0

تشرف زنى صالحه از مازندران

 
hoosianp
hoosianp
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1389 
تعداد پست ها : 1508
محل سکونت : خراسان رضوی

تشرف زنى صالحه از مازندران
پنج شنبه 18 آذر 1389  12:02 PM

زنى صالحه , كه معروف به تقوى و طهارت و از اهل آمل مازندران است , گفت : عـصـر پنج شنبه اى , براى زيارت اهل قبور, به مصلى (مكانى است در آمل ) رفتم وكنار قبر برادرم خـيلى گريه كردم , به طورى كه ضعف بر من مستولى شد و دنيا درنظرم تاريك آمد.
برخاستم و متوجه زيارت امامزاده ابراهيم كه همان جا است شدم .
نـاگاه در بين راه و كنار رودخانه از طرف آسمان انوارى را با رنگهاى مختلف مشاهده كردم .
اين نورها مواج بوده و بالا و پايين مى آمدند.
مقدارى كه پيش رفتم , ديگر آن نورها را نديدم , ولى مردى را ديدم كه در آن مكان نماز مى خواند و در حال سجده است .
بـا خـود گفتم , بايد اين مرد يكى از بزرگان دين باشد و قبل از آن كه برود بايد او رابشناسم , لذا پيش رفته و ايستادم , تا آن كه نمازش تمام شد.
سلام كردم و او جواب داد.
عرض كردم : شما كيستى ؟ توجهى به من نكرد.
اصرار نمودم .
فرمود: چه كار دارى ؟ اسم من كه ارتباطى به تو ندارد.
من غريبم .
او را قـسـم دادم .
بعد از آن كه قسم زياد شد و به خاندان عصمت و طهارت (ع ) رسيد,فرمود: من عبدالحميدم .
عرض كردم : براى چه تشريف آورده ايد؟ فرمود: براى زيارت خضر آمده ام .
عرض كردم : خضر كجا است ؟ فـرمـود: قـبرش آن جا است .
و به سمت بقعه اى اشاره كرد, كه نزديك آن جا بود ومعروف است به قدمگاه خضر نبى , و شبهاى چهارشنبه , مردم در آن جا شمع زيادى روشن مى كنند.
عـرض كـردم : مـى گويند خضر هنوز زنده است .
فرمود: اين خضر, آن خضر نيست ,بلكه اين خضر پسر عموى ما و امامزاده است .
بـا خـود گـفـتم اين مرد, مرد بزرگ و غريب خوبى است .
او را راضى مى كنم تا به خانه ماتشريف بياورد و ميهمان ما باشد.
در حـالـى كـه لبهايش به دعايى متحرك بود, از جاى خود برخاست كه تشريف ببرد.
گويا به من الـهام شد كه ايشان حضرت بقية اللّه ارواحنافداه هستند و چون مى دانستم كه آن حضرت بر گونه مـبـارك , خـالـى دارد و دنـدان پـيش او گشاده است , براى امتحان وتصديق آن خطور قلبى , به صـورت نـورانـيـش نگاه كردم , ديدم دست راست را روى صورت خويش گذاشتند.
عرض كردم : نشانه اى از شما مى خواهم .

فـورا دسـت مـبارك را به كنار بردند و تبسم فرمودند.
در اين جا هر دو علامت رامشاهده كردم و خـال و دنـدان را آن طـورى ديدم كه شنيده بودم , يقين كردم كه همان بزرگوار است .
مضطرب شـدم و خـيال كردم آن حضرت ظهور فرموده اند.
عرض كردم : قربانت گردم كسى از ظهور شما مطلع شد؟ فـرمود: نه , هنوز وقت ظهور نشده است .
و براه افتاد.
از شدت اضطراب دست و پا وساير اعضايم از كار افتاد.
نمى دانستم چه بگويم و چه حاجتى بخواهم , فقط توانستم عرض كنم : فدايت شوم , اجازه بـدهيد پاى مباركتان را ببوسم .
پاى مبارك را از كفش بيرون آوردند و من بوسيدم .
گويا كف پاى حضرت هموار بود و مانند پاهاى مردم معمولى پست و بلند نبود.
آن حضرت براه افتادند.
هر قدر فكر كردم كه حاجاتم چه بود تا آنها را بخواهم , ازشدت اضطراب و كـمـى فرصت , هيچ چيز به يادم نيامد.
فقط عرض كردم : آقا آرزودارم كه خداى تعالى به من پنج فرزند بدهد تا به اسامى پنج تن آل عبا نام گذارى كنم .
در بين راه , دستهاى مبارك خود را به دعا بلند كرد و فرمود: ان شاءاللّه .
ديـگـر هـر چه گفتم و التماس نمودم , اعتنايى نفرموند, تا داخل بقعه خضر شدند ومهابت ايشان مانع از آن شد كه داخل بقعه شوم , به طورى كه گويا راه مرا بسته باشند.
وترس بر من چيره شد و از شـدت تـرس بـرخـود مى لرزيدم .
يكه و تنها بر در آن بقعه كه بيشتر از يك در نداشت ايستاده و منتظر بودم كه شايد بيرون بيايند, اما توقفشان درآن جا طول كشيد و بيرون نيامدند.
اتـفـاقا در آن اثناء زنى را ديدم كه مى خواهد به قبرستان برود.
او را صدا زدم و گفتم : بيابا هم به بـقـعه برويم .
قبول كرد و با هم داخل شديم , اما هيچ كس را نديديم .
از بيرون وداخل هر قدر نگاه كرديم , اثرى نديديم , با آن كه بقعه هيچ راه ديگرى نداشت .
بـا مشاهده اين عجايب و خوارق عادات , حالم دگرگون شد و نزديك بود كه غش كنم ,لذا مرا به خانه رسانيدند.
در همان ماه به بركت دعاى آن حضرت , به فرزندم محمد حامله شدم .
بعد به على ,فاطمه و حسن , ولى پس از چندى حسن فوت شد.
بسيار دلتنگ شدم و اصرار واستغاثه كردم , تا آن كه حسن را بار ديگر با حسين و به يك حمل , حامله شدم .
بعد ازآن عباس هم به آنها اضافه شد.
منبع:بركات حضرت ولى عصرعلیه السلام (خلاصه العبقرى الحسان
)

مدیریت تالار مهدویت 

مدیریت تالار فرق و مذاهب  

 

 

 

 

 

رسیدن به لقاء پروردگار میسور نیست مگر با درک نشاهه شب

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ان الوصول الی الله سفر لا یدرک الی بامتطاء الیل 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها