توکل چیست
جمعه 18 بهمن 1392 10:02 PM
توکل چيست ؟
توکل
توکل در اصل از ماده « وکالت » بمعني انتخاب وکيل است[1]. و در لغت به معني واگذار کردن کار به ديگري است[2]. يک وکيل خوب کسي است که حداقل داراي چهار صفت باشد ، آگاهي کافي ، امانت، قدرت و دلسوزي است 3.
توکل در شرع به معني اعتماد بر خداوند متعال در همه امور4 و بيزار شدن از هر حول و قوة5و اعتقاد به اينکه او آفريننده سببها و چيره بر همه آنهاست و سببها به اراده او در سبيت کامل مي شوند و تأثير مي کنند6 . و اينکه اسباب و بالاتر از هر قدرت و سلطه اي قرار دارد 7 بنابراين معني توکل مي تواند همان « لاجبر و لا تفويض بل امر بين الامرين » باشد .
حکايت
در حکايتي است که صاحب مزرعه از شتر داري به پيغمبر « صلي الله عليه وآله » و پرسش حضرت که به چه جهت شتر خود را عقال ننمودي و پابند نزدي ، و جواب آمد که عرض کرد توکل من باعث شد که پابند نزدم و فرمايش حضرت به آن مرد « اعقلها ثم توکل » عقال نما و پابنا بزن شتر خود را پس از آن توکل نما . « با توکل زانوي اشتر ببند » اين مطلب مراد از حديث « لا جبر و لا تفويض بلي امر بين الامرين » را روشن مي کند . زيرا سعي و کوشش و ترتيب اثر و بدست آوردن نتيجه همه در علم خداوند است 8 . چنانکه در قرآن مجيد فرمود: « و من يتوکّل علي الله فهو حسبه إنّ الله بالغ أمره9» يعني « هر کس توکل به خداوند کرد و مغرور به قدرت و توانايي خويش نشد،پروردگاراو را به نتيجه مي رساند ».
رابطه توکل و تلاش
توکل در مقابل جهد و تلاش نيست که آيا سعي کنيم يا توکل؟بلکه توکل ، يعني هميشه به آنچه مقتضاي حق است ، عمل کند و در اين راه به خدا اعتماد کند که خداوند حامي و پشتيبان حق مي باشند[3]. بلکه بسياري از کارها با وسايط و اسباب حاصل مي شوند و خدا امتناع دارد که امور ، جز به واسطه اسبابشان جاري شوند که البته آن وسايل فاعل حقيقي بلکه هجاري فيض خدايند[4]. در اخبار « موسي بن عمران عليه السلام » وارد شده که او را مرضي روي داد ، بني اسرائيل به نزد او آمدند و علت آن را شناختند و گفتند فلان دوا علاج آن است موسي « عليه السلام » گفت : معالجه نمي کنم تا خدا بي واسطه دوا ، مرا عافيت بخشد ، پس ناخوشي او به طول انجاميد و خدا وحي فرستاد که عزت و جلال خودم قسم که تو را شفا نمي دهم تا به دوايي که گفته اند معالجه بکني پس بني اسرائيل را فرمودند : به دوايي که گفتند معالجه من نماييد . او را معالجه نمودند عافيت يافت . پس خدا او را وحي فرستاد که مي خواستي به توکل خود حکمت مرا باطل کني ؟ آيا چه کسي غير از من در دواها و گياهها منفعتها را قرار داده[5]؟
رکن توکل
يقين :حضرت علي عليه السلام فرمود : « سجن التوکل يستدل علي حسن الايقان» « به توکل نيکو، بر يقين نيکو استدلال مي شود» . هر کس توکل او بر خدا نيکو باشد و همه امور خود را به خدا واگذارد اين دليل يقين نيکوي او به حق تعالي است . و همچنين فرمود: « ان حسن التوکل لمن صدق الايقان » به راستي ، توکل نيڡو ، ناشي از راستي يقين است . حقيقت يقين را در توکل بايد جست و کرد ميان يقين و توکل ، پيوندي ناگستني برقرار است .[6]
چرا بايد توکل کرد ؟
نظام هستي بر پايه زنجيره اسباب و سببات بنا شده است ، هر سبب و پديده اي ، سبب خاصي دارد . اما آنکه سبب ساز و فاعل حقيقي و کانون قدرت ، خداوند متعال است .[7]
بلکه بايد وسايل و اسباب را پرتوي از ذات احديت و اراده او بداند ، نه اين که مخلوق را قادر و خالق را مقهور و مغلوب به حساب آورد[8] . از نشانه هاي رشد معنوي اينست که هرگاه بخواهد از اسباب طبيعي و عادي به چيزي دست يابد ، از علل و اسباب حقيقي آن غفلت نمي ورزد .[9]موارد زيرمي تواند از عوامل توکل مي باشد :
1- فقر ذاتي انسان
يا ايها الناس أنتم الفقراء الي الله و الله هو الغني الحميد »[10] ترجمه:« اي مردم همه شما نيازمندان به خدا هستيد .
