زمینهشناسی سیاسی انقلاب جهانی مهدوی 1
پنج شنبه 1 اسفند 1392 9:05 AM
بخش اول
چکیده
انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، انقلابی فراگیر، گسترده و سرنوشت ساز است که همه بنیانهای سیاسی، اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی بشر را دستخوش تغییر و تحول میسازد. مهم ترین انگاره در این بارة «زمینه شناسی» آن است؛ یعنی، شناخت وظایف و مسؤولیت مردم و گروهها، در جهت زمینه سازی و فراهم ساختن مقدمات و شرایط لازم آن. در پژوهش حاضر انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نقش زمینه سازان در آن از منظر روایی و سیاسی- فکری با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی ره، مورد تحلیل قرار گرفته است.
کلید واژهها: زمینهشناسی سیاسی، انقلاب جهانی، حکومت جهانی حضرت مهدی.
پیش درآمد
یکی از انگارههای بنیادین در «اندیشه مهدویت» علل و چگونگی شکلگیری و تحقق انقلاب فراگیر و عظیم مهدوی در «فرجامین زمان تاریخ» است. در واقع مهمترین بحث در این آموزه، پژوهش درباره مقدمات، زمینهها، بسترها، شرایط و عوامل تحقق و ایجاد نهضت باشکوه صالحان و یکتاپرستان و حقگرایان به رهبری حضرت مهدی علیه السلام است. این امر، در چارچوب «ظهور و فرج»، تبیین و تحلیل میشود.
قیام و انقلاب امام زمان علیه السلام، یک انقلاب فراگیر در سطح جهان است و محدود به منطقه یا کشور خاص و یا قومیت و ملیت خاصی نیست و انقلابی گسترده برای ریشه کن نمودن تمام ابعاد ظلم و جور در جهان است، از طرفی انقلاب آن حضرت، مثل قیام و نهضت همه پیامبران و صالحان، عمدتاً از طریق اسباب و مجاری طبیعی است. کاربرد معجزه در روند برنامههای اصلاحی ایشان به طور محدود بوده و به ندرت صورت میگیرد (ر.ک: کارگر، 1387: فصل پنجم). تمرکز نوشتار حاضر بر این سؤال خواهد بود که زمینههای سیاسی- ا جتماعی شکلگیری انقلاب مهدوی چیست؟
یک. چیستی مقدمات و زمینه سازی
بسیاری از امور و اقدامات، نیاز به یک سری مقدّمات و زمینهها دارند و بدون آنها، آن امور محقّق نخواهند شد. این انگاره در پدیدههای سیاسی و اجتماعی (مثل انقلاب، نهضت و…) جایگاه ویژهای دارد. «شرایط ظهور»، اموری است که تحقق قیام وابسته به وجود آنها است و تا آنها محقق نشوند، قیام و ظهوری نخواهد بود (کارگر، 1387: ص32). اصطلاحات و عبارات مختلف مطرح در این زمینه، هرچند به اعتباری دارای معانی جداگانه و خاص هستند؛ ولی در مجموع به «مقدمات و زمینههای» بایسته و مؤثّری اشاره میکنند که به نوعی در انقلاب جهانی مهدوی نقش بارزی دارند.
پس این نهضت دارای یک سری زمینهها و بسترهایی است که در فرهنگ مهدویت به آنها «شرایط ظهور» و در اصطلاح سیاسی «علل و عوامل» انقلاب گفته میشود. درباره ضرورت و بایستگی این شرایط برخی از صاحب نظران گفتهاند:
باید شرایط پیش از ظهور جامه عمل به خود بپوشد و در همان دوره غیبت کبری (پیش از ظهور) محقق شود و به تدریج و هماهنگ به وجود آید تا تکمیل شده و ظهور محقق شود. هر وقت شرایط کامل شد، دیگر امکان تأخیر ظهور نیست؛ زیرا اگر شرایط محقق شود و ظهور واقع نگردد، لازمهاش تخلف معلول از علت تامه است (صدر، 1384: ص493 و 494).
شرایط دارای ویژگیها و ابعاد مختلفی است؛ از جمله:
1. وابستگی ظهور به شرایط یک نحوه وابستگی واقعی است؛ یعنی، نبود بعضی از شرایط موجب عدم ظهور است تا جایی که اگر آنها موجود نشود، ظهور معقول نخواهد بود و نبود آنها، اصلاً کار ظهور و تحقق اهداف آن را ـ که گسترش عدالت جهانی باشد ـ مختل میسازد و خواه ناخواه برنامهریزی کامل الهی، برای تحقق این منظور ناتمام میماند.
