۱-روان شناسی نوجوانی:
مقدمه ای بر روان شناسی رابطه خانواده با نوجوان
نقش خانواده در رشد و تشکیل شخصیت نوجوان بر هیچ کس پوشیده نیست. خانواده اولین و تنها واسطه ارتباط کودک با اجتماع است. در خانواده کودک ارزش ها و ضد ارزش ها ، اصول و قواعد اخلاق را می آموزد. کودکان از لحاظ عاطفی، شناختی و ... وابستگی خاصی به خانواده دارند و برای آنها خانواده مهمترین نقش را در زمینه ی تأمین نیازهای روانی کودک دارد. این نیازهای عاطفی در نوجوانی رنگ شدیدتری به خود می گیرد که نوجوان آن را در محیطی وسیع تر از خانواده جستجو می کند و بر همین اساس است که ارتباط نوجوان با اطراف افزایش می یابد. نوجوان کمتر تمایل دارد در خانه بماند و به روابط بیرون از خانواده اهمیت بیشتری می دهد. نوجوان را نه می توان کودک دانست و نه همردیف با بزرگسالان قرار داد.
خانواده ها در برخورد با این دوران که گاه به بحران یاد می شود بر چند دسته تقسیم می شوند:
1- خانواده های طبیعی (تعادل)
در این خانواده ها هر یک از اعضا ضمن داشتن استقلال شخصی در کارهایشان در اغلب امور به مشورت با یکدیگر می پردازند. پدر و مادر روش مشترکی را در برخورد با نوجوان پیش می گیرند و به نیازهای نوجوان در این دوران آگاهی کافی دارند ؛ مسائل مربوط به نوجوانشان را می شناسند و در مورد مسائلی که مربوط به آنها می شود به مشورت می پردازند. رابطه میان والدین و فرزندان نه از روی وحشت و نه اجبار است فرزندان به راحتی با والدینشان ارتباط برقرار می کنند. در این خانواده ها ضمن تبادل نظر در امور خانوادگی ، رهبری بر عهده پدر خانواده است.
2- خانواده های بی نظم
در این خانواده ها هیچ یک از اعضا مسئولیت اصلی خود را ایفا نمی کند. پدر فقط قسمتی از مسئولیتش را برعهده می گیرد ؛ به او بیشتر به چشم برطرف کننده نیازهای مادی نگاه می شود و به نقش وی اهمیت چندانی داده نمی شود. در عوض این مادر است که تقریباً مسئولیت تمامی امور را بر عهده دارد اما اغلب مادران در این نوع خانواده ها روش ثابتی را در تنبیه و تشویق کودکان ندارند و در برابر موقعیت های یکسان ، واکنش های مختلفی از خود نشان می دهند. در اغلب موارد مادر نمی تواند الگوی مناسبی برای دختر خانواده باشد، زیرا نقش مادر با انتظارات جامعه متفاوت است. دختران و پسران در این نوع خانواده ها در ایفای نقش مادرانه و پدرانه دچار مشکل می شوند. آنها در آینده با انتخاب فردی ناکامل در زندگی آینده نیز دچار مشکل می شوند.
3- خانواده های سخت گیر
در این نوع خانواده روابط بین والدین و فرزندان از روی استبداد است و حتی گاه این روابط پایه روابط ِمیان والدین را می گذارد. والدین نسبت به خواسته های مشروع فرزندانشان بی اعتنا می باشند و همواره مانع از تحقق آنها می شوند. اغلب والدین حالات روحی، روانی مناسبی ندارند. به همین جهت مشکلات فراوانی برای فرزندان ایجاد می شود. فرزندان هیچ راه انطباقی با والدینشان ندارند و توانایی چندانی برای ایجاد ارتباط با دیگران ندارند.
4- خانواده های آسان گیر
ر این خانواده ها در دادن آزادی به نوجوان افراط می شود. کنترل چندانی نسبت به رفت و آمدها، رفاقت ها و ... ندارند. اغلب پدر و مادرها به علت مشغله کاری زیاد زمان کافی و مناسبی برای فرزندانشان ندارند و تربیت و شکل گیری آنان را بر عهده جامعه می گذارند و نوجوان به ارزش ها و ضد ارزش های اجتماعی توجهی ندارند و فردی ناهنجار ، لاابالی بی قید و بند می شوند و چون در طول زندگیشان هیچ نظم و ترتیبی نداشتند. با اولین برخورد و تنبیه دچار شکست می شوند. این نوجوانان اغلب گام در مسیر والدینشان می گذارند بی تردید همگی ما در زندگی روزمره شاهد این مسائل هستیم که پسر یک فرد معتاد نیز اعتیاد دارد ؛ دختر مادر بی نظم هیچ نظامی در کارهایش مشاهده نمی شود و...
نوجوان و ارتباط با اعضای خانواده
هنگامی که کودکی پای به دوره نوجوانی می گذارد یکی پس از دیگری بندهای وابستگی به خانواده را جدا می سازد و تفاوت فاحشی میان نسل خود و نسل والدینش می بیند که چنانچه اختلاف سنی بین والدین و فرزندان بیشتر باشد این اختلاف رنگ بیشتری می گیرد.
می توان رفتارهای مخالفت آمیز نوجوان در این دوران را به دلیل کسب استقلال و تثبیت هویت فردی دانست. این نشان دهنده این واقعیت است که هرگاه به نوجوان برای رسیدن به این احساس فرصت کافی داده شود این اختلافات به حداقل خود می رسد و هرگاه این فرصت از او دریغ شود این تعارضات و اختلاف ها به اوج خود می رسند که در این حالت ممکن است نوجوان تنها از روی مخالفت با والدینش مبادرت به انجام کارهایی نماید که خود نیز با آنها مخالف است.
داشتن رابطه دوستانه والدین با علم به این که نیازهای نوجوان چیست و چه نوع رفتاری برای برخورد با نوجوانان مؤثر است اهمیت زیادی دارد .
به عنوان مثال:
نوجوان در این دوران تمایل فراوانی به انزوا و تنهایی دارد. تمایل چندانی به خروج از خانه و رفت و آمدهای خانوادگی و دوستانه از خود نشان نمی دهد. اما والدین انتظار دارند که نوجوان همانند دوران کودکی در کلیه رفت و آمدهای خانوادگی شرکت داشته باشد که این عمل والدین گاه موجب مخالفت و ستیزه نوجوان می شود. این عامل موجب تیرگی روابط میان والدین و نوجوان می شود. همگی ما این دوران را سپری نموده ایم و شاید هم در این دوران به سر می بریم. اما این واقعیت بر همه واضح است که هیچ چیز آزار دهنده تر از این نیست که به نوجوان به چشم یک کودک نگریسته شود و یا از مسائل و خاطرات ناخوشایند دوران کودکی در جمع سخن به میان می آورند. این مسئله نیز به نوبه خود مانع ارتباط دوستانه با والدین می شود. والدین نباید فراموش کنند که این دوران بخشی از زندگی است و تحولات همراه آن لازمه دوران بلوغ است و این تحولات با پایان یافتن این دوران به پایان می رسد و نوجوان چنان به خانواده و محیط آن علاقه مند می شود که گویی درخت محبت دوباره در او جوانه می زند. رفتار والدین و نحوه ارتباط برقرار کردن با فرزندانشان در این دوران متفاوت است. می توان گفت: نفوذ مادر تا سن 10 سالگی و نفوذ پدر بین 10-16 سالگی است. پس این نتیجه را می توان گرفت که نقش پدر در این دوران اهمیت خاصی دارد. پدران هم روی دخترها و هم روی پسرانشان نفوذ دارند و این در حالی است که نفوذ مادر بیشتر روی دختران است و فرزندان پسر مادر را بیشتر به چشم یک حامی احساسات و عواطف و تسکین روحی می پندارند.
«ارتباط با خواهران و برادران»
فرزندان از یکدیگر بیشتر تأثیر می پذیرند تا والدین. آنها با یکدیگر کار می کنند بیشتر وقت خود را با یکدیگر می گذرانند و علاقه ای که میان آنهاست نه از روی تزویر و تظاهر بلکه از روی دوستی است. معمولاً فرزند اول نقش رهبری را بر عهده می گیرد و نقش الگو را برای فرزندان دیگر ایفا می نمایند. در اغلب اوقات تأثیر نقش پسران بر روی دختران بیش از دختران روی پسران است. به طور مثال پسری پس از چند دختر متولد می شود و معمولاً از ارزش خاصی برخوردار می شود و بالعکس پسری که خواهر کمی بزرگتر از خود دارد نسبت به هم سن و سالانش پرخاشگری کمتری از خود نشان می دهد و رفتاری متأثر از رفتار دختران دارد. هنگامی که بین خواهران و برادران تفاوت سن زیاد باشد تأثیر کمتری روی یکدیگر دارند. هر چه اختلاف سن میان فرزندان کمتر باشد خلق و خوی عاطفی و ... تأثیر چشم گیرتری دارد.
