پاسخ به:مبحث چهلم طرح صالحین: روز پرستار
شنبه 10 اسفند 1392 4:07 PM
دوباره بوي تو مي آيد ، بوي آشناي تو .
مثل هميشه پروانه هاي دلواپس نگاهت را مامور كرده اي براي احوال پرسي من . هر بار كه رايحه ات را مي شنوم چشمان منتظرم مشتاق تماشايت مي شود تا لبخند شيرينت را مهمان چشمانم كني .
آرامش ، زيباترين هديه اي است كه به چشم هاي نگران دردمندان مي دهي . در دست هايت زندگي جاريست. دستان تو هنوز بوي سيب و رايحۀ بهشت مي دهد . نسيم از سر انگشتان تو مي وزد .
روز و شبت را يكي كرده اي تا زخم هاي همنوعانت را التيام بخشي و مهرباني ات را مرهم زخم هايشان كني .
خواب را بر خويش حرام كرده اي تا بيمارانت آرام بخوابند . شب فانوس چشم هايت را روشن نگه مي داري تا مبادا كابوس دردي ، خواب را بگيرد از چشم هاي بيماران . نرم و سبك همچون رؤيائي دلنشين به تمامي اتاق ها پا مي گذاري تا مبادا صداي ناله اي بلند باشد ، يا چشمي از رنج بيدار مانده باشد .
همچون يك فرشتۀ مهربان نسيم وار سرك مي كشي به دنياي رنج و تنهائي اهالي درد و فضاي دلتنگي بيماران را پر مي كني از رايحۀ اميد .
صداي پايت سمفوني سلامت است و آشناترين صدائي است كه بيماران مي شناسند .
آرام و قرار نداري تا مبادا يكي از عزيزاني كه پرستاري شان مي كني نا آرام شود ، و مراقبي تا مبادا چادر سياه شب ، بر چهرۀ مادري كشيده شود ، مبادا سرفۀ خش دار پدري بند نيايد ، مبادا پيشاني تب دار كودكي بي حضور دست هايت به درد بنشيند .
بر تمامي زخم ها مرهمي و بر تمامي درد ها محرم
هميشه دوست داشتم فرشته اي را از نزديك ببينم ، حالا من فرشته اي را مي بينم كه لبخندي خسته اما سبز و شيرين بر گوشۀ لبانش نقش بسته است .
در نگاه تو هر بيمار شاخۀ گلي است محصور خزان ، و تو قطره قطره زندگي تزريق مي كني به رگهاي خشكيدۀ گل هاي پژمرده .
تو شمعي هستي كه اهسته در خويش در خويش مي سوزد تا شب هاي اهالي رنجور اين ديار ، بي ستاره نماند. نبض حيات زير لطافت انگشتان پر مهرت چه منظم مي زند .
انگار خدا بيشترين سهم از عشق و محبت را به قلب مهربان تو بخشيده است .
اي فرشته تو را از خستگي و شوق توامان در كنج چشم هايت و از عطوفت سرشاري كه در كلام و دستانت جاري است مي شناسم .
كدام لحظه از جريان ايثار تو خالي برگشته است وقتي ردپايت اينقدر روشن كشيده مي شود تا ساحت مقدس زينب (س) .
تو را مي گويم ، تو را كه شانه هايت را جان پناه دلتنگي هاي بيماران كرده اي ، توئي كه باران بي منت محبتت را بر جان هاي تشنه مي باري و با نسيم روح بخش عاطفه ات دريچه هاي اميد و شوق را به سوي بيماران مي گشائي .
تو را كه شميم زينب و عطر گل صبر و رايحۀ شكوفۀ ايثار در وجودت خلاصه شده است و ميراث دار مهرباني هاي پرستار بزرگ كربلائي . توئي كه رد قدمهايت كشيده شده است تا خرابه هاي شام .
تو را كه امروز روز توست .
بيداري هايت را سپاس كه آسايش ديگران را برتر از رنج خويش مي داني .
خسته نباشي پرستار ،خسته نباشي سنگ صبور .
امروز به پاس تمام ايثارگري هايت زمين را به نامت آذين بسته ايم . تو كه عطر خوش نفس هايت آرامش را به چشمان مضطرب بيماران مي بخشد ، و دست هايت اميد به زندگي در رگ هاي بيماران تزريق مي كند .
به خود ببال پرستار و دل به كرامت زهرائي زينب (س) ده ، و فراموش مكن كه طرف حساب تو فقط خداست و دستهاي ياري دهنده ات بهانه اي است تا دعا از لب بيماران برايت جاري شود .
و به پاس تمامي مهرباني هايت اي سنگ صبور :
« تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد وجود نازنينت آرزدۀ گزند مباد »
روز پرستار بر تمامي فرشتگان اميد و آرزو ، بر مهربانان عشق آفرين و صبح آفرينان شام تلخ بيماران مبارك باد .