تنها خداوند است که بي نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است.
2- قادر مطلق خداوند است
در قرآن مجيد در موارد متعددي مردم را به اين مسأله توجه مي دهد که : به ديگران اعتماد نکنند ،در گرفتاريها و سختيها به خدا توجه کنيد و به طور کلي امور خود را به خدا واگذاريد و با اعتماد بر او دنبال فعاليت خويش برويد ، چرا که تمام کارها به دست قدرت اوست . قرآن در اين زمينه مي فرمايد : « و ان يمسک الله بضر فلا کاشف له إلاّ هو و إن يمسک بخير فهو علي کل شيءٍ قدير[11] » ترجمه : « اگر خداوند زياني به تو برساند هيچ کس جز او نمي تواند آن را برطرف سازد و اگر خيري به تو رساند ، او بر همه چيز تواناست .»
ان الامر کله لله » [12] ترجمه : « سررشته کارها ، يکسر بدست خداست »
و إن يمسک الله بضر فلا کاشف له إلاّ هو و إن يردک بخير فلا رادّ لفضله يصيب به من يشاء من عباده و هو الغفور الرحيم»[13]
در حاليکه اگر خدا بخواهد ضرري به شما برساند هيچکس غير خودش نمي تواند آنرا رفع کند و اگر قصد خيري براي تو داشته باشد هيچکس غير از خودش نمي تواند آن فضل و رحمت را برگرداند او آمرزنده و مهربان است ، گناهان بندگانش را مي آموزد و آنها را مشمول رحمت و نعماتش مي کند ، حال که تنها اراده و خواست خدا حاکم است و تنها او بر سرنوشت انسانها تأثير مي گذارد پس عبادت مخصوص اوست و نه خدايان دروغين [14].
3- عالم مطلق خداست
« و افوض امري الي الله ... فوقيه الله سيئات ما مکروا[15] » شخصي که از آل فرعون ايمان آورده بود ( گفت : ) من کار خود را به خدا وا مي گذارم ( که خداوند نسبت به بندگانش بينا است ) ، خداوند او را از نقشه هاي سوء آنها نگاه داشت .
4- مسبب الاسباب حقيقي خداوند است
من ذالّذي يعصمکم مّن الله ان ارادبکم سوءا اراد بکمرحمة »[16] چه کسي مي تواند شما را در برابر اراده خدا حفظ کند ، اگر او بدي يا رحمتي را براي شما اراده کند.
5- توکل مايه سعادت است
مالنا الاّ نتوکّل علي الله و قد هدينا سبلنا »[17] چرا بر خدا توکل نکنيم با اينکه ما را به راههاي ( سعادت ) رهبري کرده است .