2. شرایط ظهور، به اعتبار برنامهریزی طولانی الهی، با ظهور رابطه واقعی داشته و سبب پیدایش آن میباشند؛ چه ظرف وجود آنها را پیش از ظهور در نظر بگیریم و چه ظرف نتیجه دادن آنها را پس از ظهور.
3. شرایط باید با یکدیگر مرتبط باشند و در آخر کار موجب ظهور شوند و به تدریج ایجاد شده و آنچه که وجود مییابد، استمرار داشته و از بین نرود. اینگونه شرایط ـ که جزئی از برنامه کلی الهی هستند ـ بعد از آنکه موجود شوند، دیگر امکان ندارد که از بین بروند.
4. شرایط ظهور، در برنامهریزی الهی دخیل میباشند و میبایست مورد توجه قرار گیرند؛ زیرا فرا رسیدن روز موعود متوقف بر آنها است؛ بلکه انسانیت از نخستین روز پیدایش تا روز ظهور، در یک مسیر واحد و در خط برنامهریزی شده الهی برای موفقیت ظهور آماده میشده است.
بر این اساس شمار کثیری از نویسندگان، شرایط قیام و ظهور امام زمان علیه السلام را در چهار مؤلفه زیر میدانند:
1. قانون و برنامه کامل و جامع؛
2. رهبری مقتدر و توانمند؛
3. یاران ایثارگر و مجریان توانا؛
4. آمادگی عمومی و بالا رفتن سطح رشد و فهم مردم.
مسلّم است انقلاب جهانی مهدوی، هم دارای رهبری آگاه و توانا است و هم برنامهای جامع و فراگیر برای ادارة جهان دارد و هر دو نیز در حال حاضر موجود است؛ اما در مورد دو زمینه دیگر، نیاز به آگاهی و پژوهش است تا باورداران به آموزة مهدویّت، بتوانند وظایف و مسئولیتهای خود را در این زمینه دریابند. شهید صدر مینویسد:
انقلاب مهدی، از نظر اجرا، همانند همه انقلابها به زمینههای عینی و خارجی بستگی دارد… برای وجود چنین تحول بزرگی تنها وجود رهبر صالح کافی نیست؛ وگرنه در همان زمان پیامبر صلی الله علیه و آله این شرط وجود داشت… با اینکه خدای بزرگ توانایی دارد همه مشکلات و سختیها را برای پیام رسانیهای آسمانی، هموار و به وسیله اعجاز، فضای مناسب ایجاد کند، این روش را انتخاب نکرده است؛ زیرا امتحان و ابتلا و رنجی که مایه تکامل انسان میشود، در صورتی تحقق مییابد که تحولات طبیعی و مطابق با شرایط خارجی باشد (صدر، 1386: ص108).
این دگرگونیها و عوامل طبیعی و بیرونی، همان شرایط و بسترهایی است که انقلاب بزرگ و الهی امام مهدی علیه السلام در آنها شکل میگیرد و به پیروزی میرسد.
پس وقتی از شرایط، زمینهها و عوامل شکلگیری پدیدهای در آینده صحبت میکنیم، پیش از همه باید از نقش و جایگاه انسان و اثرگذاری و حرکت بخشی او بحث نماییم. در واقع مهمترین بستر و شرط تحقق امور و رویدادها، انسان و اراده و خواست او است و سایر عوامل مادی و صوری نیز به نوعی از انسان سرچشمه میگیرد. تغییرات و تحولات آینده نیز در مدار مشیت الهی، بر اساس ارادهها و فعالیتهای انسانها صورت میگیرد و اگر خواهان تحقق پدیدهای هستیم، باید آنان را از جنبههای مختلف، بسیج و آماده سازیم و بر اندیشه و اراده آنها تأثیر بگذاریم.