نوجوان و استقلال از والدین
مهمترین ویژگی که می بایست بدان توجه خاصی داشت استقلال از سوی خانواده است. خانواده می تواند مهمترین منبع تأمین کننده استقلال فرد باشد، یا می تواند نوجوان را در رسیدن به حس فردیت و استقلال دچار تزلزل سازد. نوجوان در این دوران خود را برای مرحله جدیدی از زندگی اش آماده می سازد. او سعی بر آن دارد که بر رفتار کودکانه اش غلبه نماید. آمادگی دارد مسئولیت رفتارش را بر عهده گیرد و حتی آمادگی این را دارد که مسئولیت کارهای دیگران را نیز بر عهده گیرد.
در متون اسلامی در این رابطه سفارشات فراوانی شده است که نوجوان را در این دوران آزاد گذارند و به آنها استقلال و مسئولیت لازم بدهند.
البته اینها بدان معنی نیست که نوجوان به طور ناگهانی خود را به طور کامل از قید خانواده رها سازد. نوجوان در این دوران دچار نوعی کشمکش درونی است؛ از یک سو تمایل ندارد از دوران کودکی اش پا فراتر نهد که از هر سو در محبت است و از سوی دیگر داشتن آزادی عمل در کارهایش و استقلال را در لوح آرزوهایش می بیند. پس هر گامی که نوجوان به سوی استقلال بر می دارد ترس و تشویش درونش بیشتر می شود. بنابراین او چندان تمایل ندارد تا پیوندهای خانوادگی را کاملاً قطع نماید. نیاز به حمایت والدین را در هر حال احساس می نماید و همواره در جست و جوی روش هایی است که این حمایت را کسب نماید. یکی از مهمترین مسائلی که نوجوان را در راه رسیدن به استقلال دائماً تهدید می نماید سرزنش و ملامت از سوی والدین است. نوجوان به این رفتار والدین با دیده تحقیر و بغض و خشم توجه می نماید. نوجوانی که از سوی والدینش تحقیر می شود عکس العمل های گوناگون از خود نشان می دهد برخی اوقات دچار «حقارت نفس» می شود. برخی از محیط خانواده گریزان می شوند و برخی به پرخاشگری و زیان رساندن به خانواده و دیگران می پردازند.
نکته دیگری که باید والدین بدان توجه داشته باشند داشتن سوء ظن نسبت به نوجوان است که می تواند او را دچار تزلزل سازد. برخی خانواده ها نوجوان را در اتخاذ تصمیم های مربوط به خودش آزاد می گذارند اما این کار را از روی بی میلی یا سوءظن انجام می دهند. این والدین هرگز به نوجوان خود اعتماد نمی کنند و به ندرت فرصت هایی را ایجاد می نمایند تا نوجوانشان تصمیم بگیرد . حال اگر فرصتی هم ایجاد شود نوجوان بر اثر سوءظن و عدم اطمینان والدین دچار اضطراب می گردد و با شکست مواجه می شود و گاه والدین با تردیدها و نگرانی های خود در مورد نوجوانشان قضاوت های ناصحیح در پیش می گیرند که این خود موجب ایجاد فاصله میان والدین و فرزندان می شود.
۲-چگونه با فرزندنوجوانمان صحبت كنیم:
باورهای غلط را با اطلاعات و شناخت صحیح تغییر دهیم
ابتدا خوب است بدانیم نگرش افراد از چه اجزا و عناصری تشكیل می شود تا پس از آن به تغییر آن نوع نگرش بپردازیم .
دیدگاه یا نگرش افراد در مورد هر موضوعی از عناصر متفاوتی تشكیل یافته است؛از جمله عنصر شناختی ، عاطفی و آمادگی .
اعتقادات ، ارزشها و باورهای ما ، با توجه به شناختی كه در حیطه آن مورد بخصوص بهدست آورده ایم ایجاد می شوند.
شناختی كه سبب می شود روی اعتقاداتمان پافشاری كرده و آنها را محترم بدانیم . به طوری كه به سادگی تغییر عقیده نداده افكار و ایده های دیگران را نپذیریم. پس برای تغییر نگرش می بایست روی عنصر شناختی باورها تكیه كرد . می بایست باور غلط را با اطلاعات و شناخت صحیح و اصولی جدید و جایگزین كردن آنچه بهتر می دانیم تغییر دهیم . زیرا تا اندیشه های ما تغییر نكند رفتار ما متحول نخواهد شد. پس اولین گام،تغییر شناخت و داشتن جایگزین برای آن نوع نگرش محسوب می شود . بُعد دیگر نگرش ها ، عنصر عاطفی است . عاطفه ای كه نسبت به هر موضوع داریم ممكن است مثبت باشد یا منفی. البته عواطف مثبتیا منفی همراه با نوعی ارزشیابی هم هست . یعنی یا آن پدیده بخصوص را می پسندیم و دوست داریم و یا نه . پس از مرحله شناخت باید بدانیم كه چه چیزهایی برای فرد،عواطف مثبت یا منفی ایجاد می كند تا در تغییر نگرش از این عواطف استفاده كنیم .
هر نگرش،آمادگی برای عمل و رفتار را در انسان ایجاد می كند. زیرا آنگونه رفتار می كنیم كه می اندیشیم. پس توجه به شرح حال ، گذشته و اكنونی كه برای رفتار امروزی فرد تقویت كننده خاص او تلقی می شود نكته مهم دیگری است كه در صورت رعایت آن می توان بیشتر به هدف نهایی كه تغییر در باورهاست رسید .
مثال :فرض كنیم متوجه شده ایم كه پسر نوجوان ما به سمت سیگار گرایش پیدا كرده و حتی مدتی است كه این ماده افیونی را به عنوان تفریح و یا نشانه ای جهت ورود به دنیای بزرگسالی ( و یا به تعبیر نوجوانان كم نیاوردن در محفل دوستان ) مصرف می كند . چطور می توانید با توجه به مطالب ذكر شده ، ذهنیت او را نسبت به مصرف سیگار تغییر داده از اعتیاد او به این معضل تقریباً همگانی ( و بعدها اعتیاد افیونی ) جلوگیری كنید ؟
بیایید با این تمرین یادآوری كنیم. گفتیم نگرش یك عنصر شناختی دارد . پس در ابتدا باید بدانیم كه فرزند نوجوان ما از سیگار چه می داند ؟ چرا و چگونه مصرف آن را عادت رفتاری خود قرار داده؟ از مزایا و معایب آن چه می داند ؟ عاطفه او نسبت به مصرف سیگار چیست ؟ آیا می اندیشد كه در مواقع بحرانی ، هنگامی كه فشارهای عصبی بر او وارد می آیند این ماده آرامش خاطر او را فراهم می سازد ؟ پیشینه مصرف سیگار در كجاست؟ خانواده ، دوستان و ... ؟ پیش زمینه فكری و عملی آن از كجا پدید آمده و ...
جذابیت و مقبول بودن پیام دهنده
پس از دانستن این مطالب،خوب است نسبت به دانستنی های خودمان تعصب نداشته باشیم. الزامی وجود ندارد كه فرزند فقط سخنان ما را ، آنهم به خاطر این كه والدین او هستیم بپذیرد . بیایید ببینیم در آن مورد بخصوص،نوجوان سخن چه كسی را بیشتر می پذیرد.زیرا جذابیت و مقبولیت پیام دهنده یكی دیگر از موارد مهم و اساسی در تغییر نگرش محسوب می شود . از آنجا كه گام اولیه،شناخت صحیح و اصولی است پس می توان این اطلاعات لازم و اصولی را از متخصص آن فن دریافت كرد .
برگردیم به مثال سیگار . می توان نوجوان را به كسی معرفی كرد كه كارشناس آن موضوع بخصوص است . مثلاً یك پزشك به خوبی می تواند بدون سوگیری ، معایب و مضرات سیگار را برای نوجوان بازگو كند و با تشریح مواد تشكیل دهنده آن به نوجوان بفهماند كه تنها تلقین و تصور خود ماست كه فكر می كنیم با مصرف سیگار آرامش پیدا می كنیم . وقتی شناخت نوجوان تغییر كرد حداقل در صورتی كه بار دیگر كبریت را روشن كرد در نزدیك كردن آن به سیگار تردید به خرج خواهد داد .
می گویند فرزند هر چقدر هم كه بزرگ شود باز هم برای پدر و مادر كودك است . شاید به همین دلیل باشد كه پدیده نوجوانی،والدین را در برابر موقعیتی قرار می دهد كه یا آن را نمی پذیرند و یا گمان می كنند كه این واقعه مربوط به زمان حال نیستو بلوغ پدیده ای است كه در آینده برای فرزند آنها اتفاق خواهد افتاد ...
