0

مهدویّت و موانع فراروی/ بررسی تعامل مهدویّت و دنیاطلبی

 
pebdeniofpersia
pebdeniofpersia
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 2564
محل سکونت : اصفهان

مهدویّت و موانع فراروی/ بررسی تعامل مهدویّت و دنیاطلبی
یک شنبه 20 بهمن 1392  9:31 PM


مهدویّت و موانع فراروی/ بررسی تعامل مهدویّت و دنیاطلبی

در عصر ظهور، امام زمان(ع) ریشه‌های دنیاطلبی و دلبستگی به دنیا را با رشد عقلانی و ایجاد روحیه استغنا خشکانیده و با آنانی که دنیا را بر تعالی خود ترجیح دادند، برخورد شدید می‌کنند.
خبرگزاری فارس: مهدویّت و موانع فراروی/ بررسی تعامل مهدویّت و دنیاطلبی

خبرگزاری فارس: مهدویّت و موانع فراروی/ بررسی تعامل مهدویّت و دنیاطلبی

چکیده

با بررسی آیات قرآن و روایات، در می‌یابیم همیشه فراروی پیامبران و مصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن و روایات، در جایگاه آینه‌ای برای خردورزان و اهل بصیرت، نمایانگر رفتارها و واکنش‌های اصناف مختلف مخالفان، در رویارویی و در مقابل، عملکرد انبیا و مصلحان به ویژه حضرت مهدی علیه السلام  است. در گذشته[1] از میان موانع متعدد، کفار، منافقان، مفسدان و متکبران بررسی شد. در این نوشتار، به بررسی دنیاطلبی و دنیازدگان می‌پردازیم.

دنیاطلبی به معنای اسارت در دام دنیا، نه صرفاً تعلق به آن است، و این، از موانعی است که به طور جدی فراروی حضرت مهدی علیه السلام  و منتظرانش قد علم می‌کند. آن حضرت، با تغییر نگاه جامعه به مظاهر دنیایی، به صورت علمی و عملی، این موانع را از فرارو حذف می‌کند. همچنین منتظران نیز باید به حل تعامل خود با آن بپردازند.

کلید واژه‌ها: دنیا، دنیا طلبی، مهدویّت.

پیش‌درآمد

با بررسی آیات قرآن، درمی‌یابیم همیشه فراروی تمام پیامبران و مصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن، چون آینه‌ای برای خردورزان و اهل بصیرت، به خوبی نمایانگر رفتارها و واکنش‌های اصناف مختلف مخالفان در رویارویی با پیامبران و مصلحان است. صدها آیه، بیانگر معرفی مخالفان، تبیین ریشه‌ها، مخالفت‌ها، انکارها و عداوت‌ها، روش‌ها و شیوه‌های مخالفان، عملکرد مصلحان، هدایت‌های الهی و بالأخره عاقبت و نهایت، پیروزی مصلحان و مؤمنان می‌باشد.روایات فراوان نیز به مثابه مفسر و مبین، پرده از رازها و اسرار این امور برمی‌دارد.

شناخت موانع فراروی مهدویت[2] ما را در جهت پیشگیری یا آمادگی و مبارزه با آن موانع آماده می‌کند. شناخت این امر و کوشش برای زدودن این موانع، از لحاظ فردی و اجتماعی، ما را به زمینه‌سازی بهتر ظهور، رهنمون می‌سازد. جهت دیگر، این که تبیین این بحث، سره و ناسره محبان و منتظران واقعی و دروغین را جدا می‌کند؛ مثلاً منفعت طلبی، معیاری است برای شناخت همراهی و عدم همراهی با امام، تا مبادا «عجّل علی ظهورک»‌گویان و ندبه‌خوانان چون طلحه و زبیر، در امتحان جاه و مقام، علیّ زمان را تنها گذارند و خود آغازگر جنگ بر ضد او یا راه او باشند.  

قرآن، در آیاتی حکومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ مانند: وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ[3] وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ[4]

همچنین قرآن کریم، ویژگی‌های حکومت جهانی صالحان را چنین بیان کرده است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‌شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ.[5]

در عین این وعده و بشارت این کتاب الهی، در بسیاری موارد، به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان و مستضعفان پرداخته است. توجه به آیات متفاوت و تأمل در این نکته که حضرت مهدی علیه السلام  خاتم اوصیا و تحقق‌بخش آمال تمام انبیا و مصلحان در تمام گستره هستی است، جدّی‌تر بودن موانع فراروی آن حضرت را بدیهی می‌نماید.

البته روایات نیز به مدد آمده و بیان می‌کنند که حضرت مهدی علیه السلام  و کسانی که به آن حضرت و راه او ایمان دارند، در این میان، به چه زحمت‌ها و رنج‌هایی افتاده و با آن موانع، چه برخوردی خواهند کرد. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، «مهدویت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی علیه السلام  (غیبت و ظهور و حکومت و…) است.

طبق آیات قرآن و روایات، مقابل انبیا و صالحان، گرو‌ه‌های ذیل به مخالفت پرداخته‌اند: کفار، منافقان، مفسدان، متکبران، مستکبران، دنیا زدگان، گناهکاران، گروهی از اهل کتاب، مشرکان، حسودان، مذبذبین، شیاطین، لج‌بازان، عالم نمایان هواپرست، غافلان، مترفین، ظالمان، طاغوت‌ها و فراعنه، عالمان بی‌عمل، ظاهرگرایان و مادی‌گرایان، گمراهان و اهل ضلالت، ملأ و اشراف، فرقه‌های انحرافی و یاریگران ستمگران و….

نگارنده کوشیده است ویژگی‌ها و رفتار‌های این جریان‌ها و در مقابل، برخورد حضرت و منتظران حضرت با آنان را بررسی کند. در شماره گذشته[6]، به کفار، منافقان، مفسدان و متکبران پرداختیم و در این نوشتار، دنیا‌طلبان و دنیازدگان را مورد مداقه قرار می‌دهیم. روش ما در این مقاله، بیان یکی از گروه‌های مانع و معاند، ویژگی‌ها و معاندت‌های آن، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آن، از منظر قرآن و روایات و بالأخره بیان راهکارهای حضرت مهدی علیه السلام  و منتظران، در مواجهه با آن با رویکرد قرآنی و روایی است. علت انتخاب دنیاخواهی در این نوشتار، فراگیری و تاثیر‌گذاری آن است.