6- خداوند به عنوان غايت الامور
...وإليه يرجع الا مرکله ، فاعبده و توکل عليه[18] » همه کارها به سوي او باز مي گردد ، پس او را پرستش کن و بر او توکل نما .
7- رازق واقعي خداوند متعال است
يعبدون من دون الله ما لا يملک لهم رزقا مّن السّموات و الارض » [19]« آنها از غير خدا ، موجوداتي را مي پرستند که هيچ رزقي را براي آنان از آسمانها و زمين اختيار ندارد »
8- حاکميت مطلق
بيده ملکوت کلّ شيء و هو يجير و لا يجار عليه[20] » ( بگو چه کسي ) حکومت همه موجودات را در دست دارد و به بي پناهان پناه مي دهد و نياز به پناه دادن ندارد .
9- خداوند به عنوان علت تامه
اليس الله بکاف عبده »[21] آيا خداوند براي نجات و دفاع از بنده اش کافي نيست .
اثر توکل
بشر براي موفقيت در زندگي علاوه بر اسباب مادي احتياج به اسباب معنوي نيز دارداگرانسان قلب خود را با سيمهاي نامرئي متصل کرد نتايج زيررا مي تواند به همراه داشته باشد:
1-ازدياد ايمان
به مقتضاي آيات قرآن توکل افضل درجات است است [22] چنان چه خداي متعال مي فرمايد : « و علي الله فتوکّلوا ان کنتم مّومنين [23]: ترجمه « ((بر خدا توکل نماييد اگر ايمان داريد ».
2-عدم استقلال
تکيه کردن به خدا باعث مي شود که انسان در خود احساس استقلال نکند و به عجز و ناتواني خود آگاه تر شود و در مي يابد که آدمي هر چه دارد از ناحيه خداوند متعال است با اين شناخت مي تواند به نيروي خود اطمينان نکند و خداي سبحان را به عنوان تکيه گاه مطمئن انتخاب کند[24]. « و لا تقولنّ لشيء إنّي فاعل ذلک غدا * إلّا أن يشاء الله .....»[25]وز نهار در مورد چيزي مگوي که من آن را فردا انجام خواهم داد ، مگر آن گاه خدا نيز بخواهد ...»
3-توکل انگيزه حرکت
« الذين صبروا و علي ربهم يتوکلون » اگر درست بينديشيم ريشه همه فضائل انساني صبر و توکل است . صبر عامل استقامت در برابر موانع و مشکلات است و توکل انگيزه حرکت در اين راه پر نشيب و فراز است[26].
4- عدم تسلط شيطان
يکي ديگر از آثار توکل عدم سيطره شيطان براي انسان است ، خداوند در قرآن مي فرمايد :« انّه ليس له سلطان علي الّذين آمنوا و علي ربّهم يتوکّلون » [27] به راستي شيطان بر آنان که ايمان آورده اند ، و فقط بر پروردگارشان توکل مي کنند ، سلطه و سيطره اي ندارد .
5-قدرت تصميم گيري
« فإذا عزمت فتوکّل علي الله انّ الله يحبّ المتوکّلين » [28] <<هنگاميکه تصميم گرفتگي ، قاطع باشي و بر خدا توکل کن ، زيرا خداوند متوکلان را دوست مي دارد >>.
6-راه حق
« فتوکّل علي الله إنّک علي الحقّ المبين[29] »« پس بر خدا توکل کن که تو بر جايگاه حق آشکار قرار داري »
يعني با توجه به اين پايگاه بر خدا توکل کن و با عزمي راسخ و تصميمي قاطع به کار خود ادامه بده.
7-شجاعت
« ولا تطع الکافرين و المنافقين ودع أذيهم و توکّل علي الله و کفي بالله و کيلا»[30]
« و از کافران و منافقان پيروي مکن و به آزارهاي آنان بي اعتنا باش و بر خدا توکل کن و همين بس که خدا حامي و مدافع تو باشد و با توکل به خداي متعال از هيچ کس نهراس»[31].