به منظور پیشگیری از جدایی افكار ، احساسات و اندیشه های والدین و نوجوانان ، لازم است همزمان با تغییرات جسمی و روانی نوجوانان ، تغییراتی نیز در والدین رخ دهد تا بتوانند بپذیرند كه فرزند نوجوانشان همان كودك خردسال دیروز نیست. چرا كه انتقال از دوره كودكی به نوجوانی نیازمند حمایت اطرافیان،خصوصاً والدین است . والدین فهیم و آگاه با برخوردهای متناسب و منطقی می توانند نقش مؤثری را در ایجاد هویت صحیح و سازگاری نوجوانشان با محیط داشته باشند .
دیدگاه نوجوانان نسبت به والدین
معمولاً نوجوانان نیز شكایت دارند كه والدین و دیگر بزرگسالان" روحیه ما را درك نمی كنند ، به شخصیت ما احترام نمی گذارند ، عقاید خود را به ما تحمیل می كنند و ..." نوجوانانمی گویند : آنها متعلق به نسل دیگری هستند و روحیه نسل جوان را درك نمی كنند ، دنیایی تفاوت بین عقاید و دیدگاه های ما با والدینمان وجود داردو... آنها حتی سطح سواد و تحصیلات والدین خود را قبول ندارند ، چرا كه در بسیاری از موارد نوجوانان تحصیلات خود را امروزی تر و كارآمدتر از والدین خود می دانند. این در حالی است كه بزرگسالان نیز رفتارها و عقاید فرزندانشان را نمی پذیرند.پای صحبت هركدام كه می نشینی ، می شنوی : نوجوانان امروزی گستاخ شده اند؛ احترام بزرگتر و كوچكتری معنی خود را از دست داده؛ فكر می كنند قد كشیده اند عقل كل شده اند؛ هنوز خوب و بد را از هم تشخیص نمی دهند ، حرف ، حرف خودشان است؛ هر چه كه بگویی انگار برای دیوار حرف می زنی و .... از همین رو خشك و مستبدانه رفتار می كنند و گاه نسبت به واكنش های فرزندان خود بی توجه می مانند.
گرچه نوجوان، دیگر فرزند خردسالی نیست كه تحت فرمان و تملك والدین باشد اما این بدان معنا نیست كه او را در انجام هر عملی آزاد بگذاریم . ضرر آزادی بیش از حد ، به اندازه محدودیت های بی مورد و غیر منطقی است كه به هر حال همچون زخمی چركی ، زمانی سرباز خواهد كرد . اگر خانواده از ترس این كه مبادا فرزندش اشتباهی مرتكب شود امكان هر تجربه ای را از او گرفته و همچون كودكی خردسال با نوجوان خود رفتار كند ، اعتماد به نفس را برای او معنی كرده است ؟ نوجوانی كه همیشه با محدودیت رفتاری مواجه بوده و فرصتی برای رشد اجتماعی به دست نیاورده ، تنها متكی بودن را آموخته و نمی داند در صورت مواجه شدن با وضعیتی چون شكست یا عدم توفیق در كارها چه واكنشی از خود نشان دهد . زیرا تحت هیچ شرایطی تصمیم گیری و برخورد با مشكلات را تجربه نكرده است و طبیعی است كه نه تنها در زمان حال بلكه در زمان آینده نیز به جای تجربه اندوزی و قرار گرفتن در جریان مواج زندگی ،به دنبال یك حامی ، یك نقطه اتكا و ساحلی امن و آرام باشد . چنین افرادی تغییر را به ندرت می پذیرند و همیشه سعی در حفظ وضعیت با ثبات دارند. آیا چنین كسی در دنیای سراسر تغییر و تحول امروزی كه دگرگونی های كلی یا جزیی را سبب می شود جایی برای موفقیت و كامیابی خواهد داشت ؟
با ایجاد مقرراتی ، سلامت و سعادت خانواده را تضمین كنیم.
برخی از خانواده ها نوجوان را به بهانه به دست آوردن تجربه و آزادی به حال خود رها می كنند. اما آیا نوجوان توان تصمیم گیری صحیح و منطقی را در تمام شرایط زندگی دارد ؟و اصلاًبه دست آوردن تجربه به چه قیمتی ؟ گاهی به دست آمدن برخی تجربیات به قیمت اشتباهات جبران ناپذیری تمام می شود كه سعادت و سلامت را برای نوجوان به آرزویی محال و دست نیافتنی تبدیل می كند . از آنجا كه نوجوان تجربه لازم را برای زیستن در اجتماع بزرگ كسب نكرده و در بیشتر مواقع در تصمیم گیری ها تابع احساسات و عواطف درونی خود می باشد ، الزامی است كه از سوی والدین به شیوه ای اصولی مورد كنترل و نظارت قرار گیرد. نوجوان به دلیل خصوصیات خاص اخلاقی مثل زودباوری ، بسیار سریع تحت تأثیر رفتار ، سخنان و كردار دیگران قرار می گیرد و به سبب كم تجربگی به سرعت،افكار دیگران را پذیرفته و به خواست های آنان تن می دهد. از آنجا كه نوجوان سریع دست به عمل می زند و بیشتر اوقات به صورت احساسی عمل می كند تا آنكه عقل سلیم و منطق بر رفتارش حكمفرما باشد ، لذا منطقی است تا با وضع پاره ای از مقررات و محدودیت ها، سلامت ، سعادت و بقای خانواده وجامعه را تضمین كنیم . اما چه كنیم تا نوجوان در برابر این مقررات وضع شده واكنش عنادآمیزی از خود نشان نداده، آنگونه رفتار كند كه به صلاح و سعادت او كمك می كند ؟
پذیرفتن تفاوت های اساسی و ایجاد رابطه دوستانه
اگر در تعامل های روزمره به فرزندمان فرصت اظهار نظر بدهیم و در مورد كارهای گوناگون بااو به شور بنشینیم ، در عین كمك به استقلال شخصیت او ، حس مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس را نیز در وی تقویت كرده ایم . در سخنان پیشوای شیعیان آمده است كه فرزند شما در هفت سال سوم زندگی ، مشاور شما در كارها باشد.
مشورت با نوجوانان چند مزیت دارد . اول اینكه به دنیای بزرگسالان راه می یابدو دوم به وسیله برخورد اندیشه های نوجوان و والدین ، كم كم نگرش صحیح در او شكل می گیرد و متوجه می شود كه قوانین وضع شده تنها به جهت سعادت و تأمین آسایش او وضع شده اند و اگر اعتراضی به برخی مفاد این قوانین داشته باشد می تواند به وسیله بحث و گفتگو در مورد آن صحبت كرده و به تعادلی نسبی دست یابد . آنگونه كه رضایت نوجوان و والدین ، هر دو جلب شود و در این میان رابطه محبت آمیز و دوستانه ای بین آنها شكل گیرد و هر دوی آنها از نیازها ، خواسته ها و توانایی های یكدیگر بیش از پیش آگاهی یابند . به این وسیله برخورد و عدم تفاهمبین آنها به پایین ترین درجه ی خود خواهد رسید ؛ زیرا مشاجره و عدم تفاهم، بدان علت در روابط روز مره و بین افراد پیش می آید كه از روحیات و خصوصیات طرف مقابل مطلع نیستند و نمی توانند از زاویه او به مسائل بنگرند .مامی اندیشیم دیگران نیز باید مثل ما فكر كنند چرا كه هیچگاه از زاویه نقد به خود و كردارمان نمی نگریم . خصوصاً در مورد كسانی كه دوستشان داریم . می خواهیم طوری رفتار كنند كه ما می پسندیم و در این میان فرزندان جایگاه خاصی دارند .
بد نیست اگر والدین تفاوتی بین نوجوانی خود و نوجوانی فرزندشان در این روزها قائل باشند چرا كه شرایط ، ویژگی ها و خصوصیات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ، نگرشی و سطح توقع نوجوانان در آن روزها و امروزه تفاوت های اساسیكرده و اگر نتوانیم این تفاوت ها را بپذیریم هیچگاه نخواهیم توانست رابطه ای دوستانه و مبنی بر احترام متقابل با فرزندمان ایجاد كنیم . خوب است بپذیریم نوجوان حق دارد دیدگاه خاص خود را نسبت به مسائل داشته باشد.در بسیاری موارد گفتگوهای والدین و نوجوانان ، بدون نتیجه ای منطقی به انتها می رسد. چرا كه هیچ یك از طرفین تلاشی در جهت پذیرش یكدیگر نمیكنند . بنابراین یا بحث با فریاد و تحكم والدین ، كه فقط سعی كرده اند بدون دلیل قابل فهم نوجوان،نظر خود را به او تحمیل كنند ، به پایان می رسد و یا با قهر نوجوان و مغلوب شدن والدین. توجه داشته باشید كه در جمله قبلی عبارت" بدون دلایل قابل فهم نوجوان" را به كار بردیم؛زیرا در بسیاری موارد عقاید و اظهارنظرهای والدین به سود نوجوان بوده وادله ای منطقی و صحیح را به دنبال دارد. اما همین دلایل قابل فهم به گونه ای مطرح می شوند كه برای نوجوان قابل درك و فهم نبوده و مورد پذیرش قرار نمی گیرد. پس بیایید به زبانی مشترك بیندیشیم . ببینیم برای تغییر نگرش در نوجوان چه نكاتی را رعایت كنیم تا مطلوب ترین نتیجه به دست آید.
