پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی
چهارشنبه 21 اسفند 1392 8:04 AM
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
نور ديده سر بريده
خسته از ناقه فتادم تا رسيدم
قتلگه آمد به يادم تا رسيدم
ياد روزي كه از اينجا رفته بودم
آنچنان گوي ز دنيا رفته بودم
شد لبانت صبر زينب
كربلا شد قبر زينب
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
گم شدم در شوره زار خسته ناباوريها
خاطرات خيمه ها سجاده ها آب آوريها
تيغ ها رگهاي جوشان ناله ها ، سرهاي طفلان
ضجه هاي كودكان زنجيرها بي معجريها
آتش وخون، دشت گلگون
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
بر مزار خاكي ات سر مي گذارم
قبر تو شويم به اشك چشم تارم
بي كفن ماندي مگر خواهر نداري
ماه من انگشت و انگشتر نداري
جامه اي در بر نداري،سرور من سر نداري
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
نور ديده سر بريده
بسته بود از نيزه ات نوري به بند دست و پايم
مي كشيدي از پي خود تا به دنبالت بيايم
خسته اما زنده بودم تا شب مرگ سه ساله
مُردم اما پيكري هستم كه مي لرزد صدايم
دل كبابه از خرابه
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
بوي موجي تشنه آيد بر مشامم
ميروم دنبال كار ناتمامم
مانده ام در حسرت آنچه نديدم
پس كجايي علمدار رشيدم
آمدم من در بر تو،تا ببينم پيكر تو
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
نور ديده و سر بريده
اي پناه بي پناهان آمدم برخيز و بنگر
از چه اكنون هم غريبي مي كني با من برادر
آرزويت را به گورت برده اي حسرت كشيدم
تا توانم در جواب تو بگويم جان خواهر
جان خواهر ياس پرپر
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
نور ديده سر بريده
خسته از ناقه فتادم تا رسيدم
قتلگه آمد به يادم تا رسيدم
ياد روزي كه از اينجا رفته بودم
آنچنان گويي زدنيا رفته بودم
شد لبالب صبر زينب، كربلا شد قبر زينب
اي برادر خواهرت زينب رسيده
رفته و برگشته اما قد خميده
گم شدم در شوره زار خسته ناباوريها
خاطرات خيمه ها سجاده ها،آب آوريها
تيغ ها ، رگهاي جوشان
ناله ها سرهاي طفلان
ضجه هاي كودكان زنجيرها بي معجريها
یا صاحب الزمان علیه السلام