8-توکل ، مانع غرق شدن در ماديان
« فما اوتيتم مّن شي ء فمتاع الحيوة الدّنيا و ما عندالله خيرو ابقي للّذين آمنوا و علي ربّهم يتوکّلون[32] ».
9-توکل ، عامل نجات از مکر و حيله دشمن
« و اي پيامبراگر بخواهند تو را فريب دهند ، خدا براي تو کافي است »[33]خدا پشتوانه نيرومندي است و توکل بر او مايه مقاومت و توانمند شدن انسان در برابر طرحها و نقشه ها و حيله و روش هاي گوناگون نيروهاي باطل است جنگ هاي رواني هرگز او را سست نمي کند و از حرکت به سوي خدا باز مي دارد[34].
« انّما النّجوي من الشّيطان ليحزن الّذين آمنوا و ليس بضارّهم شيئاً الّا باذن الله و علي الله فليتوکّل المؤمنون»[35]
ترجمه : « هر آئينه نجوي کردن کار شيطان است که مي خواهد مومنان را محزون کند و حال آنکه هيچ زياني جز به فرمان خداوند به آنها نمي رساند و مومنان بايد بر خدا توکل کنند » و نيزمي فرمايد : « فأعرض عنهم و توکّل علي الله و کفي بالله وکيلا»[36].
10- عزّت
عزت فقط در سايه تکيه و پناه به خداوند است و هر که به او تکيه کند خوار و بي مقدار نمي گردد . کسي که محبوب خداوند باشد هرگز دچار عذاب نمي شود . بي نيازي و عزت در منزلگاه توکل است . « و من يتوکّل علي الله فانّ الله عزيز حکيم » [37]
ترجمه « وهرکه بر خدا توکل کند، به راستي خدا عزيز و حکيم است »[38].
11- عدم وابستگي به غير
توکل بر خدا آدمي را از وابستگيها که سرچشمه ذلت و بردگي است نجات مي دهد و به انسان آزادگي و اعتماد به نفس مي بخشد[39].
عدم توکل
آنجا که انسان براي پيشگيري از ضررهاي احتمالي اطمينان به فکر وا قدرت و علم و دانش خود مي کند ، خطري شديد او را تهديد مي کند که باعث سقوط معنوي وي خواهد شد از جمله :
1- شرک
در نظر گرفتن اسباب و علل مادي و اعتماد به آن ها ، شرک به خداست و از سوي ديگر ، به کلي از اسباب و علل عادي ، دست شستن نيز طعن در سنت زدن و خدشه در شريعت کردن است[40].
2- غرور وهلاکت
فرزند نوح به جاي تکيه و توکل بر خدا و بهره گيري از کشتي نجات نوح به مهارت خود مغرور گشت و غرق گرديد و دانش و فن اندکي نه از آن غفلن و غرور خيزد و آدمي را با آن بخواهد با مسب الاسباب ستيز کند هلاک مي شود[41].
نمونه اي از عدم توکل در قرآن
« و لقد فتنّا سليمن و ألقينا علي کرّسيّه جسدا ثّم أناب * قال ربّ اغفرلي و هب لي ملکالا ينبغي لأحد مّن بعدي إنّک أنت الوهّاب »[42]
سليمان آرزو داشت فرزندان برومندي نصيبش شود تا در اداره کشور و جهان با دشمنان کمکش کنند اما در اين مسئله از خدا غفلت مي کند و به نيروي خويش متکي مي گردد لذا خدا هيچ فرزندي به او نداد مگر يک فرزند ناقص الخلقه که همچون جسد بي روحي آنرا بر تخت او انداختند اين آزمايشي بود براي سليمان تا بدين وسيله متنبه شود و امور خود را بخدا واگذار نمايد و تسليم محض او باشد پس سليمان از اينکه به نيروي خويش تکيه کرده بود ، توبه کرد[43].