دو. زمینهسازی در نگاه قرآنی
2-1. پیوند حرکت بیرونی با حرکت درونی
از نگاه قرآنی میان حرکت محتوای درونی انسان و محتوای بیرونی یا روبنای او، پیوندی بنیادین وجود دارد و لذا باید فرآیند تغییر در محتوای درونی، دوش به دوش فرآیند تغییر در محتوا و ساختار بیرونی حرکت کند. شهید صدر به این موضوع چنین اشاره کرده است:
بر اساس باور اسلام و قرآن، دو فرآیند باید دوش به دوش یکدیگر حرکت کنند: فرآیند پرداختن انسان به ساختن محتوای درونی، دل، اندیشه، اراده و آرزوهای خود (از یک سو) و فرآیند پرداختن او به ساختن محتوای بیرونی یا روبنا (از سوی دیگر). پس باید این دو بنای درونی و بیرونی در کنار یکدیگر حرکت کنند و نمیتوان بنای بیرونی را جدا از بنای درونی فرض کرد؛ وگرنه این بنای بیرونی، بنایی خواهد بود لرزان و در حال فرو ریختن (صدر، بیتا: ص117).
البته دو عنصر دیگر بر این درونمایة انسان تأثیر دارد:
1. غریزه و خواستههایی که خداوند آنها را در اندرون انسان به ودیعت نهاده و نیز شهوتهایی که خداوند آنها را در نظر انسان، در این دنیا آراسته است و این شهوتها بر نگرش او به اشیاء و نیز بر فعالیت و توانمندی و ناتوانی اراده او اثر ویژهای دارد. قرآن از این عنصر به عنوان «هوس» یاد میکند.
2. فشارهای بیرونی که انسان در معرض آن قرار میگیرد. به ویژه از سوی ستمگران و مستکبران، یا بدعتگذاران گمراه کننده و یا شیاطین جنی و انسی که انسان را در نگرش خود به اشیاء فریب میدهند و گمراهش میسازند. هرچند انسان در بیشتر این موارد، اراده خویش را از دست نمیدهد؛ لیکن این اراده تا اندازه بسیار از این عوامل اثر میپذیرد که باید آنها را بر شمرد و مورد شناسایی قرار داد (حکیم، 1387: ص241).
2-2. تغییر و آیندهسازی با ارادههای انسانی
در قلمرو تاریخ و اجتماع، تلفیق اندیشه و اراده است که آینده ساز آدمی است و اساس جنبش تاریخی او را فراهم میکند. به عبارت دیگر، زیربنا محتوای درونی آدمی و مجموعه پیوندهای اجتماعی و نظامات زندگانی و تشکیلات بشری روبناست.
قرآن میفرماید: «در حقیقت خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال (درونی) خود را تغییر دهند» (رعد، 11). ظواهر، شئون و احوال یک قوم وقتی تغییر خواهد کرد که وضع نفسانی آنها تغییر کند. قطعاً تغییر حال روانی یک یا چند تن از افراد جامعهای، تمام یک قوم را به جنبش و حرکت وا نمیدارد؛ بلکه حالت نفسانی همه افراد یک جامعه باید زیر و رو شود تا سرنوشت عمومی آنها عوض گردد.
آیه یاد شده به روشنی نشان میدهد که درون مایه انسان، پایه روبنا (وضعیت محیط بیرونی انسان) و حرکت تاریخی است؛ چرا که آیه درباره دو تغییر سخن گفته است:
1. تغییر قوم (خدا حال قومی را تغییر نمیدهد): مقصود تغییر اوضاع قوم، امور و روبنا و اوضاع بیرونی آنان است و این تغییر، تنها در صورتی انجام میشود که تغییر دیگری انجام شود.
2. تغییر دیگر، تغییر حال درونی قوم است (تا آنان حال خود را تغییر دهند)؛ چرا که قرآن کریم، از تغییر درونمایه قوم، به تغییر حالت درونی آنان تعبیر کرده است.
روشن است که مقصود از «مَا بِأَنْفُسِهِمْ» تغییر چیزی است که در درون و دلهای قوم است؛ به گونهای که درونمایه قوم به عنوان یک قوم یا یک ملت متغیر باشد؛ وگرنه تغییر یک یا دو و یا سه نفر نمیتواند پایه تغییر همگانی قوم را تشکیل دهد. بنابراین درونمایه امت به عنوان یک امت است که اساس و پایه دگرگونیها در روبنا و حرکت تاریخی به شمار میرود.
2-3. قانونمندی دگرگونیها و تحولات بشری
برخی از آیات قرآنی اشاره میکند که میان دگرگونیهایی گستردهتر و این درون مایه انسان رابطه وجود دارد؛ یعنی، دگرگونیهای جهانی که انسان را احاطه کرده است. آیات یاد شده این رابطه را به عنوان یکی از سنتها و قواعد تاریخی میداند؛ بهگونهای که این دگرگونی در درون مایه انسان بر دگرگونی در محیط او نیز اثر میگذارد.
