نور يقظه، يا جذب حق
یک شنبه 27 بهمن 1392 7:50 AM
نور يقظه، يا جذب حق
در حقيقت، «يقظه» و «انتباه» و به تعبيرى، آن بيدارى و بخود آمدن كه همه چيز را به هم مىزند و بنيان اوهام و خيالات و فريبها را درهم مىريزد و به دنبال آن سالك به راه مىافتد، نور خاصى است از حضرت حق و به يك نظر، جذبى است از او كه متوجه قلوب مستعده مىگردد. در بيان ديگر مىشود گفت: «يقظه» و «انتباه» به معنى كلمه، و بدين معنى كه سالك را بيدار كند و به حركت آورد،مانند هر فعل و هر اثر خوب، در اصل از حضرت حق مىباشد.
در دعاى صباح از زبان حضرت سيدالاولياء اميرالمؤمنين سلام الله عليه چنين مىخوانيم كه: «الهى ان لم تبتدئنى الرحمة منك بحسن التوفيق فمن السالك بى اليك فى واضح الطريق» يعنى «پروردگارا، اگر در ابتدا از تو رحمت و عنايتى كه توفيق خوب از جانب تو را در بر دارد به سراغ من نيايد، و اگر قبلا عطف و نظرى از تو نباشد، كيست كه مرا در طريق واضح و روشن بسوى تو بياورد؟!».
در تصور ابتدائى و سطحى چنين به نظر مىآيد كه «يقظه» و «انتباه» از خود انسان است، و ليكن حقيقت امر غير از اين بوده و اصولا اين پندار با توحيد نيز سازگار نيست و از شعب شرك خفى است.
در آيه 79 سوره نساء مىفرمايد: «ما اصابك من حسنة فمن الله» يعنى «هر چه از خوبيها به تو مىرسد، از جانب خداى متعال است».
آنجا كه پردههاى غفلت و جهل از ميان بر مىخيزد و انسان بخود مىآيد، در حقيقت نورى از حق در وجود انسان مىتابد و جذبى از او انسان را مىگيرد. اصل مسئله از آن سو مىباشد و در اين سو به صورت «يقظه» و «انتباه» در وجود انسان متجلى مىگردد. ياد او از انسان است كه انسان را به ياد او مىاندازد و به بيانى، اول او از انسان ياد مىكند و سپس
انسان به ياد او مىافتد.
در دعاى عرفه مىخوانيم كه: «أنت الذاكر قبل الذاكرين و أنت البادى بالاحسان قبل توجه العابدين» يعنى «پروردگارا، تويى ياد كننده قبل از اينكه ياد كنندگان به ياد تو افتند، و تويى كه ابتداء به احسان و انعام مىكنى قبل از اينكه عبادت كنندگان بسوى تو متوجه گردند».
نه تنها در «يقظه» و «انتباه» اين چنين مىباشد بلكه، علاوه بر يقظه و انتباه در اول امر، در همه مراحل بعدى سلوك و در همه حالات و منازل و مقامات نيز حقيقت جز اين نيست. هر ذكر و هر توجه و هر عبادت و هر حركتى از هر كسى در هر حالى، در اصل،مسبوق به ياد از جانب حق و بر اثر عطف و نظر اوست. گويى هر ذكر و هر توجه و هر عبادتى از ما، نوعى جواب دادن از جانب ما مىباشد.
و خلاصه مطلب اينكه آ اولين قدم كه «يقظه» و «انتباه» است و سلوك الى الله بر آن مبتنى مىباشد، از حضرت حق است.
صاحب منازل السائرين در خصوص «يقظه» بعد از آوردن آيه شريفه «قل انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى...» چنين مىگويد: «القومة لله هى اليقظة من سنة الغفلة و النهوض عن ورطة الفترة و هى اول ما يستنير قلب العبد بالحيوةلرؤية نور التنبيه» يعنى قيام لله عبارتست از بيدار شدن از خواب غفلت و برخاستن از ورطه بى خبرى و سستى، و آن اولين روشنايى قلب عبد با حيات است به جهت رؤيت نور تنبيه و برخوردارى از آن». در اين عبارت، علاوه بر بيان معنى «يقظه» به اين حقيقت كه اين امر در اصل از جانب حضرت حق است نيز اشاره مىكند.
از مجموع آنچه گذشت اولا به اين نتيجه مىرسيم كه اصل يقظه و انتباه از جانب حضرت حق بوده وش نور خاص و جذب بخصوصى است از او كه متوجه قلوب مستعده مىگردد و آنها را متنبه و بيدار نموده و مجذوب مىگرداند. و ثانياً سر اين مسئله نيز براى ما روشن مىگردد كه چگونه بر اثر تلاوت آيات قرآن و تدبر در آنها، و يا با شنيدن آيات و تدبر در آنها و نيز، با تفكر در آيات خلقت، و يا از طرق ديگر، «يقظه» حاصل مىشود؟. و چرا بعضيها از اين طريق بخود مىآيند و كسانى بخود نمىآيند؟.
سر مسئله اين است كه: تلاوت و استماع آيات قرآنى و تدبر در آنها، تفكر در آيات خلقت ،و نظاير اينها همه ايجاد آمادگى در وجود انسان مىكند تا نور يقظه و جذب الهى به سراغ او آمده و او را از غفلت و اوهامنجات داده و بخود بياورد. اگر تدبر و تفكر و نظاير اينها نباشد و يا اگر هم باشد، وجود انسان و قلب او را قفلها و حجب متراكم به انحاء و اشكال مختلف فرا گرفته و مانع از اين گردد كه تدبر در قرآن و تفكر در خلقت و اشباه اينها ايجاد آمادگى كند، بلحاظ عدم استعداد از تجلى نور يقظه و از جذب الهى محروم خواهد بود، مگر اينكه با تضرع و مجاهدت اين مانع را كنار بزند.
نور يقظه و جذب حق متوجه همه مىباشد و قلوب انسانهاست كه يا استعداد قبول را دارند، و يا چنين استعدادى را نداشته و پذيراى آن نمىباشند، آن هم بلحاظ حجب و موانعى كه صاحبان اين قلوب به دست خويش در دلهاى خود ايجاد كردهاند. نفحات ربوبى به سراغ همه مىآيد، ليكن همه استعداد دريافت را ندارند و خود، به خود ظلم نمودهاند. بنابر اين بايد تضرع نمود و از خدا خواست، و به تدبر در آيات قرآن و فكر در آيات وجود پرداخت، و سعى در رفع موانع از قلب نمود، تا نور يقظه بر دل بتابد و جذب الهى روى آورده و تنبه حاصل شود و زمينه سفر آماده گردد.
در دعاى عرفه مىخوانيم كه: «الهى اطلبنى برحمتك حتى اصل اليك و اجذبنى بمنك
حتى اقبل عليك» يعنى «پروردگارا، برحمت خود مرا بخواه تا جايى كه به تو برسم، و بر من منت گذار و مجذوبم گردان تا بر تو روى آورم».