می گویند فرزند هر چقدر هم كه بزرگ شود باز هم برای پدر و مادر كودك است . شاید به همین دلیل باشد كه پدیده نوجوانی،والدین را در برابر موقعیتی قرار می دهد كه یا آن را نمی پذیرند و یا گمان می كنند كه این واقعه مربوط به زمان حال نیستو بلوغ پدیده ای است كه در آینده برای فرزند آنها اتفاق خواهد افتاد ...
به منظور پیشگیری از جدایی افكار ، احساسات و اندیشه های والدین و نوجوانان ، لازم است همزمان با تغییرات جسمی و روانی نوجوانان ، تغییراتی نیز در والدین رخ دهد تا بتوانند بپذیرند كه فرزند نوجوانشان همان كودك خردسال دیروز نیست. چرا كه انتقال از دوره كودكی به نوجوانی نیازمند حمایت اطرافیان،خصوصاً والدین است . والدین فهیم و آگاه با برخوردهای متناسب و منطقی می توانند نقش مؤثری را در ایجاد هویت صحیح و سازگاری نوجوانشان با محیط داشته باشند .
در قسمت قبل مطالبی تحت عنوان تغییر باورهای غلط با شناخت صحیح و جذابیت پیام دهنده بیان شد اینك می پردازیم به ...
شیوه های مختلف تأثیر گذاری
نكته بعدی شرایط تأثیرگذاری و تأثیر پذیری افراد است.برای این كه تأثیرگذاری به اوج برسد خوب است از شباهت ها شروع كنیم. درست است كه حتی دو انسان كاملاً مثل هم فكر نمی كنند؛اما نقاط مشتركی هم در افكار و عقاید حتی دو انسان متضاد یافت می شود . پس خوب است از نقطه هایی شروع كنیم كه با هم اشتراك عقیده داریم تا بعد به تدریج به نكات اختلاف نیز نزدیك شده باورهای فرد را از كوچك به بزرگ تغییر دهیم .
لازم است كه توجه پیام گیرنده را به محتوای پیام جلب كنیم . به وسیله بیان خاطره ، نقل تجربیات و به هر شكل كه كمك می كند تا پیام گیرنده برای گوش كردن به سخنان ما انگیزه پیدا كند ، توجه او را به مطلب مورد نظر جلب كرده و اطلاعات لازم را به او عرضه كنیم .
پس از انگیزه دادن و جلب توجه ، نوبتبه ادراك است . باید ببینیم پیام به چه شیوه ای بیشتر اثر می كند . زیرا بعضی افراد دیداری هستند و برخی دیگر شنیداری . با توجه به این نكته پیام مورد نظر را برای بعضی افراد به صورت تصویری و دیداری بیان می كنند و برای برخی دیگر به صورت پیامهای صوتی و شنیداری . مهم آن است كه پیام آن چنان واضح و روشن به فرد داده شود كه بپذیرد ویا حداقل مقدمات پذیرش او را فراهم آورد . در مثال سیگار اگر نوجوان ما با دیدن قانع می شود می توان پس از آن كه اطلاعات مربوط به مضرات سیگار را از منبع مورد اعتماد خود ، ( معلم ، والدین ، پزشك ، روحانی محل یا هر فرد مورد احترام دیگر از نظر نوجوان ) دریافت كرد ،او را به مراكز مخصوص بیماران ریوی و بیمارانی كه مبتلا به ناراحتی های قلبی و سیستم تنفسی هستند مثل بیمارستانها و مراكز رادیولوژی برد تا با بیمارانی كه به این گونه ناراحتی ها مبتلا شده اند صحبت كند و آنها را از نزدیك ببیند . وقتی متوجه شود كه اكثر آنها در اثر مصرف سیگار به این نوع بیماریها مبتلا شده اند ( و یا حداقل بیماری آنها را تشدید كرده است ) خاطره تلخ رنج و ناراحتی این افرادرابه ذهن سپرده و راهی مطمئن ( و بدون كشمكش بین والدین و فرزندان ) جهت ترك سیگار و تغییر نگرش در نوجوان شكل می گیرد.
تأثیر مهم مشوق ها
به جرأت می توان ادعا كرد تمام انسان ها به نحوی،سودجو و منفعت طلب هستند . پس جهت تغییرعقیده،فرد باید به عینه ببیند چیزهایی كه در صورت تعویض باورهایش دریافت می كند بیشتر از آن چیزهایی است كه هم اكنون دارد. مشوق ها عوامل مهمی هستند كه نباید نادیده گرفته شوند. لازم است نوجوان را جهت تغییر تشویق كرد و از آن نوع ابزار و امكاناتی ( مادی یا معنوی ) بهره جست كه برای نوجوان عامل تشویقی و تقویت كننده محسوب می شوند ( طبیعی است كه مشوق ها در افراد گوناگون متفاوت است.مادر صورتی می توانیم دیگران را متقاعد كرده و تغییر نگرش در آنها به وجود آوریم كه خودمان نسبت به آنچه كه می گوییم،معتقد بوده و به آن عمل كنیم . چگونه می توان موضوعی را به كسی باوراند،در حالی كه خود نسبت به حقانیت آن با تردید برخورد می كنیم . پس قبل از هر كاری می بایست خودمان را قانع كرده،به ثبات برسانیم . چطور انتظار داریم نوجوان به حرف پدر سیگاری خود گوش داده و ترك اعتیاد كند ؟ تمام تلاشها و صحبت های پدر با یك كلام نوجوان كه ( پس چرا خودت سیگار می كشی ؟ ) مورد تردید قرار می گیرد.
از تلاش جهت متقاعد كردن دیگران در جمع جداً بپرهیزیم .زیرا بیان اشتباهات در جمع است و فرد در مقابل آن موضع منفی اتخاذ كرده،نه تنها پذیرای سخنان ما نمی شود بلكه به نفی آن نیز خواهد پرداخت .
در بیان مطالب،از جملات زیبا ، كوتاه و مورد پذیرش فرد استفاده كنیم و از تداخل مسائل مختلف با یكدیگر بپرهیزیم . قدرت تفكیك مسائل ، مهمترین توانایی ما در برخورد های اجتماعی محسوب می شود. در صحبت ها سعی كنیم گام به گام پیش برویم . اول پایه باورها را محكم كنیم و بعد به مراحل بعدی برسیم . یكی از اصلی ترین روش های تغییر نگرش در روان شناسی" قدم به درگاه خانه" نام دارد . به عبارت بسیار ساده این روش را می توان این گونه معنی كرد : اگر ما بتوانیم تقاضاهای كوچك خود را به فردی بقبولانیم می توانیم انجام كارهای بزرگتر و مهمتر را نیز به او بقبولانیم . پس برای تغییر باورها كه طبیعتاً تغییر در رفتار را به دنبال خواهد داشت لازم است از نكات ریز شروع كرده و به كلیات برسیم .
تأثیر گوش كردن و سئوال كردن در بهبود روابط اجتماعی
با زور و تزویر نمی توان دیگران را قانع كرد . برای متقاعد كردن دیگران باید با نرمی و مدارا رفتار كرد. استفاده از زور شاید در كوتاه مدت ، نتیجه بخش بوده و رفتار مطلوب را به دنبال داشته باشد. اما در درازمدت تأثیر معكوس و منفی خواهد داشت.زیرا به محض برطرف شدن عامل فشار و یا كم رنگ شدن قدرت آن اهرم ، رفتار نامطلوب بازگشت كرده و با شدت بیشتری تكرار می شود . اگر در برابر فرزندی كه سیگار كشیدن را راهی برای فرار از مسائل یافته ، زور ، خشونت ، پرخاشگری و احتمالاً تنبیه بدنی را پیشه كنید ، هر جا كه شما به عنوان عامل تنبیه حضور نداشته باشید ، كوچه و خیابان ، پارك یا حتی دستشویی منزل ، محل مناسبی برای تكرار عمل ناشایست نوجوان خواهد بود . پس رفتار از بین نرفته،حتی اگر در حضور شما و در مقابل دیدگان شما صورت نگیرد .
