پاسخ به:متن اشعار اجرا شده توسط حاج محمود کریمی
سه شنبه 20 اسفند 1392 2:37 PM
گرفتند و برات از كف ارباب دو دنيا
در آن دشت، در آن جنگ
چه مردانه، چه جانانه دويدند
چه سان تيغ كشيدند
ولي در دل آن حلقه به صد سنگ
به صد تيغ به صد دشنه و شمشير
نفس بر لبشان ماند
افتادند چو يك بسمل و شد
شانه سر گيسوي آنها
به لب خنجر قاتل به روي سينه صحرا
و يك بار دگر تشنه اي خسته
و نالان دل سوزان خجل از پهنه ميدان
به سر دوش كشد نعش غزالان حرم را
دو گل تازه جوان را ولي اين بار نيامد
پي دلداري او و تكيه گه و مرهم او
از حرم و خيمه خود آه كجا مانده چرا
ماند مگر مادرشان
آه سرانجام در آن شام دو چشمان تر
و خسته زينب
به سر نيزه دو سر ديد
دو آرامش خود را و دو دلداده زهرا
حيرانتان قمر شده سربازهاي من
آماده خطر شده سربازهاي من
وقتي لباس رزم بديدم به قدتان
قلبم پر از شرر شد سربازهاي من
داغ علي و ماتم اصحاب بس نبود
صحرا پر از گهر شده سربازهاي من
خود بنگريد بردل صحرا كه نقش
آن هفتاد بال و پر شده سربازهاي من
آخر چگونه اذن دهم بر شما كه جنگ
از پشت سر هنر شده سربازهاي من
داريد از صلابت مادر نشانه اي
در چشمهاي تر شده سربازهاي من
از برق تيغ و قامت مردانه شما
اي خصم در به در شده سربازهاي من
گر چه به خيمه مادرتان پرده را كشيد
قرآن به روي سر شده سربازهاي من
الان ز دست فاطمه سيراب مي شويد
وقت عطش به سر شده سربازهاي من
یا صاحب الزمان علیه السلام