چرا حضرت یعقوب(ع) با هجران یوسف(ع) آزمایش شد؟!
شنبه 24 اسفند 1392 9:42 AM
(بسم الله الرحمن الرحیم)
ابو حمزه ثمالى از امام سجاد عليه السلام نقل مى كند كه من روز جمعه در مدينه بودم ، نماز صبح را با امام سجاد عليه السلام خواندم ، هنگامى كه امام از نماز و تسبيح فراغت يافت به سوى منزل حركت كرد و من با او بودم ، زن خدمتكار را صدا زد و فرمود: مواظب باش ، هر سائل و نيازمندى از در خانه بگذرد، غذا به او بدهيد، زيرا امروز روز جمعه است .
ابو حمزه مى گويد، گفتم هر كسى كه تقاضاى كمك مى كند، مستحق نيست !
امام عليه السلام فرمود: درست است ، ولى من از اين مى ترسم كه در ميان آنها افراد مستحقى باشند و ما به آنها غذا ندهيم و از در خانه خود برانيم ، و بر سر خانواده ما همان آيد كه بر سر يعقوب و آل يعقوب آمد!!
سپس فرمود: به همه آنها غذا بدهيد مگر نشنيده ايد براى يعقوب هر روز گوسفندى ذبح مى كردند، قسمتى را به مستحقان مى داد و قسمتى را خود و فرزندانش مى خورد، يك روز سؤ ال كننده مؤ منى كه روزه دار بود و نزد خدا منزلتى داشت عبورش از آن شهر افتاد، شب جمعه بود بر در خانه يعقوب به هنگام افطار آمد و گفت : به ميهمان مستمند غريب گرسنه از غذاى اضافى خود كمك كنيد، چند بار اين سخن را تكرار كرد، آنها شنيدند و سخن او را باور نكردند، هنگامى كه او ماءيوس شد و تاريكى شب ، همه جا را فرا گرفت ، برگشت ، در حالى كه چشمش گريان بود و از گرسنگى به خدا شكايت كرد، آن شب را گرسنه ماند و صبح همچنان روزه داشت ، در حالى كه شكيبا بود و خدا را سپاس مى گفت ، اما يعقوب و خانواده كاملا سير شدند، و هنگام صبح مقدارى از غذاى آنها اضافه مانده بود!
امام عليه السلام اضافه فرمودند: خداوند به يعقوب در همان صبح ، وحى فرستاد كه تو اى يعقوب بنده مرا خوار كردى و خشم مرا بر افروختى ، و مستوجب تاءديب و نزول مجازات بر تو و فرزندانت شد... اى يعقوب من دوستانم را زودتر از دشمنانم توبيخ و مجازات مى كنم و اين به خاطر آنست كه به آنها علاقه دارم .
ابو حمزه مى گويد از امام سجاد عليه السلام پرسيدم يوسف چه موقع آن خواب را ديد؟ امام فرمود: در همان شب .
جائى كه يعقوب آن همه درد و رنج به خاطر بى خبر ماندن از درد دل يك سائل بكشد بايد فكر كرد، كه جامعه اى كه در آن گروهى سير و گروه زيادترى گرسنه باشند، چگونه ممكن است مشمول خشم و غشب پروردگار نشوند و چگونه خداوند آنها را مجازات نكند.(مجمع البيان : ج 5، ص 11. تفسير نمونه : ج 7، ص 346. تفسير البرهان : ج 2، ص 243 و نور الثقلين : ج 2، ص 411)