دنیا‌خواهی و اسیر دنیا بودن، یکی از عوامل فارق و مایز حقیقت‌طلبان از باطل‌جویان است. پیکره دین و آمال انبیا و اولیا چقدر از این عامل، متأثر شده و چه بسیار انسانهایی در قبال آن، قد خم کرده و پیشانی ذلت ساییده‌اند. در مقابل، آنان که دنیا را به خدمت گرفته و آن را به اسارت اهداف بلند خویش در آورده‌اند، و از غم و اندوه و فکر و فریب آن، آزاد گشتند، از هر دین و مرام، بر پیشانی تاریخ درخشیده و ماندگار شدند. [7]

از آن‌جا که حکومت حضرت مهدی علیه السلام  عالم‌گیر است و منفعت‌طلبان به عدالت سوق داده می‌شوند و بر آمال دنیاخواهی‌شان تازیانه عدالت و حقیقت نواخته خواهد شد، بیشترین مخالفت‌ها از دنیا طلبان و دنیا خواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا در شوق و عشق زیاده‌خواهی آنند؛ پس مبارزه‌شان و کراهت و ناپسندی‌شان از آن حادثه و واقعه، بیشتر و جدی‌تر است. دنیا پرستانی که طاقت شکستن هیمنه بت خود را توسط ابراهیم زمان ندارند، نه تنها از ابراهیم علیه السلام  و سخنان او، متنفر و گریزانند که با او روبه‌رویند و حمایتگر بت‌هایند[8].

جهت دیگر این که در دوران غیبت امام، آنچه افراد را از اندیشه و یاری و زمینه سازی امام و از وظایف انتظار باز می‌دارد، دنیا خواهی است. حب دنیا است که انسان را در گناهان فرو می‌برد.حب دنیا است که انسان، از یاد امام و وظایف خود در دوران غیبت سر باز می‌زند.

دنیا و دلبستگی به آن[9]

در آیات و روایات، محبت و دلدادگی به سرای دنیا، بسیار مذمت شده است؛ برای نمونه برخی از آن‌ها را مرور می‌کنیم: 1. امیرالمؤمنین علیه السلام  فرمود: «حب دنیا کور و کر می‌کند».[10] دنیاخواهی، قلب را نابود و انسان را چنان شیفته خود می‌کند که او بنده دنیا و نیز بندة هر کسی است که کمی از دنیا را در اختیار داشته باشد.

2. امیرالمؤمنین علیه السلام  دربارة دوستدار دنیا می‌فرماید: «شهوات عقلشان را زائل کرده و دنیا قلبشان را میرانده، و اسیر و عاشق دنیا شده، پس عبد و بندة دنیایند و هر آنکه چیزی از آن را دارد».[11] عاشق دنیا و جاه و مقام و شهوات، حتی ممکن است مقابل حضرت علی علیه السلام  بایستد؛ مانند طلحه و زبیر.

3. خداوند، به حضرت موسی فرمود: ‌ای موسی! بدان هر فتنه‌، آغازش دنیادوستی است.[12] علامه شهید مرتضی مطهری در این باره سخنان زیبایی دارد که مناسب است مطرح کنیم: این همه تأکید و تحذیر از دنیا به ویژه در سخنان حضرت علی علیه السلام  بدین دلیل است که سلسله خطرات عظیمی است که در عصر حضرت علی علیه السلام ، یعنی در دوران خلافت خلفا ـ خصوصاً دوره خلافت عثمان که منتهی به دوره خلافت خود ایشان شد ـ متوجه جهان اسلام از ناحیه نقل و انتقالات مال و ثروت گردیده بود. علی علیه السلام  این خطرات را لمس می‌کرد و با آن‌ها مبارزه می‌کرد؛ مبارزه‌ای عملی در زمان خلافت خودش که بالأخره جانش را روی آن گذاشت، و مبارزه‌ای منطقی و بیانی که در خطبه‌ها و نامه‌ها و سایر کلماتش منعکس است.

فتوحات بزرگی نصیب مسلمانان گشت. این فتوحات، مال و ثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کرد؛ ثروتی که به جای این‌که به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسیم شود، غالباً در اختیار افراد و شخصیت‌ها قرار گرفت. مخصوصاً در زمان عثمان، این جریان فوق‌العاده قوت گرفت. افرادی که تا چند سال پیش فاقد هرگونه ثروت و سرمایه‌ای بودند، دارای ثروت بی‌حساب شدند. این‌جا بود که دنیا کار خود را کرد و اخلاق امت اسلام، به انحطاط گرایید.

فریادهای علی علیه السلام  در آن عصر خطاب به امت اسلام به دنبال احساس این خطر عظیم اجتماعی بود. بدیهی است که ثروت‌های بدین کلانی از زمین نمی‌جوشد و از آسمان هم نمی‌ریزد. تا کنار چنین ثروت‌هایی فقرهای موحشی نباشد، چنین ثروت‌هایی فراهم نمی‌شود. این است که علی علیه السلام  در خطبه 127 پس از آن‌که مردم را از دنیاپرستی تحذیر می‌دهد، می‌فرماید: «نظر کن؛ هرجا می‌خواهی از زندگی مردم را تماشا کن؛ آیا جز این است که یا نیازمندی می‌بینی که با فقر خود دست و پنجه نرم می‌کند یا توانگری کافر نعمت یا ممسکی که امساک حق خدا را وسیله ثروت‌اندوزی قرار داده است، و یا سرکشی که گوشش به اندرز بدهکار نیست؟»

مستی نعمت

امیرالمؤمنین علیه السلام  شرح مفصلی درباره عواقب متسلسل و متداوم این ناهنجاری‌ها که آن را مستی‌های نعمت می‌نامد، ذکر می‌کند. آن حضرت در خطبه 185 آینده وخیمی را برای مسلمین پیش‌گویی می‌کند و می‌فرماید: «آن، هنگامی است که شما مست می‌شوید؛ ولی نه از باده، بلکه از نعمت و رفاه.»[13]

آری؛ سرازیر شدن نعمت‌های بی‌حساب به سوی جهان اسلام و تقسیم غیرعادلانه ثروت و تبعیض‌های ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و «رفاه‌زدگی» کرد. علی علیه السلام  با این جریان که خطر عظیمی برای جهان اسلام بود، مبارزه می‌کرد و از کسانی که موجب پیدایش این درد مزمن شدند، انتقاد می‌نمود. خود آن حضرت در زندگی شخصی و فردی، درست در جهت ضد آن زندگی‌ها عمل می‌کرد. هنگامی که به خلافت رسید نیز در صدر برنامه‌اش، مبارزه با همین وضع بود.