نمونه اي از توکل در قرآن
نمونه اي از توکل در قرآن وجود حضرت ابراهيم « عليه السلام » مي باشد که امام صادق «عليه السلام» فرمود: هنگامي که ابراهيم را بالاي منجيق ڧذاشتند و مي خواستند او را در آتش بيفکنند جبرئيل به ملاقاتش آمد و پس از سلام گفت : آيا نياز داري که به تو کمک کنم ؟ ابراهيم در جواب گفت : اما به تو نه! جبرئيل به حضرت ابراهيم پيشنهاد کرد ( حال که از من کمک نمي طلبي ) پس از خدا نيازت را بخواه . ابراهيم گفت : همين قدر که از حال من آگاه ات کافي است .
و سرانجام ، براي اين که کار خود را به خدا واگذاشت و به او اعتماد کرد آتش بر او گلستان شد که : « قلنا يا نارکوني بردا و سلاما علي ابراهيم »[44]و ما گفتيم : اي آتش! سرد و سالم بر ابراهيم باش »و آن چنان آتش سرد شد که : « اگر خداي متعال به آتش نمي فرمود بر ابراهيم سالم باش و تنها مي فرمود سرد باش ، جان ابراهيم از سرما به خطر مي افتاد[45].
حد توکل
کسي از امام علي بن موسي الرضا عليه السلام پرسيد : حد توکل چيست ؟ فرمود: اينکه با اتکاي به خدا از هيچکس نترسي[46].
روح توکل
در کسيکه روح توکل باشد هرگز يأس و نااميدي را در خود راه نمي دهد و در برابر مشکلات احساس ضعف نمي کند و همين تفکر موجبات قدرت او را فراهم مي کند و از سوي ديگر نيروهاي غيبي نيز به مدد او خواهند آمد و او از شکست و ناتواني رهايي مي بخشد[47].
نشانه هاي توکل
1- پرهيز و اجتناب از گناهان کبيره : چگونه ممکن است انسان دعوي ايمان و توکل بر خدا کند در حالي که آلوده انواع گناهان است و قلب اولانه اي از لانه هاي شيطان است .
2- جنبه پاکسازي دارد : در مواقع خشم و غضب که بحراني ترين حال انسان است سخن مي گويد و مي فرمايد : « آنها کساني هستند که به هنگام غضب عفو مي کنند » «و اذا ما غضبوا هم يغفرون » نه تنها در موقع غضب زمان اختيار از کفشان ربوده نمي شود ، و دست به اعمال زشت و جنايات نمي زنند بلکه عفو قلب خود را از کينه ها شتشو مي دهند[48].
منابع
1- درسهاي اخلاق ، آيت الله مشکيني ، مترجم عليرضا فيض ، انتشارات پارسايان ، چاپ سوم 1382.
2- معراج السعادة ، ملااحمد نراقي ،انتشارات انجام کتاب ، چاپ اول ، زمستان 1386، تهران ، قم .
3- درسهاي اخلاق ،آيت الله مشکيني ، مترجم:حسين استادولي ، انتشارات الهادي ،چاپ اول بهار 83، قم ، تهران .
4- توکل ، حسين روحاني نژاد ،انتشارات کانون انديشه جوان ، چاپ اول ، 1383.
5- خلاصه تفاسير قرآن مجيد ( الميزان ونمونه) عباس پورسيف ، انتشارات شاهد ، چاپ پنجم 1383، تهران .
6- گنج هاي بهشتي ( چهل حديث اخلاقي ، اجتماعي ) انتشارات مهدي نراقي ، مولف علي محمد حيدري نراقي ، چاپ چهارم ، تابستان 87.
7- دين و زندگي ، سيد حسين ابراهيميان ،انتشارات نجم الهدي ، چاپ اول ، تابستان 86، قم .
8- تفسير نمونه ، ناصر مکارم شيرازي ، ج10و ج20، انتشارات دارالکتاب الاسلامي ، چاپ چهاردهم ، 1373.