تكرار بیش از حد در متقاعد كردن دیگران زیاد نتیجه بخش نیست . زیرا سبب دور شدن فرد از مطلب و بی حوصلگی طرف مقابل در شنیدن می شود . استفاده از شیوه های درست گوش كردن و سئوال كردن به شكل معجزه آسایی در بهبود روابط اجتماعی و ارتباطی ما مؤثر می افتد. چرا كه ما آدمها بیشتر دوست داریم حرف بزنیم تا اینكه گوش كنیم. وقتی اشتباهی را از طرف فرزندمان مشاهده می كنیم ، بیشتر در مقام موعظه بر میآییم تا اینكه واقعاً دلیل آن حادثه را جویا شده،به درد دل او گوش فرا دهیم . خوب است در زمان لازم به صحبت های نوجوان گوش دهیم و با سخنان بجا و به موقع و به دور از نصیحت ، بحث را در جهتی كه می خواهیم هدایت كنیم. همهیما از نصیحت شنیدن بیزازیم و در برابر آن مقاومت می كنیم . به همین علت توصیه اكید بر این است كه از نصیحت مستقیم نوجوان بپرهیزید و با ایجاد زمینه مساعد و استفاده از تجربیات دیگران ، آنگونه صحبت كنید كه نوجوان متوجه شود منافع خود او در كار است. با توجه به نكاتی به همین سادگی ، از بسیاری سوء تفاهمات و كشمكش های كلامی والدین و نوجوانان كاسته می شود. منزل تنها مكان آسایش و محل امنیت جسمی و روانی می گردد تا این كه به شكل میدان كارزاری جهت غلبه یكی از طرفین ( والدین یا نوجوان ) در آید . و آیا معنی واقعی خانه و خانواده چیزی غیر از این است ؟
۳-روشي براي ايجاد شادابي درنوجوانان :
از شنبه تا پنج شنبه ، از صبح زود تا نيمه ي شب ، از شرق تا غرب شهر ، هميشه و همه جا ، فقط كار و كار و كار.
فقط فشار روي كلاژ زمان و توقف روي دنده چهار زندگي و فقط سرعت .
به هواي آنكه نكند روزي قطار نامرئي تكنولوژي و مدرنيته ، از ايستگاه هاي كوچك ذهن مان بگذرد و ما جا بمانيم .
زمانه ي بدي است اين هزاره ي سوم . هزاره ي بيماري هاي رواني را مي گويم ، كه از طاعون و وبا و جزام هم خطرناك تر است . زمانه اي كه مثل هميشه ، ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند ، اما خواب غفلت و فراموشي ، آنچنان آدميان را در برگرفته كه نه خود را مي بينند ، نه آناني را كه به دست ما سپرده شده اند ، تا شكوفاي شان كنيم و به آينده بسپاري مشان.
مسئله ي اصلي اين است كه نوجوان امروز ، در اصل و باطن خويش با نشاط نيست . تحقيقات نشان مي دهد كه نوجوانان در سي سال گذشته روحيه اي شاداب ندارند .اگرچه افسردگي را بيماري فراملي ناميده اند ، اما در ايران به شدت رو به افزايش است .
زماني نوجوان با نشاط و لبريز از خوشنودي است كه از خود احساس رضايت دارد . با خويشتن وجودي اش در ارتباط است .مي داند در زندگي چه مي كند و از دنيا چه مي خواهد .
نوجوان امروز در دوست يابي هاي خود ضعيف است و از مهارت هاي ارتباطي خوبي برخوردار نمي باشد . و هم اينان هستند كه چون در نوجواني تطابق با محيط را نمي آموزند ، در جواني نيز با همسران خود دچار مشكل مي شوند . بالتبع عجيب نيست اگر از زبان خبرها بشنويم كه آمار طلاق رو به افزايش است.
اكثر نوجوانان دچار اختلالات رفتاري شديدي هستند . پرخاشگري و وازدگي در آنان بيداد مي كند . جملاتي مانند : نمي خواهم ! نمي شود ! ممكن نيست ! روزي نيست كه از دهان آنان بيرون نيايد . ديد آنان نسبت به خود و محيط منفي است و اين چنين نگرشي در دراز مدت ، آنان را دچار افسردگي و سرماخوردگي رواني مي كند و درصد افت تحصيلي را بالا مي برد .
همه ي اين عوامل ما را برمي انگيزد تا بكوشيم با القاي روحيه اي شاداب به نوجوانان ، آنان را از بيماري افسرگي برهانيم .
آيا شاداب كردن اين است كه آنان را به سمت موسيقي يا فيلم هاي طنز سوق دهيم !؟ يا بهتر است انگيزه ي اصلي براي شادابي را به دست آوردن موفقيت بدانيم ؟
پسري شاد است كه در انجام يك آزمايش سخت موفقيت به دست آورده ، يا پسري كه يك ساعت به موسيقي گوش داده است ؟
مي توان يكي از اصول مهم در بحث نشاط و طراوت نوجوان را احساس رضايت مندي دانست :
زماني نوجوان با نشاط و لبريز از خوشنودي است كه از خود احساس رضايت دارد . با خويشتن وجودي اش در ارتباط است .مي داند در زندگي چه مي كند و از دنيا چه مي خواهد .
نوجواني كه از جايگاه خود در خانه ، مدرسه و كلاس لذت مي برد ، شاد است .وقتي زنگ آخر مدرسه مي خورد ، نمي خواهد از مدرسه فرار كند . در كلاس از هم نشيني با دوستانش راضي است ، به دنبال گريز از خانه هم نيست .
نوجواني با نشاط است كه از زندگي خود راضي است ، مدام اين فكر را در سر نمي پروراند كه اي كاش برادر كوچكم نبود ! اي كاش مادرم براي من ارزش بيشتري قائل بود !
يكي ديگر از نشانه اي رضايت مندي كه باعث طراوت و سلامت روان نوجوان مي شود اين است كه از آفريننده ي خويش راضي باشد . خدا را متهم نكند . مدام نگويد : "چرا به دنيا آمده ام ؟ چرا در اين خانواده هستم ؟ چرا در اين شهر يا كشور زندگي مي كنم ؟ و هزاران چراي ديگر . اين افكار نوجوان را دچار غم و اندوه مي كند .
حال به مهم ترين نكته مي پردازيم و آن اين است كه چگونه مي توان اين روحيه را در نوجوان ايجاد كرد ؟
به وجود آوردن اين شادابي در فرزندان ، احتياج به يك زيربنا دارد كه آن را خانواده مي سازد . سرچشمه ي آن تربيت است و تربيت ، بسترسازي مناسب براي به فعل درآوردن استعدادهاي مثبت بالقوه در فرزندان است .
ما بستر سازي مي كنيم ، خود نوجوان است كه مي رويد ، رشد مي كند و به ثمر مي نشيند .
وقي ما يك دانه ي گندم داريم و مي خواهيم آن را به ثمر برسانيم ، بايد زحمت بكشيم : خاك مناسب ، آب به اندازه ، و نور كافي. دانه ي گندم در اين شرايط خوب رشد مي كند و يك دانه اش ، هفتاد دانه ي با بركت مي شود. دررابطه با نوجوانان نيز همين گونه است : ما بستر سازي مي كنيم ، خود نوجوان است كه مي رويد ، رشد مي كند و به ثمر مي نشيند .
در مقاله ي بعد به اين نكته اشاره مي كنيم كه پدران و مادراني كه خود از پس مشكلات شان برنمي آيند و در پيچ و خم معضلات ، سرگردان و حيران مي شوند ، چگونه مي توانند الگو و سرمشقي براي نوجوان شان باشند ؟
۴-12 توصیه برای والدین یک نوجوان :
1- مسائل و مشکلات مشترک و همانند در نوجوانان و جوانان نباید این تصور را پیش آورد که علل و عوامل آن مسائل نیز مشترک و همانند است.
بنابراین برای کمک به نوجوانان و جوانان در حل مشکلات شخصیتیشان باید عوامل پیدایش آنها را جستجو نمود و ریشهیابی کرد، سپس براساس آن علتها به درمان پرداخت.
2- رعایت مساله بهداشت روانی بسیار اهمیت دارد. کارهای ارجاعی به نوجوانان نباید آنقدر دشوار باشد که نتوانند از عهده آن برآیند، و با آنان طوری بر خورد نشود که به ناامیدی و سرخوردگی کشیده شوند.
به خواستهای معقول آنها توجه شود و نیازهای طبیعی آنها ارضاء گردد، شخصیت آنها باید مورد توجه قرار گیرد و از طرد شدنشان جلوگیری شود، محیط خانوادگی آنها را نیز باید اصلاح کرد و به خواب، استراحت، تفریح و غذای کافی آنها توجه کرد.