البته این سخنان و مطالب امیرالمؤمنین علیه السلام  یا هشدارهای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ویژه اجتماع آن عصر نبود. بدون شک، وجهه‌ای عام نیز هست که به آن عصر اختصاص ندارد و شامل همه عصرها و همه مردم است و جزء اصول تعلیم و تربیت اسلامی است. مطمئناً این آموزه‌ها که از قرآن کریم سرچشمه گرفته و در کلمات رسول خدا، امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار علیه السلام  و نیز اکابر مسلمین تعقیب شده است. ما در بحث خود، بیشتر متوجه وجهه عام سخن امیرالمؤمنین علیه السلام  هستیم؛ وجهه‌ای که در آن، همه مردم در همه زمان‌ها مخاطب علی علیه السلام  هستند.

آیا علاقه به دنیا مذموم است؟

نکته قابل توجه این است که معمولاً می‌گویند آنچه از نظر اسلام مذموم و مطرود است، علاقه به دنیا است. این سخن، هم درست است و هم نادرست. اگر مقصود از علاقه، صرف ارتباط عاطفی است، نمی‌تواند سخن درستی باشد؛ چون انسان در نظام کلی خلقت، همواره با یک سلسله علایق و عواطف و تمایلات آفریده می‌شود و این تمایلات، جزء سرشت او است.

او خودش این‌ها را کسب نکرده است و به علاوه این علایق، زائد و بی‌جا نیست. همان‌طور که در بدن انسان، هیچ عضو زائدی وجود ندارد و حتی یک مویین‌رگ اضافی در کار نیست، هیچ عاطفه و علاقه طبیعی زائدی هم وجود ندارد. تمام تمایلات و عواطف سرشتی بشر، متوجه هدف‌ها و غایاتی حکیمانه است. قرآن کریم این عواطف را آیات و نشانه‌هایی از تدبیر الهی و حکمت‌های ربوبی یاد می‌کند: از جمله نشانه‌های حق این است که از جنس خود شما همسرانی برای شما آفرید که در کنار آن‌ها آرامش بیابید و میان شما و آن‌ها الفت و مهربانی قرار داد.[14]

کدام دنیا مذموم است؟

انسان، خصیصه‌ای دارد که ایده‌آل‌جو و کمال‌طلب آفریده شده است. او، در جست‌وجوی چیزی است که پیوندش با او بیش از یک ارتباط معمولی باشد. به عبارت دیگر، انسان در سرشت خویش، پرستنده و تقدیس‌کننده آفریده شده است و در جست‌وجوی چیزی است که او را منتهای آرزوی خویش قرار دهد و «او» همه چیزش بشود.

این‌جا است که اگر انسان خوب رهبری نشود و خود از خود مراقبت نکند، ارتباط و علاقه او به اشیا به «تعلق» و «وابستگی» تغییر شکل می‌دهد، «وسیله» به «هدف» استحاله می‌شود، «رابطه» به صورت «بند» و «زنجیر» در می‌آید، حرکت و تلاش و آزادی، به توقف و رضایت و اسارت تبدیل می‌شود.

این است آن چیز که ممنوع و برخلاف نظام تکاملی جهان است و از نوع نقص و نیستی است، نه کمال و هستی. این است آن چیز که آفت انسان و بیماری خطرناک انسان است و این است آن چیز که قرآن و نهج‌البلاغه، انسان را دربارة آن هشدار می‌دهند و اعلام خطر می‌کنند.

بدون شک اسلام، جهان مادی و زیستن در آن را ـ هرچند به زیستن در حد اعلا را ـ شایسته این‌که کمال مطلوب انسان قرار گیرد، نمی‌داند؛ زیرا اولا در جهان‌بینی اسلامی، جهان ابدی و جاویدان، دنبال این جهان می‌آید که سعادت و شقاوتش محصول کارهای نیک و بد او در این جهان است و ثانیاً مقام انسان و ارزش‌های عالی انسان، برتر و بالاتر از این است که خویشتن را «بسته» و اسیر، و «برده» مادیات این جهان کند.

این است که علی علیه السلام  مکرر به این مطلب اشاره می‌کند که دنیا، خوب جایی است؛ اما برای کسی که بداند این‌جا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه و منزلگاه او است: «خوب خانه‌ای است دنیا، اما برای کسی که آن را خانه خود ]= قرارگاه[ نداند.»[15] دنیا، خانه بین راه است، نه خانه اصلی و قرارگاه دائمی. تلاش قرآن و روایات برای این است که مادیات را از صورت معبودها و کمال مطلوب‌ها خارج کنند.

نتیجه این که: 1. از نظر اسلام، رابطه انسان و جهان، از نوع رابطه زندانی و زندان و چاه و در چاه افتاده نیست؛ بلکه از نوع رابطه کشاورز با مزرعه است[16]، یا اسب دونده با میدان مسابقه،[17] یا سوداگر با بازار تجارت[18]، یا عابد با معبد.[19] دنیا از نظر اسلام، مدرسه انسان و محل تربیت انسان و جایگاه تکامل او است.

در نهج‌البلاغه گفت‌وگوی امیرالمؤمنین علیه السلام  با مردی ذکر شده است که دنیا را مذمت کرده و علی علیه السلام  او را که می‌پنداشت دنیای مذموم، همین جهان عینی مادی است ملامت نمود و به اشتباهش آگاه کرد. شیخ عطار این جریان را در «مصیبت‌نامه» به شعر در آورده است.