9- اخلاق عملي ، محمد رضا مهدوي کني ، تلخيص و تنظيم ، محمد سلماني ، انتشارات مسجد جمع کران ، چاپ دوم . تابستان 1386 ، قم .
10- طرائف الحکم يا اندرزهاي ممتاز ، آيت الله حاج ميرزا احمد آشتياني ، تحقيق: بهزاد جعفري ، ج1 ،انتشارات صدر ، چاپ اول 1383.
پاورقي :
[1] و 3- درسهاي اخلاق و تاريخ ، مهدي کامران ، ص 55.
4و 6و [2] - درسهاي اخلاق ، آيت الله مشکيني ، مترجم : عليرضا فيض ، ص 115.
5- معراج السعادة ، ملا احمد نراقي ، ص 663.
7- درسهاي اخلاقي ، آيت الله مشکيني ، مترجم :حسين استادولي ، ص 109.
8- طرائف الحکم، حاج ميرزا احمد آشتياني ، تحقيق : بهزاد جعفري ،ج1، ص 596 .
9- ( الطلاق /3) .
[3] - بيست گفتار ، مطهري ، ص 111، ( به نقل از : توکل ، حسين روحاني نژاد ، ص 25) .
[4]- شرح منظومه ، مقصد هفتم ، ص 356 ، اشعار منظومه ( به نقل از کتاب توکل ، حسين روحاني نژاد ، ص 37) .
[5] - معراج السعادة ، ص 668.
[6] - توکل ، حسين روحاني نژاد ، ص 69-70.
[7] - همان ، ص 19.
[8] - اخلاق عملي ، محمد رضا مهدوي کني ، تلخيص و تنظيم : محمد سلماني ، ص180.
[9] - توکل ، ص 19.
[10] - (فاطر / 15) .
[11] - ( انعام /17).
[12] - ( آل عمران / 154).
[13] -(يونس /107).
[14] - خلاصه تفاسير الميزان و نمونه ، عباس پور سيف ، ص 457.
[15] -( مومن /45-44).
[16] -( احزاب/17).
[17] - (ابراهيم / 12).
[18] - ( هود /123) .
[19] - نحل /73
[20] - مومنون /88.
[21] - زمر/36.
[22] - معراج السعادة ، ص 663.
[23] - مائده /23
[24] - توکل ، حسين روحاني نژاد ، ص 34.
[25] - کهف / 23-24.
[26] - تفسير نمونه ،ج16 ، ص 331.
[27] - نحل /99 .
[28] آل عمران /159.
[29] - نمل /79.
[30] - احزاب/ 48 .
[31] - گنج هاي بهشتي ( چهل حديث اخلاقي ، اجتماعي ) ص 278.
[32] - شوري / 36 .
[33] - انفال / 62 .
[34] درسهايي اخلاق و تاريخي ، مهدي کامران ، ص 77.
[35] -مجادله / 10 .
[36] - نساء / 81 .
[37] - انفال / 49 .
[38] - توکل ، حسين روحاني نژاد ، ص 62.
[39] - تفسير نمونه ، ج10 ، ص 297.
[40] - ابوحامد غزالي ، احياء علوم الدين ، ج4 ، ص 343، ( به نقل از توکل ، حسين روحاني نژاد ، ص61) .
[41] - همان، ص 77.
[42] ص /34-35 .
[43] - خلاصه تفاسير قرآن مجيد الميزان و نمونه، تلخيص : عباس پور سيف ، صص 993-994.
[44] - انبياء / 69 .
[45] - تفسير تبيان ، چاپ بيروت ، ج7، ص 263،( به نقل از کتاب : اخلاق عملي ، ص 184 .
[46] - تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي ، ج10، ص 298.
[47] - درسهاي اخلاقي و تاريخي ، ص 61.
[48] - تفسير نمونه ، ج20، ص 460.