3- نوجوانان و جوانان را باید متوجه این امر نمود که آنها خود مسوول حل مسائل و مشکلات خودشان هستند و والدین و مربیان فقط وظیفه کمک و راهنمایی دارند. باید نیرو و استعداد خودشان را برای حل مسائلشان به کمک گرفت، تا به اعتماد به نفس برسند.
4- اصولا مطرح نمودن مسائل شخصیتی نوجوانان و جوانان نباید آنچنان باشد که در آنها ایجاد اضطراب و ترس نماید و این تصور برایشان به وجود آید که آنها یک ناراحتی و بیماری خطرناکی دارد و یا یک شخص غیرطبیعی و غیرمادی هستند، به طوری که همه اطرافیان متوجه آنها شدهاند و برای درمانشان تلاش مینمایند؛ بلکه باید از طرق غیرمستقیم نوجوانان را به وجود مشکلات سنی خود متوجه کرد و به آنها فهماند که همه ی مردم در سنین نوجوانی و جوانی دارای مشکلات مشابه میباشند و همه آن مسائل و مشکلات نیز قابل حل است و حتی اگر مشکلی هم وجود داشته باشد که قابل حل نباشد ، چندان غیرطبیعی نیست و هیچگونه خطری برای آنها ندارد.
5- به نوجوانان و جوانان باید کمک کرد تا خود را بهتر بشناسند، با تغییرات بدنی و فیزیولوژیک خود به درستی آشنایی پیدا نمایند و آنها را بپذیرند، امکانات فطری و اکتسابی خود را بشناسند و چگونگی برخورداری و استفاده از این امکانات را بدانند، محیط و امکانات را بشناسند و چگونگی سازگاری مطلوب با محیط و اطرافیان را نیز خوب یاد بگیرند.
6- به نوجوانان و جوانان باید آموخت که بهترین کسانی که میتوانند مشاور آنها باشند، در درجه اول والدین هستند و همیشه از آنها راهنمایی بخواهند و برای آنها درددل کنند.
هر نوجوانی باید فرد صالحی را که بیشتر دوست دارد، معلم، مدیر و یا یک فرد روحانی را به عنوان مشاور انتخاب کند و مسائل و مشکلاتش را با او درمیان بگذارد. در مسائل مذهبی عمیق شود، حقایق دینی را مورد مطالعه قرار دهد
۷- تغییر محیط گاهی اوقات برای نوجوانان و جوانانی که دچار اختلالات شخصیتی شدهاند موثر واقع میشود، یعنی ممکن است لازم باشد کلاس و یا مدرسه آنها را عوض نمود، یا تغییر منزل و از محلهای به محله دیگر رفتن و یا در موارد حاد حتی از شهری به شهر دیگر منتقل شدن میتواند به بهبود آنها کمک نماید.
۸-برای جلوگیری از مبتلا شدن جوانان و نوجوانان به ترس و اضراب علاوه بر رعایت نکات سابقالذکر باید از تهدید و ایجاد رعب و وحشت در آنها خودداری نمود و تا حد امکان مسائل را برای آنها قابل حل جلوه داد و آنها را وادار کرد که به خود تلقین نمایند که دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد و دیگران نیز در شرایط مشابه نمیترسند. ضمنا چون در دوره نوجوانی و جوانی امر همانند سازی از اهمیت خاصی برخوردار است بهتر است آنها با افراد جسور، شجاع و با شهامت دوست شوند و رفت و آمد نمایند تا افراد ترسو و بزدل سرمشق آنها قرار نگیرند.
تمرینات ورزشی برای قوی نمودن جسم، قبول مسوولیتهای اجتماعی، ایجاد اعتماد به نفس و تقویت اراده، و اطمینان دادن به آنها که خطری متوجهشان نیست، در از بین بردن ترس و اضطراب بسیار
۹-ایجاد اشتغال و سرگرمی بسیار اهمیت دارد، هر قدر که بیکاری و فراغت بیشتر باشد، ترس و اضطراب آنها افزایش مییابد، باید سعی نمود آنان به وظیفه و فعالیتی معین اشتغال یابند، همچنین وجود کارهای فکری مفید که مشغول کننده نیز باشند، خود در جلوگیری از پدید آمدن خیالات و تصورات مربوط به ترس و اضطراب موثر است.
۱۰-دعا کردن و راز و نیاز نمودن با خدا و سخن گفتن با او، کمک خواستن از او، توسل جستن به او، عبادت کردن و مسائل خود را با او در میان گذاشتن نیز باعث آرامش و سکون شده، در کاهش ناراحتیهای شخصیتی موثر واقع میشود.
۱۱-معاشرت با دیگران و داشتن زندگی جمعی، دوری نمودن از انزوا و تنهایی، رابطه صمیمانه و گرم داشتن با افراد مختلف و مسافرتهای دستهجمعی با افراد همفکر و همشان میتواند در بهبود بعضی از اختلالات شخصیتی موثر باشد.
۱۲-در مواردی که هیچ یک از طرق و توصیههای فوقالذکر موثر واقع نگردید لازم است نوجوان و یا جوان را به روانشناس و یا روانپزشک حاذق معرفی نمود و برای درمان جدی آنها مراقبتهای درمانی لازم را به عمل آورد و در مواردی که آنان از ملاقات با روانشناسان و یا متخصصین اعصاب و روان به خاطر مسائل فرهنگی و بدبینیهای اجتماعی امتناع دارند، باید برایشان دقیقا توضیح داده شود که اختلالات روانی نیز مانند بیماریهای جسمانی یک امر طبیعی است و هر کس همانطور که ممکن است مبتلا به بیماریهای جسمی شود و در اثر درمان بهبود حاصل نماید، به همان اندازه احتمال دارد که دچار ناراحتیهای روانی نیز بشود و میتواند جهت درمان تحت نظر یک متخصص بیماریهای روانی قرار گیرد و بهبود یابد.
۵-به نوجوانت اعتماد کن :
1- اگر چه ارتباط بین والدین و فرزندان بسیار اهمیت دارد ، ولی نوجوانان همیشه با بحث و گفتوگو اقناع نمیشوند. برخی از آنها نخست باید به یک رفتار عادت کنند و سپس تفکرشان تغییر کند.
2- از هر گونه بحث، موعظه، نصیحت و سر و صدا راه انداختن افراطی خودداری کنید.
3- انتظارها و مجازاتها را قبل از ارتکاب هر عمل نامناسبی تعیین کنید تا فرزندتان مسئولیت عمل خود را بر عهده گیرد و کسی غیر از خود او مسئول پاداش یا مجازات نباشد. از بینظمی و تعیین مجازات پس از انجام خطا یا عمل ناشایست خودداری کنید. پاداش و مجازات را به رفتار او گره بزنید تا خودش مسئول باشد. از پاداشها و مجازاتهایی که هیچ ارتباطی با رفتار فرزندتان ندارد ، خودداری کنید.
4- هیچگاه برای تغییر رفتار فرزندتان از زور استفاده نکنید، در صورت انجام چنین کاری، شما مسئول تغییر رفتار فرزندتان هستید نه او.
5- در ابتدای برخورد، مهمترین نکته این است که فرزندتان نتیجه ی عمل خود (پاداش و مجازات) را تجربه کند. تغییر رفتار یا اجرای یک خواسته اهمیت اولیه ندارد و گاهی در انتهای فرآیند برخورد ، به آن میرسید.
از بازنده شدن در چند نبرد نگران نباشید زیرا در جنگ، برنده ی نهایی بودن اهمیت دارد.
نخستین مسألهای که فرزندتان باید بیاموزد این است که رفتارهای مختلف نتایج متفاوتی دارند. دومین نکته این است که او با انتخاب خود مسئول نتایجی است که به دست میآورد. سومین نکته این است که او آزادی انتخاب دارد و شما خواسته ی خودتان را به او تحمیل نمیکنید. آخرین انتظاری که شما دارید انجام یک رفتار خاص توسط فرزندتان است. اهمیت این انتظار کمتر از آن است که فرزندتان یاد بگیرد با انتخاب خود مسئول عمل و فرآیند رفتارهای خویش است.
6- فرزندتان ممکن است در پیآگاه شدن از درخواست شما و مجازات آن، رفتاری مرتکب شود که نتیجهای منفی برای او داشته باشد. در این حالت ممکن است دیگران را مقصر قلمداد کند و مثلاً بگوید «تقصیر شما بود که من نتوانستم گواهینامه بگیرم.» اگر فرزندتان از چنین ترفندی استفاده کرد، به او بگویید «تو خودت تصمیم گرفتی لذا باید مسئولیت آن را نیز بپذیری. تو از نتیجه ی رفتارت اطلاع داشتی ولی باز به آن ادامه دادی. من فقط تا رسیدن به نتیجه یک ناظر بودم و دخالتی نکردم.»
7- از مجازاتهای سخت و طولانی استفاده نکنید زیرا 20 مجازات کوچک بسیار موثرتر از یک مجازات بزرگ است.