2. آن‌کس که به بهانه دنیا ازآخرت غفلت کند یا به بهانه آخرت، دنیا را فراموش کند. انسان دیندار واقعی نیست. در روایات آمده است: «مانند آن کس عمل کن که گمان می‌برد هرگز نمی‌میرد و مانند آن کس بترس که می‌ترسد فردا بمیرد.»[20] در حدیث دیگر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «از همه مردم گرفتارتر، مؤمن است که باید هم به کار دنیای خویش بپردازد و هم به کار آخرت.»[21] در سفینة البحار، ماده «نفس» از تحف‌العقول از امام کاظم علیه السلام  نقل می‌کند که آن حضرت به صورت یک روایت مسلّم میان اهل بیت علیه السلام  نقل کرده است که: «آن‌که دنیای خویش را به بهانه دین یا دین خویش را برای دنیا رها کند، از ما نیست.» [22]

ویژگی‌های دنیا‌خواهان

فریفته دنیا شده‌اند

همان‌ها که دین و آیین خود را سرگرمی و بازیچه گرفتند و زندگی دنیا، آنان را مغرور ساخت امروز ما آن‌ها را فراموش می‏کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند و آیات ما را انکار نمودند.[23]

دلبسته دنیا و ماندن در آنند

و آن‌ها را حریص‏ترین مردم- حتی حریص‌تر از مشرکان- بر زندگی ]این دنیا و اندوختن ثروت[ خواهی یافت ]تا آن‌جا[ که هر یک از آن‌ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر ]الهی[ باز نخواهد داشت.. و خداوند، به اعمال آن‌ها بینا است.[24]

محبت خداگونه به غیر خدا دارند

بعضی از مردم، معبودهایی غیر از خداوند برای خود برمی‌گزینند و آن‌ها را همچون خدا دوست می‏دارند؛ امّا آن‌ها که ایمان دارند، عشقشان به خدا شدیدتر است…[25].

دنیا را بر آخرت ترجیح می‌دهند

این، به دلیل آن است که زندگی دنیا ]و پست را[ بر آخرت ترجیح دادند و خداوند، افراد بی‏ایمان ]لجوج[ را هدایت نمی‏کند.[26]

کفر به آیات الهی

]آن روز به آن‌ها می‏گوید:[ ای گروه جنّ و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می‏کردند، و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می‌دادند؟ آن‌ها می‏گویند: «بر ضدّ خودمان گواهی می‏دهیم و زندگی دنیا آن‌ها را فریب داد و به زیان خود گواهی می‏دهند که کافر بودند![27]

جایگاه امام و ولایت را نمی‌شناسند

در زیارت حضرت امیر علیه السلام  می‌گوییم: خدایا! شکرت که مرا بر این زیارت موفق ساختی…..در حالی که اهل دنیا و آنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته و فریفته دنیا شدند، از زیارت او سر باز زدند.شکر تو را که مرا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل آنند و به دیگران، روی آوردند. [28]

رفتار و منش اسیران دنیا در دوران غیبت

نوع مبارزات اسیران دنیا در دوران غیبت

آنان بندة دنیایند و بندة هر کس که متاعی از آن را داشته باشد.[29] پس مقابل آن‌که بخواهد آنان را از محبوب و بت و الهشان جدا کند، می‌ایستند. در دوران غیبت، این ویژگی ابعاد متفاوت می‌یابد؛ از جمله:

1. سخن گفتن از امام و انتظار برای دنیا

امام صادق علیه السلام  فرمود: مردم، درباره ما سه گروهند: گروهی ما را دوست دارند، سخن ما را می‌گویند، منتظر فرج ما هستند؛ ولی عمل ما را انجام نمی‌دهند. اینان، اهل دوزخند. گروه دوم نیز ما را دوست دارند، سخن ما را می‌گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام می‌دهند، برای رسیدن به دنیا و دریدن مردمان.

اینان نیز جایگاهشان دوزخ است و گروه سوم،ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند، عملمی‌کنند ]برای خدا[ اینان از ما و ما از آنانیم.[30]‏ سخن این‌جاست که ما کدامیم؟ همان دلبستگان دنیایی که فقط اهل بیت را دوست داریم؟ همان سخن معروف به امام حسین علیه السلام  در وصف کوفیان که: «قلب‌هایشان با تو وشمشیرهایشان بر ضد تو است». [31]

2. عدم یاری راه حق

آن‌که عاشق و اسیر دنیا شد، فقط به محبوب خود فکر می‌کند؛ لذا بین خود و امام، رابطه‌ای نمی‌بیند تا سخن او را بشنود، زمینه سازی کند و حرکتی نماید.

3. عدم ادای حقوق الهی چون زکات، خمس

4. عدم زمینه‌سازی، همراهی و یاری بیشتر افراد

(به خاطر ثروت اندوزی آنان) دیگران درگیر مشکلات می‌شوند. و همان بحث «کاد الفقر ان یکون کفرا» دغدغه معاش آنان را از فکر دین و رهبران دین و معاد باز می‌دارد، حتی آنانی که از فشار اعتقادی و مشکلاتی که دنیاپرستان ایجاد کرده‌اند، فریاد فرج‌خواهی می‌کشند، فی الواقع فریاد مظاهر دنیا می‌زنند، نه فریاد ولایت و فریاد ظهور امام؛ لذا دنیاخواهان در کوته فکری منتظران نیز دخیل‌ هستند.

5. عدم اطاعت و همراهی و گاه نفرت از نواب عام امام

اسارت دنیا و نگاه دنیایی، آنان را از هر کس که سخنی غیر از محبوبشان بگوید متنفر می‌سازد.

6. همراهی با دشمنان دین و ولایت

از آن‌جا که بنده دنیا، بنده هر کس است که ذره‌ای از آن را دارا است، دنیا بردگان، بردگان دنیاداران و زرمداران عالمند و به آسانی دین خود را برای دنیا می‌فروشند و به راحتی دشمنان را همراهی می‌کنند. مقابل ظلم آنان، ساکت و گاه برای متاعی از متاع دنیا و تصاحب جاه و مقامی نزد آنان، حق را به مسلخ می‌برند.

