خروسک پريشان شده، درخت هم برگزرد شد. بز پاى درخت آمد گفت: چرا برگزرد شدي؟ گفت: مرغک را شغال خورده خروسک پريشان شده، کلاغ پر ريخته، درخت برگزرد شده. بز هم شاخ خود را زد به سنگ و شکست. باغبانى رسيد از بز پرسيد: چرا شاخ شکسته شدي؟ گفت: مرغک را شغال خورده، خروسک پريشان شده، کلاغ پر ريخته، درخت برگزرد شده، بزک هم شاخ شکسته. پدر بيل را به زمين زد. دختر او آمد و پرسيد: چرا پدر بيل بر زمين زدي؟ پدر گفت: مرغک را شغال خورده، خروسک پريشان شده، کلاغ پر ريخته، درخت برگزرد شده، بزک هم شاخ شکسته. پدر بيل را به زمين زد. |
دختر کاسه ماست را که در دست داشت، به سر خود ريخت مادر او رسيد و پرسيد: دختر چرا ماست به سر شده؟ دختر گفت: مرغک را شغال خورده، خروسک پريشان شده، کلاغ پر ريخته، درخت برگزرد شده، بزک هم شاخ شکسته. پدر بيل را به زمين زده، دختر ماست به سر شده. مادر گيس خودش را بريد. پسر از مکتب آمد پرسيد مادر چرا گيش بر شده؟ گفت: مرغک را شغال خورده، خروسک پريشان شده، کلاغ پر ريخته، درخت برگزرد شده، بزک هم شاخ شکسته. پدر بيل را به زمين زده، دختر ماست به سر شده. مادر گيس خودش را بريده شده' ، پسر هم قلم خود را زد زمين شکست. وقتى که به مکتب برگشت استاد گفت: قلم را چرا شکستي؟' گفت: مرغک را شغال خورده، خروسک پريشان شده، کلاغ پر ريخته، درخت برگزرد شده، بزک هم شاخ شکسته. پدر بيل را به زمين زده، دختر ماست به سر شده. مادر گيس خودش را بريده شده، پسر قلم شکسته. استاد گفت: هر چه شده شده، در ماتم مرغ قلم را نبايد شکست...' |
- خروسک پريشان |
- افسانههاى کهن ايران - جلد اول - ص ۷۳ |
- گردآورنده: صبحي |
- انتشارات اميرکبير - چاپ اول ۱۳۳۲ |
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...