تازه عروس و نماز مغرب ( برگرفته از وبلاگ داستان هاي واقعي و عبرت انگيز )
دوشنبه 9 شهریور 1388 12:08 PM
بعد از اينكه خانم آرايشگر پيش خانم عروس وارد شد چه اتفاقي افتاد ؟ امشب روزخوشحالي او و بردن او پيش شوهرش است همه و همه در فكر او هستند مادرش ، خواهرانش و تمام نزديكانش همه در فكر او هستند .
بعد از عصر خانم آرايشگر مي آيد تا آرايش عروس را شروع كند همه مي گويند چه شد آرايشگر دير كرد .
بعد از چند لحظه آرايشگر مي آيد بله آمد و تمام وسايل آرايش مورد نياز با خود آورده است و آرايشگر سريع كارش را شروع مي کند .
بعضي از نزديكان به آرايشگر گفتند كه سريع كار را انجام بده كه وقت نداريم و مدتي مي گذرد و نداي حق يعني اذان مغرب بلند مي شود.
خانم عروس هراسان به آرايشگر مي گويد وقت نماز مغرب کوتاه است و مي ترسم نمازم قضا شود.
آرايشگر مي گويد كه كمي صبر كن چيزي نمانده است و زمان همچنان سپري مي شود و نزديك تمام شدن وقت نماز مغرب مي رسد و خانم عروس با يک احساس و يک حالت عجيب اصرار مي كند كه نماز بخواند.
تمام نزديكان به او مي گويند كه صبر كن اگر وضو گرفتي تمام زحمات خانم آرايشگر بر باد مي رود اما خانم عروس بر نظر خود پافشاري مي كند .
تمام خانم ها از هر سو براي خودش فتوايي مي دهد يكي مي گويد تيمم كن.
ديگري مي گويد نماز مغرب را با عشاء به صورت جمع بخوان ولي خانم عروس بلند مي شود و مي گويد چيزي كه پيش الله است بهتر و جاويدان است.
و این تازه عروس با ايمان يك انسان واقعي بلند مي شود و وضو مي گيرد و تمام نصيحت هاي نزديكانش را به زمين مي زند و وضو مي گيرد تا تمام كاري كه آرايشگر انجام داده را خراب كند.
جانماز خود را مي اندازد و الله اکبر تکبیر را بر زبان مي آورد خدايي که از همه چيز بزرگتر است ، خدايي که در نهايت انسان به سوي او بر مي گردد .
خدايي که جان و عزت و سربلندي انسان دست اوست و خدايي که مقصد و آينده و اميد عاشقان حقيقي است .
شروع به نماز خواندن مي كند ، تشهد اول را تمام مي کند و تشهد دوم هم مي خواند بله او به تشهد نماز شبي که مي خواهد شوهرش را ملاقات کند مي خواند .
سلام اول و دوم را مي گويد و سجده شکر را به جا می آورد که در همان حالت جان به جان آفرين تسلیم می کند و به وصال خدا مي پيوندد .
به وصال کسي مي پيوندد که تا آخرين لحظات عمرش از او اطاعت کرد به وصال کسي مي پيوندد که لحظه به لحظه مشتاق وصالش بود.
www.Story-Short.blogfa.com