7. سستی و تنبلی

انسان اسیر دنیا و دلبسته به آن، در امور معنوی و تکالیف خود، سست و کسل است؛ چون تمام همت او و عشق او رسیدن بیشتر به دنیا است. قرآن به آنان چنین خطاب می‌کند: ای کسانی که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‏شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی می‏کنید آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‏اید؟! با این‌که متاع زندگی دنیا، برابر آخرت، جز اندکی نیست![32]

8 . تمسخر مؤمنان

زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است؛ از این رو افراد باایمان را ]که گاهی دستشان تهی است[، مسخره می‏کنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند و خداوند، هر کس را بخواهد، بدون حساب روزی می‏دهد.[33]

9. جلوگیری از راه خدا و تحریف آن

دلبستگان دنیا، چون نگاهشان فقط دنیایی است و می‌پندارند دنیا باقی است و آن را اصل می‌دانند، دیگران را نیز از انجام تکالیف و مسؤولیت‌ها باز می‌دارند، تا از دنیا بیشتر بهره گیرند یا آنان را بیشتر استثمار کنند یا این که برایشان فعالیتی غیر دنیایی معنا ندارد.پس از تحقق راه خدا که با خود مجاهدت،سختی، جهاد، عدالت و یاری محرومان را دارد، گریزانند و در مقابل دین، صف آرایی می‌کنند.همان‌ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‏دهند و ]مردم را[ از راه خدا باز می‏دارند و می‏خواهند راه حق را منحرف سازند. آن‌ها در گمراهی دوری هستند![34]

نوع مبارزات اسیران دنیا در دوران ظهور

1. عدم یاری و سستی در کار‌ها

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! چرا هنگامی که به شما گفته می‏شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید» بر زمین سنگینی می‏کنید آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده‏اید؟ با این‌که متاع زندگی دنیا، برابر آخرت، جز اندکی نیست.[35] حضرت علی علیه السلام  به یاران سست‌پیمان خود که هرچه آن‌ها را به مبارزه فرا می‌خواند، اطاعت نمی‌کردند، فرمود: «اف بر شما! از عتاب کردن شما خسته شدم. آیا به جای آخرت به دنیا راضی شدید و ذلت را جای عزت قرار داده‌اید؟ چون شما را به جهاد فرا می‌خوانم… [36]

2. افشای اسرار دین و اهل‌بیت علیه السلام

اسحاق بن عمار از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که حضرت این آیه را خواند:ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ و سپس فرمود: «قسم به خدا! آن‌ها با دستان و ضربه شمشیر خود، آنان را نکشتند؛ بلکه احادیث آن‌ها را که شنیدند، افشا کردند و دشمن را بر آنان مسلط ساختند و آنان کشته شدند؛ پس قتل و تعدی و معصیت رخ داد».[37]

3. جایگزینی دیگران به جای امامان

حسن بصری، نامه‌ای به امام حسن مجتبی علیه السلام  نوشت. در آن، چنین آورد: شما اهل بیت پیامبرید و معدن حکمت‌ها. خداوند، شما را کشتی‌های نجات در دریاهای طوفانی قرار داد. پناهِ پناه‌خواهانید. به ریسمان مستحکم شما… تمسک می‌جویند. کسی که پیرو شما باشد، هدایت و نجات یافته و کسی که از شما سر پیچد، هلاک شده است و گمراه.من این نامه را به دلیل حیرت و سردرگمی و اختلاف امت در بحث قضا و قدر خدمتتان نوشته‌ام. ازآنچه خدا به شما آموخته است، به ما هم بیاموزید.

امام در پاسخ او نوشت: بله؛ چنان که نوشتی ما اهل بیتیم نزد خدا و پیامبر؛ اما پیش تو و اصحابت، اگر چنان بود که گفتی، دیگران را بر ما مقدم نمی‌داشتید. به جانم سوگند! خداوند شما را در قرآن چنین مثال زده: أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی‏ بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ این، در باره شما و اصحاب تو است….[38]

4. دیگران را امام قرار دادند

جابر گوید از امام باقر علیه السلام  در باره آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ» پرسیدم. فرمود: قسم به خدا منظور موالیان فلانی و فلانی است که آن‌ها را به جای امامی که خدا او را امام قرار داده؛ پیشوای خود قرار دادند.[39] به خاطر همین خدا فرموده: وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ[40]؛

در آن هنگام، رهبران (گمراه و گمراه‏کننده) از پیروانِ خود، بیزاری می‏جویند و کیفر خدا را مشاهده می‏کنند و دستشان از همه جا کوتاه می‏شود. و (در این هنگام) پیروان می‏گویند: کاش بار دیگر به دنیا برمی‏گشتیم، تا از آن‌ها [پیشوایان گمراه‏] بیزاری جوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزاری جستند! (آری،) خداوند این چنین اعمال آن‌ها را به صورت حسرت‏زایی به آنان نشان می‏دهد و هرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! به خدا سوگند‌ای جابر! آن‌ها پیشوایان ستمکار و طرفدارانشان هستند.

5. انکار ولایت

فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ[41]. امام باقر علیه السلام  فرمود: قسم به خدا! آیات ما را انکار کردند.ای جابر! چه می‌گویی درباره آنان که سنت و راه ما را نابود کرده و دشمنان ما را اطاعت نموده و حرمت ما را هتک کردند. به ما ظلم روا داشته و حق ما را غصب کردند. سنت و روش ظالمان را به پا داشته و راه و مسیر فاسقان را پیمودند. جابر گفت: «خدا را شکر که به من معرفت شما را عنایت کرد… فضل و برتری شما را به من فهماند و مرا به اطاعت‌تان توفیق داد و دوستی با دوستانتان و دشمنی با دشمنانتان را ارزانی کرد».[42]

6. تمسخر مؤمنان

زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است؛ از این رو افراد باایمان را ]که گاهی دستشان تهی است[، مسخره می‏کنند در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند و خداوند، هر کس را بخواهد، بدون حساب، روزی می‏دهد.[43]

7. بازداشتن از راه خدا و تحریف آن

همان‌ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می‏دهند و از راه خدا باز می‏دارند و می‏خواهند راه حق را منحرف سازند، آن‌ها در گمراهی دوری هستند.[44]

8. رویارویی و مبارزه با امام

گروهی از کوفه، چون مسیّب بن نجبة، رفاعه بن شداد و حبیب بن مظاهر که از نویسندگان نامه به امام حسین علیه السلام  بودند و مشتاق او، به هر وسیله و سختی بود خود را به امام رسانده و تا آخرین نفس، از او دفاع کردند و بر پیمان خود و بیعت با امام، باقی ماندند. گروهی دیگر چون شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، یزید بن حارث، قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج زبیدی، در تمام گفته‌ها و نوشته خود تعبیر «جند مجند؛ لشکر آماده» و عهد و سوگندها را فراموش کرده و در مقابل سخن و احتجاج امام حسین علیه السلام ، نامه را انکار کردند.