خداوند متعال میفرماید: «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، به طور قطع برکاتی از آسمان و زمین برایشان میگشودیم؛ ولی تکذیب کردند. پس به (کیفر) دستاوردشان (گریبان) آنان را گرفتیم» (اعراف، 96).این آیه قرآن کریم، میان ایمان و تقوا که از امور قلبی است و در درون انسان وجود دارد و تغییری که در کل اوضاع این مردم پیش میآید، ارتباط برقرار کرده است؛ خواه این تغییر به سمت خوبی و نیکی در زندگی اجتماعی انسان و زندگی جهان پیرامون او باشد و خواه به سمت بدی و تباهی (حکیم، بیتا: ص424 و 243).
در واقع همانگونه که ایمان و تقوا بر دگرگونی جامعه اثر مثبت دارد، بر دگرگونی جهان هستی و طبیعتی که انسان را احاطه کرده نیز اثر میگذارد. همچنین دروغ گویی، تبه کاری، نداشتن تقوا و ارتکاب گناهان بر جهان هستی و طبیعت اثر منفی میگذارد (طباطبایی، 1386: ج22، ص197و 198). قرآن میفرماید: «به سبب آنچه دستهای مردم فراهم آورد، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا (سزای) بعضی از آنچه را که کردهاند، به آنان بچشاند، باشد که بازگردند» (روم، 41).
یعنی، گناهانی که مردم میکنند و کارهای زشتی که انجام میدهند، در ایجاد فساد در خشکی و دریا اثر میگذارند و در نتیجه عواقب شومی گریبانگیر آنها میشود. شبیه مفاد آیات یاد شده، در آیهای دیگر از قرآن کریم با ذکر نمونهای تاریخی، بیان شده است: «(حکم خدا) این است که خداوند نعمتی که به قومی عطا کرد، تغییر نمیدهد تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند که خدا شنوا و داناست. همانطور که خوی فرعونیان و پیش از آنان بر این شده که آیات خدای خود را تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر گناهانشان هلاک کردیم و فرعونیان را در دریا غرق کردیم و همه آنان که هلاک کردیم، ستمکار بودند» (انفال، 53-54).
2-4. زمینهسازی مثبت یا منفی
ایجاد هر نوع تغییری در احوال جوامع و امتها، بستگی به تغییری دارد که مردم آن جوامع در احوال فردی خویش به وجود میآورند؛ یعنی، زمینه ایجاد سعادت و شقاوت، نعمت و نقمت، نجات و هلاکت جوامع مختلف، به دست آن مردم است. این زمینهها و بسترها، میتواند مثبت باشد یا منفی. در واقع رفتارهای ارزشگرا یا ناهنجار انسانها به هر نحوی در شکلگیری آینده تأثیر میگذارد و آثار و عواقب آن به خود آنان بر میگردد. این نوع زمینهسازی هم میتواند مستقیم باشد هم غیر مستقیم؛ هم ارادی باشد هم ناخواسته؛ هم درونی باشد هم بیرونی؛ هم سیاسی باشد، هم اجتماعی؛ هم گسترده باشد، هم محدود و…. علامه طباطبایی مینویسد:
آیه >ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ…< به ظاهر لفظش عام است و مخصوص به یک زمان و یا به یک مکان و یا واقعه نیست و در نتیجه مراد از «بر و بحر» همان معنای معروف است که شامل همه روی زمین میشود و مراد به فساد در زمین، مصایب و بلاهای عمومی است که یکی از منطقهها را فراگرفته، مردم را نابود میکند؛ چون زلزله و نیامدن باران، قحطی، مرضهای مسری، جنگها، غارتها و سلب امنیت.
سخن کوتاه (اینکه) هر بلایی که نظام آراسته و صالح جاری در عالم را به هم میزند چه اینکه مستند به اختیار بعضی از مردم باشد و یا نباشد؛ چون همه آنها، فسادی است که در تری و خشکی عالم پدید میآید و خوشی و طیب عیش انسانها را از بین میبرد. >بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ<؛ یعنی، این فساد ظاهر در زمین به سبب اعمال مردم است؛ به خاطر شرکی است که میورزند و گناهانی است که میکنند (طباطبایی، همان: ج31، ص312و 313).
با توجه به چند آیه ذکر شده، به خوبی اثبات میشود که آینده انسانها، به دست خود آنان رقم میخورد و رویدادها و حوادث، چیزی جز بازتاب و نتیجه رفتارها، ارادهها و آرمانهای آنان نیست.