8- تأمین کردن تمام خواستههای فرزندتان، لوس کردن او و پیشتیبانی از او در برابر مجازاتی که نتیجه عمل او بوده است، مانع از تقویت احساس مسئولیت در فرزندتان میشود.
9- هیچگاه فرزندتان را به خودتان وابسته نکنید زیرا در این صورت مسئولیتی در برابر رفتارهای خود احساس نخواهد کرد و استقلال او تأمین نخواهد شد.
10- تقسیم کار در منزل و واگذاری انجام دادن کارها به فرزندان، به تنهایی قادر نیست احساس مسئولیت آنان را تقویت کند و فقط نقش کمکی دارد.
11- اگر فرزندتان رفتاری مرتکب شد که اعتماد شما را از خود سلب ساخت، فرصت دوبارهای به او بدهید تا بتواند اعتماد شما را جلب کند. برای این کار باید به او آزادی عمل بیشتری بدهید. فرزند شما نیز باید به گفتههایش عمل کند. گفتههای او را پیگیری کنید تا ببینید واقعیت دارند یا خیر. این پیگیری به دلیل بیاعتمادی نیست، بلکه برای این است که بتوانید اعتماد از دست رفته را دیگر بار به دست آورید.
۶-افسردگی نوجوانان :
سردگی به مجموعه علائمی گفته میشود که در رفتارهای کلامی و غیرکلامی انسان، براساس شرایط محیطی و یا برخی تغییرات فیزیولوژیک منعکس میگردد، بنابراین باید گفت:
افسردگی خفیف زودگذر با علائم اندک رو به زوال از حالات عاطفی انسان است و افسردگی طولانی با علائمی افزاینده، اختلال عاطفی شمرده میشود.
افسردگی عادی در تمام سنین دیده میشود و ظهور آن بیشتر از شرایط بیرونی سرچشمه میگیرد تا شرایط درونی بدن انسان، احساس شکست، از دست دادن افراد محبوب، تنزل مقام و وجهه و دوری از موقعیّت مطلوب، احساس عدم کفایت حقارت و ناامیدی ممکن است افسردگی عادی را سبب شوند.
افسردگی به عنوان یک اختلال عاطفی از تراکم نشانههای افسردگی و طولانی شدن زمان عرضه این مجموعه نشانهها، شناخته میشود و طبقهبندی میگردد.
برای کسانی که با نوجوان سر و کار دارند فهم و تشخیص فرق بین افسردگی عادی از افسردگی مرضی اهمیّت فراوان دارد و آشنائی با علل افسردگی، آنان را در پیشگیری شرایطی یاری خواهد داد که افسردگی عادی را بدنبال دارد و در صورت تراکم به افسردگی مرضی ختم میشود.
دوران نوجوانی ، دورانی است که انسان در معرض تغییرات و تحولات عمیق جسمی و روانی واقع میشود، تغییرات هورمونی و رشد جسمی از یک طرف، عوامل روانی و بلوغ روانی و بلوغ فکری و علاقه به استقلال از طرف دیگر نوعی عدم تعادل ایجاد مینمایند که هیچ فردی از گزند آنها مصون نیست.امروزه ثابت شده است که در دوران نوجوانی انسان استعداد زیادی برای ابتلاء به افسردگی دارد .
حالات افسردگی در جوانان و نوجوانان
1- نوجوانان در مواردی خود را به بیماری میزنند.
2- در برابر حرفها و سخنان دیگران ساکت میمانند و اگر هم بخواهند پاسخ گویند پاسخشان شکننده و ناراحت کننده است.
3- اغلب زانوی غم در بغل میگیرند وافکار متعددی بر ذهنشان هجوم میآورد آنها را دل مرده میسازد در مجلس در میان جمع مینشینند ولی تنها هستند.
4- نگاهشان به دیگران نگاه شک و تردید است
5- از زندگی احساس پوچی و بیهدفی دارند به همین جهت تحرک خود را از دست میدهند
6- صورتیکه نتوانند از حمایتهای محیطی بهره گیرند در جهت تخفیف فشارهای روحی برخاسته از محرومیتها با ناکامیها برای جلب حمایت و توجّه دیگران از برخی واکنشهای مضر پرخاشگرانه استفاده میکنند.
7- شایعترین حالت افسردگی استفاده از علائمی است که اطرافیان او نسبت به بدان حساسترند و بدان پاسخهای حمایتی میدهند.
خطر افسردگی
خطر بزرگ افسردگی تن در دادن به اعتیاد برای کاستن رنج درونی است و خود را به بلائی گرفتاری میکند تا از بلائی دیگر برهند.
در موارد بسیار شدید افسردگی ممکن است آدمی را به خودکشی بکشاند، معمولاً آخرین مرحله از حالات روانی که آدمی را به خودکشی میکشاند ملامت و افسردگی است.
درجات افسردگی
1- افسردگی: بعنوان یک هیجان عادی بشری با علائمی مثل غمگینی، دلشکستگی، نومیدی، ناکامی و ... که اختلال تلقی نمیشود.
2- اندوه: واکنشی واقع بینانه و مناسب به آنچه از دست رفته است که به تدریج فروکش میکند و ندرتاً منجر به اختلال میشود.
3- افسردگی خفیف: اندوهی که بیجهت ادامه پیدا میکند و خود فرد معمولاً احساس میکند که پاسخ او افراطی است و علّت زیربنائی را تشخیص نمیدهد.
4- افسردگی شدید: بیمار رابطه خود را با واقعیّت از دست میدهد، دچار هذیان میشود و غالباً به خودکشی دست میزند.
علل و منشاء افسردگی (ETIOLOGG)
1- عدهای معتقدند افسردگی علتی دارد، وجود احتمالی یک ژن بارز که آمادگی آسیبپذیری دارد عامل ابتلاء به این اختلال است.
2- برخی کوشیدهاند ثابت کنند که افسردگی ناشی از تغییرات بدنی (مغزی و غدهای) است این مطالعات کمبود نوراپی نفرین را به عنوان عامل عمده در بروز افسردگی مشخص کردهاند .بطور معکوس هم در نتیجه افزایش نسبی دوپامین (DOPAMINE) امکان بروز افسردگی وجود دارد.
3- استرس محیطی و حوادث زندگی:
بسیاری از روانپزشکیهای بالینی معتقدند استرسهای محیطی و حوادث زندگی نقش مهمّی در بروز افسردگی دارند
- بعضی از تحقیقات نیز وجود رابطه بین عوامل استرسزای محیطی (مثل مرگ و فقدانها) و شروع افسردگی را تأیید کردهاند.
4- عوامل روانی: مهمترین عاملهای سبب ساز افسردگی عاداتی است مانند: خشمهای سرکوب شده اتکاء و احتیاج زیاد به محبت دیگران، احساس حقارت و گناه شدید اضطراب و ترس زیاد و حالت دفاعی شدید در مقابل مسائل زندگی. همه این موارد در طی دوران کودکی شکل میگیرند، هرگاه روابط و ارتباط بین والدین (که معمولاً خود مشکل دارند) و کودک قطع گردد و رفتار آنها سبب طرد کودک و جلوگیری از ابراز عواطف و خواستههایش گردد زمینه بروز افسردگی را فراهم میآورد. همچنین رفتارهای نابهنجار والدین مانند اضطراب زیاد، عدم اعتماد به نفس، وسواس، احساس گناه شدید پرخاشگری، افسردگی و حساسیت زیاد خود عامل مهمی در همانند سازی و تقویت رفتارهای
نابهنجار کودکان و نوجوانان است.
۷-نوجوانی ، فصل تغییر و دگرگونی :
وجوانی، فصل تغییر و دگرگونی
یكی از خصوصیات بارز نوجوان این است كه احساس می كند همه به او توجه دارند؛ حتی اگر جوش ریزی در صورتش پیدا شود احساس می كند كه تمام دنیا متوجه آن هستند و این در حالی است كه احتمالاً اطرافیان اصلاً متوجه این ذره اضافی نشده اند. تنها دلیل این احساس، عواطف خاص نوجوانی است . زیرا نوجوان تصور می كند زیر ذره بین قرار گرفته و كوچكترین تغییر ظاهری او آن قدر برای دیگران مهم است كه مورد توجه و دقت قرار می گیرد. به عبارت روشن تر نوجوان همیشه یك تماشاچی خیالی برای خود دارد.