اینان، به طمع پست و مقام و مسؤولیت آمده بودند، لذا به خیل نامه‌نگاران پیوستند و روزی با آمدن ابن زیاد از این فرقه برون آمده و خرقه و لباس جنگ با حسین علیه السلام  را به تن کردند. اینان، بندگان دنیا بودند و هر کس که ذره‌ای از دنیا داشت یا به آن‌ها وعدة آن را می‌داد، بندگیمی‌کردند. گروه دیگر، بی‌طرفانی‌اند که شیطان، آنان را فریفته و به زعم خود بی‌طرفند؛ حال آن‌که با تماشا و سکوت خود، یاریگر دشمن‌ هستند. گروهی بودند که می‌گریستند و دعا می‌کردند که خدایا حسین را یاری کن و به همین بسنده کردند. [45]

پیشگیری و درمان

دوران غیبت

1. تبیین جایگاه دنیا با رعایت عدم افراط و تفریط

2. تذکر نامانایی دنیا

حضرت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله مقرّب‌ترین افراد به خدا را در روز قیامت چنین وصف می‌کند: آنان، چون سگان بر جیفه و مرداری به هم نپریده‌اند؛ لذا مردمان، آنان را بیمار پندارند یا این‌که عقلشان از بین رفته است؛ در حالی که چنین نیست. آنان، به سختی‌های قیامت نظاره کرده‌اند. آن را در نظر دارند، لذا دلبستگی دنیا از قلوبشان رخت بر بسته. آن‌جا که دیگران عقول خود به کار نگرفتند، آنان اندیشه کردند؛ پس شما هم مانند آنان باشید.[46]

3. مراجعه به علمای واقعی

علمای واقعی همان‌ها که دنیا را به خدمت دین گرفته‌اند، خود اسیر دنیا نشده.کوشیده‌اند دیگران را هم برهانند، راه نجات در دوران غیبتند. در روایات ما از سویی ما را از اطاعت عالم‌نمایان دنیا‌خواه برحذر داشته‌اند و فرموده‌اند: اگر زمانی عالمان، دنیا زده شدند، بر‌ای دینتان از آن‌ها برحذر باشید و از سوی دیگر، تاکید کرده‌اند باید به عالمان خویشتن‌دار که اسیر نفس خود نیستند، مراجعه کرد.

«کَذَلِکَ عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ وَ الْعَصَبِیَّةَ الشَّدِیدَةَ وَ التَّکَالُبَ عَلَی الدُّنْیَا وَ حَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْیَهُودِ الَّذِینَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِیدِ لِفَسَقَةِ عُلَمَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضُ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کُلُّهُمْ»[47]

4. بهتر فراهم کردن رفاه عمومی

فراهم کردن رفاه نسبی در جامعه، باعث می‌شود عده‌ای به دلیل فقر و ناداری از مسیر الهی جدا نشوند. و برداشت از امام و انتظار فرج، فقط فراهم کردن حداقل دنیا نباشد و نگاه به امام و مفهوم انتظار وتوقع از فرج، بیش از رفاه و امور دنیایی باشد.

5. تحذیر از تجمل گرایی

6. شناسایی و میدان ندادن به دنیاپرستان

آیاتی که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور می‌دهد: «ذرهم …؛[48]رهایشان کن»؛ میدان ندادن در عرصه‌های متفاوت را هم شاید شامل شود)

7. مبارزه با نظام‌ها و جریانات دنیاطلب

8. تلاش برای تشکیل حکومتی که زمامداران، اسیران دنیا نباشد.

به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام  حکومت باید، در مسیری باشد که دنیا برای احقاق حق و ابطال باطل و دفاع از مظلومان، ارزشمند باشد.[49]

ظهور

گام‌های مبارزه با دنیاپرستی

1. تغییر علمی و فرهنگی

رشد و کمال عقلی بشر، بشر قدر و منزلت خویش در‌می‌یابد؛ پس جهان و آنچه در آن است را هم‌سنگ و هم‌وزن خود نمی‌داند. از دنیا مدد می‌گیرد و به آن تعلق دارد؛ ولی اسیر آن نیست. روح انسان‌ها تعالی یافته، دیگر چون کودکان که بر گردویی نزاع می‌کنند، بر پست و مقام و خاک و سنگی نزاع نمی‌کنند که استعدادها و جانشان بزرگ شده است. حضرت، چون قیام می‌کند، بر سر مردمان دست عنایت می‌نهد و عقول و اخلاقشان کامل می‌شود.[50]و کینه توزی از دل‌های بندگان برکنده خواهد شد.[51]

2. تغییر عملی

الگوی عملی رهبر قیام، حضرت مهدی علیه السلام  است که نگاهش به دنیا چون اجداد بزرگوارش است که ارزشی کمتر از عطسة بز[52] از سویی و از سویی دیگر محل تجارت و مزرعة آخرت و وسیله‌ای برای احقاق حق و ابطال باطل است. حضرت، چنان که در روایات آمده است، لباسش خشن است و غذایش غذای نرم و گوارایی نیست.[53]

کارگزاران آن حکومت، دنیا را به اسارت گرفته، کسانی هستند که رهبرشان در آغاز از آنان پیمان گرفته که به مظاهر و زخارف دنیایی، دل و ایمان وابسته نسازند؛ آنان که در امتحان‌های سخت قبل از ظهور، پیروز به در آمده و از صهبای عشق الهی، چنان نوشیده‌اند که خدا در جانشان چنان بزرگ آمده که هیچ چیزی در چشمشان ارزشمند نمی‌آید.[54] امیران دنیایند و فراهم‌کنندگان عدالت و آسایش و فراوانی برای مردمان، بی‌آن‌که خود بر آن دلبسته شوند. حضرت، از یارانش در آغاز پیمان می‌گیرد که زر و سیم نیندوزند، گندم و جو احتکار نکنند، لباس خز نپوشند؛ لباس حریر و ابریشم نپوشند… آنان نیز به جان ودل می‌پذیرند.

به فرمایش روایت که «الناس علی دین ملوکهم»[55] چون چنین فرمانروایانی، فرمانفرمای عالم گردند، مردمان نیز راه و روش و سیرة خود را با آنان هماهنگ می‌کنند.بسیاری از بزهکاری‌ها و حرص‌‌ها، به دلیل کمی برخی امور و گاه ترس از نداری و پایان یافتن نعمت‌های الهی است. با فراوانی نعمت‌ها، برون ریختن کینه‌ها، مساوات و عدالت، آرامش، افراد و جوامع را فرا می‌گیرد و نتیجه آن، ریشه‌کن شدن حرص و طمع است:چون قائم ما قیام می‌کند، آسمان بارانش را فرو ریزد و زمین، گیاهانش را برون آرد.[56]

امام علیه السلام  به دنیاپرستان میدان نمی‌دهد. دیگر قرار نیست بندگان جاه و مقام و مظاهر دنیایی حاکم بر گروه‌ها و سرنوشت انسان‌ها گردند و انسانیت آنان را لگدمال کنند.آن دوران، ارزش‌ها تغییر یافته است. دارایی، مال و ثروت، ملاک ارزشی نیست که معیار فرمانروایی بر خویش بر دنیا است و بهره‌گیری از دنیا، برای پیشبرد دین خود و دین و دنیای دیگران است.

بالأخره مبارزه جدی پس از اتمام حجت‌ها، با چنگ زدگان به دنیا، بر گروه سوارشدگان مظلومان، رخ می‌دهد؛ جنگی که تمام دنیاپرستان بر امام تحمیل می‌کنند و امام چون طبیبی در عین محبت و مهربانی و کنار تمام دارو و درمان‌ها، به ناچار تیغ جراحی به کف دارد، پس از اتمام حجت‌ها، ریشة دنیاپرستی را کنده و بُت دنیا را با تبر عدالت خود می‌شکند و چون محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام  که بت‌ها را از ساحت کعبه بیرون ریختند، بت را از کعبة دل‌ها برون می‌ریزد.در عصر ظهور، حضرت، ریشه‌های دنیاطلبی و دلبستگی به دنیا را با رشد عقلانی و ایجاد روحیه استغنا خشکانیده و با آنانی که دنیا را بر تعالی خود ترجیح دادند ـ که معمولاً با رفتارها و مبارزات متفاوت رخ می‌نمایند ـ شدید برخورد می‌نماید.

منابع

[1]. فصلنامه انتظار، ش19، مرکز تخصصی مهدویّت.

[2]. یعنی آنچه که به نوعی به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرج الشریف  مربوط است؛ بنابراین مراحل متفاوت عمر مبارک حضرت مهدی عجل الله تعالی فرج الشریف را شامل می‌شود

[3]. ما می‏خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم (قصص (28):5).

[4]. در زبور، بعد از ذکر]=تورات[ نوشتیم: «بندگان شایسته‏ام، وارث زمین خواهند شد» (انبیاء (21):105).

[5]. خداوند، به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‏اند، وعده می‏دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان‌گونه که به پیشینیان آن‌ها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا و ریشه‏دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیّت و آرامش تبدیل می‏کند؛ آن چنان که تنها مرا پرستیده و چیزی را شریک من نخواهند ساخت. کسانی که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقانند (نور (24): 55).

[6]. فصلنامه انتظار، ش19، مرکز تخصصی مهدویّت.

[7]. گاندی با روش زاهدانه خویش امپراتوری انگلستان را به زانو در آورد.یعقوب لیث صفار به قول خودش نان و پیاز را رها نکرد که توانست حاکمان زمان خود را به و حشت افکند.(سیری در نهج البلاغه، شهید مرتضی مطهری، ص 236)

[8]. (قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَعِلِینَ)؛ گفتند: «اوا]=ابراهیم علیه السلام ‌[را بسوزانید و خدایان خود را یارى کنید؛ اگر کارى از شما ساخته است» (انبیا (21): 68).

[9]. دنیا در لغت، یا از ریشه «دنأ، دنو» گرفته شده است، دنؤ یدنؤ دناءة فهو دنی‏ء، أی حقیر قریب من اللؤم؛ ناچیز و نزدیک به پستی. و یا از ریشه الدنو؛ دنا فهو دان و دنی، و سمیت الدنیا لأنها دنت و تأخرت الآخرة، و کذلک السماء الدنیا هی القربى إلینا. دنیا را دنیا گفتند چون نزدیک است (کتاب‏العین، ج8، ص 75).

[10]. «قَالَ علی علیه السلام :حُبُّ الدُّنْیَا یُعْمِی وَ یُصِمُّ». مستدرک‏الوسائل، ج12، ص40.

[11]. «قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا» شرح نهج‏البلاغة، ص 200.

[12]. «یَا مُوسَى…..اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ فِتْنَةٍ بَدْؤُهَا حُبُّ الدُّنْیَا» اصول کافی، ج2، ص135.

[13]. «ذاک حیث تسکرون من غیر شراب بل من النعمه و النعیم».

[14]. «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمة» روم (30):20.

[15]. «و لنعم دار مالم یرض بها دارا» نهج‌البلاغه، خطبه 214.

[16]. «الدُّنْیا مَزْرعَةُ الاخِرَة» (حدیث نبوی) (کنوز الحقایق، باب دال).

[17]. «اَلا و اِنَّ الیَوْمَ المِضمارُ وَ غَداً السِّباقُ» (نهج‌البلاغه، خطبه 28).

[18]. «الدُّنْیا … مَتْجَرُ اَوْلیاءِ الله» (همان، حکمت 131).

[19]. «الدُّنْیا … مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللهِ» (همان).

[20]. اعمل عمل امرءٍ یظن انه لن یموت ابدا و احذر حذر امرء یخشی ان یموت غداً.

[21]. "اعظم الناس هما المؤمن؛ یهتم بامر دنیاه و امر آخرته

[22]. «لیس منا من ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه» مجموعه آثار، شهید مطهری، ص590، با کمی تغییر.

[23]. (الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ) (اعراف (7):51).

[24]. (وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی‏ حَیاةٍ وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصیرٌ بِما یَعْمَلُونَ)(بقره(2):96).