در دوران نوجوانی بعضی از قسمت های بدن سریع تر از قسمت های دیگر رشد می كنند. مثلاً رشد طولی بدن سرعت می گیرد، و توازن رشدی اندام های مختلف بدن به هم می ریزد. به همین سبب اكثر نوجوانان اندام های بی قواره و ناموزون دارند. نوجوانان در برابراین به هم ریختگی اندام واكنش شدیدی نشان می دهند تا آنجا كه اندك تغییر جسمانی می تواند نوجوان را دچار تشویش و اضطراب كند . اما واكنشی كه اطرافیان خصوصاً والدین در برابر این گونه تغییرات جسمانی از خود بروز می دهند عامل مهمی در رفتار، نگرش ، شكل گیری شخصیت و نقش یابی و هویت او در آینده است. گاه دیده می شود عدم توازن در هیكل و اندام نوجوان موضوعی برای تفریح و خنده و شوخی دیگران می شود و آنها با به كارگیری اصطلاحات مخصوص و یا نامگذاری برای نوجوان حساسیت او را در برابر جسمش افزایش داده و اعتماد به نفس او را از بین می برند.
اكثر نوجوانانی كه با اینگونه برخوردها مواجه هستند گوشه گیری پیشه می كنند، از جامعه كناره می گیرند و حتی جرئت ظاهر شدن در جمع را هم ندارند چه رسد به این كه توانایی های خود را به دیگران نشان دهند یا حق ضایع شده خود را باز پس گیرند. طبیعی است كه تمسخر در جمع ، تأثیر تخریبی بیشتری خواهد داشت. مسلم است كه هر انسانی در برابر تهدید و هر آنچه كه موجودیت او را به خطر اندازد واكنش نشان می دهد ؛ خصوصاً در دوران نوجوانی كه بی شك بحرانی ترین و پر تلاطم ترین دوران زندگی بشر است. او حتی در مورد الگوی رشد خود نسبت به خواهر و برادرهای خود حساسیت نشان می دهد. به عنوان مثال اگر فرزند دوم اندامی درشت تر از فرزندان اول داشته باشد مخربترین برخورد آن است كه در برابر آنها، تفاوت های ظاهری شان را بازگو كرده و یا از خود نگرانی نشان دهیم . بد نیست در چنین مواردی بدون ایجاد حساسیت ، تفاوت های فردی و اختلاف در میزان رشد افراد گوناگون را در نظر داشته باشیم. حتی در بین دو فرزند خودمان و الگوی رشد آنها تفاوت هایی موجود است كه نباید آن را نادیده گرفت. رشد در عده ای روند سریع تری دارد و در برخی دیگر كندتر صورت می گیرد. علاوه بر این پیشینه خانوادگی وعوامل وراثتی هم ثأثیر گذار هستند. آیا والدینی كه خود قامت متوسطی دارند می توانند انتظار فرزند بلند قامتی را داشته و در پی رشد سریع فرزند ، به طور مداوم او را از یك پزشك به پزشك دیگربكشانند؟
همه چیز طبیعی است ، نگرانی ممنوع!
اگر والدین در حضور دیگران از شگفتی خود درمورد كوتاهی قد نوجوان سخن گفته و از خود اضطراب نشان دهند و یا او را با دیگر همسالان ، خصوصاً فرزند كوچكتر مقایسه كنند، حتی اگر تا آن زمان توجه نوجوان به این مسئله جلب نشده باشد ، حساسیت والدین، او را متوجه تفاوتهایش با دیگران خواهد ساخت و مقدمات تشویش و نگرانی فزاینده او را فراهم خواهد ساخت. نگرانی كه می تواند به شكل بیمار گونه به دیگر موارد زندگی نیز كشیده شود.
رؤیا و خیال ، بخشی از زندگی
احساسات دوره ی نوجوانی بسیار متغیر است . خصوصیاتی مثل گوشه گیری ، ناسازگاری و ترس و خشم شدت می گیرد و سبب می شود بسیاری از نوجوانان از دنیای واقع كناره گیری كنند و در عالم رؤیا و تخیلات خود زندگی كنند. او با خواندن داستان و یا دیدن فیلمی از قهرمان آن تقلید می كند و با شبیه سازی خود با شخصیت هایی كه در نظرش والا و مطلوب هستند ، تمایلات خود را ارضا می كند. نوجوانان دوست دارند دنیا آن طور باشد كه آنها می خواهند و می پسندند و معمولاً در رؤیاهای خود اطرافشان را همین گونه می بینند، نه آن طور كه واقعاً هست . به همین دلیل هر چیزی را كه در دنیای واقع به دست نیاورند در عالم خیال جستجو می كنند. همانجا كه رؤیاها جان می گیرند و تمام غیرممكن ها ، ممكن می شوند. در بسیاری موارد ، نوجوانان به دلیل رنجش ها و كدورت خاطرها به نوشتن روی می آورند. گاهی نوشتن مطالب ادبی و شعر، و گاهی ثبت خاطرات ؛ زیرا به این وسیله می توانند احساسات آزار دهنده و نامطلوب را از ذهن خود بیرون ریخته و از فشارهای عاطفی و روانی ناشی از آنها رهایی یابند.
یكی از بارزترین خصوصیات نوجوانی اغراق در بیان كلمات و افكار و احساسات است . نوجوان با نوعی تفكر همه یا هیچ مواجه است. هر چیزی را با شدت بیشتر و به شكلی بسیار ساده انگارانه تر از آنچه هست و یا بسیار سخت تر، غیر قابل تحمل تر و مشكل آفرین تر از واقعیت می بیند. حتی در مورد توانایی های خود نیز با اغراق صحبت می كند.
باورش كنید اما مراقبش باشید
نوجویی و نوخواهی به عنوان بارزترین خصیصه نوجوانی ، به اشكال مختلف در حیطه زندگی خانوادگی و اجتماعی نوجوانان بروز می كند. حتی در نوع لباس پوشیدن ، استفاده از برخی عبارات و كلمات و شكل كوتاه كردن موها و... معمولاً نوجوانان سعی می كنند از آنچه كه در جامعه ارزش محسوب شده و مورد تأیید و پذیرش تمامی اقشار جامعه است فاصله بگیرند. گاهی لباس پوشیدن نوجوانان به حالت معضلی اجتماعی در می آید، چرا كه اغلب با وضعیت ناپسند و مغایر با سنت و هنجارهای موجود نمود یافته و تنها بی قیدی و لاابالی گری را در ذهن بیننده بیدار می كند.
تغییر در گفتار
زبان نوین و خاص ، چیزی است كه همگی ما با آن مواجه بوده ایم . نسل جوان واژه ها و اصطلاحات خاص خود را در محاورات روزمره خصوصاً در برخورد با گروه همسالان به كار می برد كه البته در محیط ها، طبقات اقتصادی و لایه های مختلف اجتماعی متفاوت است. گاه نوجوان از واژه ها و اصطلاحات نازیبایی استفاده می كند تا به وسیله آن احساس بزرگی، استقلال و خشونت داشته باشد. گاهی نوجوانان و جوانان در بین گروه خود زبانی خاص (Jargon) ایجاد می كنند تا بتوانند وسیله ارتباطی مخصوص به خود و جدا از دیگران برای خود داشته باشند؛ زیرا گروه دوستان و همسن و سال ها در ساختار شخصیتی نوجوان تأثیر به سزایی دارند. نوجوان در اولین گام برای ترك دوره كودكی و ورود به دنیای بزرگسالی و احساس استقلال، به طرد و انتقاد از كسانی می پردازد كه تا به حال مورد ستایش و پذیرش او بوده اند و والدین به عنوان اولین الگوهای تقلیدی و تربیتی ، پیش از هركس دیگر مورد بی مهری او قرار می گیرند. نوجوان به خود اجازه می دهد در مورد والدینش قضاوت كند و معایب آنها را چند برابر جلوه دهد، تا آنجا كه گاهی نوجوانان از رفتار والدین خود احساس شرمندگی می كنند... .
یكی از مهم ترین وظایف ما به عنوان والد آن است كه مراقب فرزندمان در انتخاب دوستان و معاشران باشیم . زیرا نوجوانی كه ارتباطات اجتماعی را به شكل وسیع آن ، به تازگی تجربه می كند، اگر در دام دوستان ناباب و یا گروه ها ی خاص نوجوانان بزهكار گرفتار شود، به شدت از گرایش های اخلاقی آنها پیروی كرده و به شكل یكی از آنها درمی آید. اما برعكس اگر دایره دوستان وی از افرادی لایق تشكیل شده باشد و پایه دوستی ها برمبنای ارتباطات و رفاقت های سالم و براساس رشد متقابل ذهنی ، عاطفی و اخلاقی طرفین شكل گرفته باشد ، نه تنها خطرناك نیست بلكه می تواند با احساس امنیت و همدلی ، نوجوان را در رسیدن به یك شخصیت با ثبات و متعالی یاری كند. پس بیایید از تأثیر دوستان غافل نباشیم زیرا نوجوان برای جلب رضایت و دوستی و پذیرفته شدن در گروه دلخواه ، مانند آنها حرف می زند و به مقررات آنها احترام می گذارد تا آنجا كه رضایت گروه را بر خانواده ، اجتماع و مربیان ترجیح می دهد.