[25]. (ومِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ) (بقره(2):165)

[26]. (ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ) (نحل/107)

[27]. (یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتی‏ وَ یُنْذِرُونَکُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلی‏ أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ شَهِدُوا عَلی‏ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرینَ) (انعام/ 130)

[28]. بَلْ لَکَ الْمَنُّ عَلَیَّ إِذْ وَفَّقْتَنِی لِذَلِکَ وَ هَدَیْتَنِی لَهُ وَ… فَوَرَدْتُ إِلَیْهِ إِذْ رَغِبَ عَنْ زِیَارَتِهِ أَهْلُ الدُّنْیَا وَ اتَّخَذُوا آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَلَکَ الْمَنُّ یَا سَیِّدِی عَلَی مَا عَرَّفْتَنِی مِمَّا جَهِلَهُ أَهْلُ الدُّنْیَا وَ مَالُوا إِلَی سِوَاهُ. بحارالانوار، ج97، ص336.

[29]. قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْیَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَیْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِی یَدَیْهِ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا حَیْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیْهَا (‏نهج‏البلاغة، خطبه 109)

[30]. أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام  یَقُولُ افْتَرَقَ النَّاسُ فِینَا عَلَی ثَلَاثِ فِرَقٍ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِیُصِیبُوا مِنْ دُنْیَانَا فَقَالُوا وَ حَفِظُوا کَلَامَنَا وَ قَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَیَحْشُرُهُمُ اللَّهُ إِلَی النَّارِ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ سَمِعُوا کَلَامَنَا وَ لَمْ یُقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِیَسْتَأْکِلُوا النَّاسَ بِنَا فَیَمْلَأُ اللَّهُ بُطُونَهُمْ نَاراً یُسَلِّطُ عَلَیْهِمُ الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ فِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وَ حَفِظُوا قَوْلَنَا وَ أَطَاعُوا أَمْرَنَا وَ لَمْ یُخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُم. تحف‌العقول، ص513.

[31]. «قلوبهم معک و سیوفهم علیک». دلائل الامامة، ص74.

[32]. (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ)توبه (9):38

[33]. (زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَاللّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ) (بقره (2): 212)

[34]. (الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ بَعیدٍ) (ابراهیم (14): 3)

[35]. (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ)(توبه (5): 38)

[36]. «أفٍّ لَکُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَی جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ کَأَنَّکُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَةٍ»؛ نهج‌البلاغه، خطبه 24.

[37]. «وَ اللَّهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ لَا ضَرَبُوهُمْ بِأَسْیَافِهِمْ وَ لَکِنَّهُمْ سَمِعُوا أَحَادِیثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا فَأُخِذُوا عَلَیْهَا فَقُتِلُوا فَصَارَ قَتْلًا وَ اعْتِدَاءً وَ مَعْصِیَةً» اصول کافی، ج2، ص371.

[38]. بحارالأنوار، ج10، ص136.

[39]. «عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام  عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ أَوْلِیَاءُ فُلَانٍ وَ فُلَانٍ اتَّخَذُوهُمْ أَئِمَّةً دُونَ الْإِمَامِ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلِذَلِکَ قَالَ وَ لَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً وَ أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا وَ رَأَوُا الْعَذابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وَ قالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَما تَبَرَّؤُا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیْهِمْ وَ ما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النَّارِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هُمْ وَ اللَّهِ یَا جَابِرُ أَئِمَّةُ الظَّلَمَةِ وَ أَشْیَاعُهُمْ» اصول کافی، ج1، ص374.

[40]. بقره (2): 165-167.

[41]. اعراف (2):51.

[42].وَ هِیَ وَ اللَّهِ آیَاتُنَا وَ هَذِهِ أَحَدُهَا وَ هِیَ وَ اللَّهِ وَلَایَتُنَا یَا جَابِرُ مَا تَقُولُ فِی قَوْمٍ أَمَاتُوا سُنَّتَنَا وَ تَوَالَوْا أَعْدَاءَنَا وَ انْتَهَکُوا حُرْمَتَنَا فَظَلَمُونَا وَ غَصَبُونَا وَ أَحْیَوْا سُنَنَ الظَّالِمِینَ وَ سَارُوا بِسِیرَةِ الْفَاسِقِینَ قَالَ جَابِرٌ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَیَّ بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ أَلْهَمَنِی فَضْلَکُمْ وَ وَفَّقَنِی لِطَاعَتِکُمْ مُوَالَاةَ مَوَالِیکُمْ وَ مُعَادَاةَ أَعْدَائِکُم بحارالأنوار، ج26، ص12.

[43]. (زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ) (بقره (2): 212).

[44]. (الَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً أُولئِکَ فی‏ ضَلالٍ بَعیدٍ) (ابراهیم (14): 3).

[45]. از فرات تا فرات، درس‌های عاشورا برای منتظران، نگارنده.

[46]. «لم یتکالبوا علی الدنیا تکالب الکلاب علی الجیف شعثا غبرا یراهم الناس فیظنون أن بهم داء أو قد خولطوا أو ذهبت عقولهم و ما ذهبت بل نظروا إلی أهوال الآخرة فزال حب الدنیا عن قلوبهم عقلوا حیث ذهبت عقول الناس فکونوا أمثالهم»إرشادالقلوب، ج1، ص135.

[47]. وسائل‏الشیعة، ج27، ص131.

[48]. حجر (1): 3.

[49]. «وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ، وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یَقِرُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا، وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا، وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ عِنْدِی أَزْهَدَ مِنْ خَبْقَةِ عَنْزٍ…» نهج البلاغه، خطبه 2.

[50]. «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ؛ وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَاد» اصول کافی، ج 1، ص 25.

[51]. «ولذهبت الشحناء من قلوب العباد»؛ بحارالأنوار، ج10، ص 104.

[52]. «دُنْیَاکُمْ هَذِهِ عِنْدِی أَزْهَدَ مِنْ خَبْقَةِ عَنْزٍ..» نهج البلاغه، خطبه 2.

[53]. «فَوَ اللَّهِ مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِیظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِبُ» بحارالأنوار، ج52، ص354.

[54]. عظم الخالق فی انفسهم فصغر مادونه فی اعینهم (نهج‌البلاغه، خطبه193).

[55]. کشف‌الغمة، ج2، ص21.

[56]. «وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا» بحارالأنوار، ج10، ص104.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدصابر جعفری

منبع: ماهنامه انتظار موعود - شماره 26
 

بر گرفته از فارس

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920915000818

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها