0

هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

 
goodby
goodby
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 62

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...
شنبه 12 بهمن 1392  3:35 PM

معناي اسراف گذشت، اما تبذير به معناي پراکنده کردن است و اصل آن از القا و پاشيدن بذر است، ولي کنايه از آن است که شخصي مالش را در مسير بيهوده ضايع مي‌کند؛ چون بذر افشان هم نمي‌داند سرانجام بذرش چه مي‌شود.1

اما تفاوت اسراف و تبذير چيست؟ بحث روشني از مفسران در اين زمينه نديده‌ايم، ولي از ريشه‌ي اين دو لغت به دست مي‌آيد که وقتي اين دو در مقابل هم قرار گيرند، اسراف به معني خارج شدن از حد اعتدال است، بي آنکه چيزي را ظاهراً ضايع کرده باشد؛ مثلاً لباس گران قيمتي بپوشيم که بهايش چندين برابر لباس مورد نياز ما باشد و يا غذاي خود را آنچنان گران قيمت تهيه کنيم که مي‌توان با قيمت آن، عده زيادي را آبرومندانه غذا داد. در اينجا از حد گذرانده‌ايم، ولي ظاهراً چيزي نابود نشده است. امّا "تبذير" و ريخت و پاش، آن است که آن چنان مصرف کنيم که به اتلاف و تضييع بينجامد؛ مثلاً براي دو نفر ميهمان غذاي ده نفر تهيه کنيم؛ چنان که بعضي از جاهلان انجام مي‌دهند و به آن افتخار مي‌کنند و باقي‌مانده غذا را دور مي‌ريزند.2

ولي در بسياري از موارد اين دو کلمه در يک معنا به کار مي‌روند؛ چنان که در روايت و سخني از امام علي(ع) مي‌خوانيم:

"أَلا إنَّ إِعطاءَ المالِ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرُ و إِسرَافٌ و هو يرفع صاحبه في الدُنيا وَ يضَعُه في الآخرةِ وَ يکرِمُهُ في النّاسِ وَ يهِينُه عندالله؛ آگاه باشيد صرف کردن مال در غير محلش، تبذير و اسراف است و اين عمل (ممکن است) صاحبش را در دنيا بلند مرتبه کند، ولي در آخرت او را پست و حقير خواهد کرد. در نظر توده‌‌ي مردم سبب احترام مي‌شود، امّا در پيشگاه خدا باعث خواري او مي‌شود".3

گاه تبذير، در مقابل سخاوت قرار مي‌گيرد؛ مثل کلام امام علي(ع) :

"کُن سمحاً وَ لا تَکُن مُبَذِّرا، وَ کُن مُقَدِّراً وَ لا تَکُن مُقَتِّراً ؛4بخشنده باش، امّا زياده روي نکن. در زندگي حسابگر باش، امّا سخت گير مباش".

در نتيجه بايد گفت تبذير و اسراف غالباً به يک معنا است؛ اما گاه تبذير در اتلاف و ريخت و پاش به کار مي‌رود، ولي اسراف در زياده‌روي بدون اتلاف.

مصداق‌هاي اسراف در روايات

روايات، عهده‌دار معني کردن لغات نيست؛ ولي گاه معناي لغات را با بيان مصداق تعيين مي‌کند. در مورد اسراف نيز به اين موارد بر مي‌خوريم:

1. مصرف بيجا

امام صادق(ع) فرمود:

"إِنّما السَّرَفُ أَن تَجعَلَ ثَوبَ صَونکَ ثَوبَ بذلَتِکَ؛5 اسراف اين است لباسي را که براي حفظ آبرو (و حضور در ميان جامعه) تهيه کرده‌اي، براي موقع کار (يا جاي نامناسب) بپوشي".

2. زياده روي در سخاوت

امام حسن عسکري(ع) فرمود:

"إِنَّ للشيءِ مِقداراً فَاِن زاد عَلَيه فَهُوَ سَرَفٌ؛6 براي سخاوت اندازه‌اي است که اضافه بر آن، اسراف است".

3. خوردن بي‌حساب

رسول اکرم(ص) فرمود:

"اِنَّ مِنَ السَّرَفِ اَن تَاکُلَ کُلُّ ما اشتَهَيت؛7 به راستي از (مصداق‌هاي) اسراف، خوردن هر چيزي است که ميل و اشتها داري (نه آنچه بدن به آن نياز دارد)".

4. مصرف مال در غير جايگاه واقعي

امام علي(ع) فرمود:

"أَلا إِنَّ إِعطاءَ هذا المالِ في غَيرِ حَقِّهِ تبذيرٌ و إِسرافٌ؛8 بيدار باشيد! دادن مال در موردي که استحقاق خرج کردن ندارد، تبذير و اسراف است".

5. ميانه روي نکردن

امير مؤمنان(ع) فرمود:

"کُلّ مازادَ عَلي الاِقتِصادِ اِسرافٌ؛ هر چه از ميانه روي بگذرد، اسراف است".9

6. اتلاف مال و زيان رساندن به بدن

حضرت صادق(ع) فرمود:

"إِنَّما الإِسرافُ فيما أَتلَفَ المالَ وَ أَضَرَّ بالبَدَن؛10 همانا اسراف در چيزي است که مال از بين برود و به بدن ضرري برسد".

مي‌شود گفت سيگار کشيدن، مصرف مواد مخدّر و مانند اينها که جُز زيان به بدن نفعي ندارد، از بارزترين مصداق‌هاي اسراف است.

ملاکِ اسراف

کاملاً به اين نکته توجه شود که اسراف به اعتبار افراد از جهت شأن و مقام، سلامت و بيماري، جواني و پيري، غنا و نداري و ... فرق مي‌کند. ممکن است لباسي براي فردي اسراف نباشد، ولي براي فرد ديگر اسراف باشد. براي توضيح بيشتر اين مطلب که نکته‌اي مهم و کليدي است، به برخي روايات و قصّه‌هاي تاريخي اشاره مي‌کنيم:

امام صادق(ع) فرمود:

"رُبَّ فَقيرٍ هُوَ أَسرَفُ مِن غني اِنّ الغَني ينفِقُ ممّا آتاهُ اللهُ وَ الفَقيرُ ممّا ليس عِنده؛ چه بسيار تهيدست و فقيري که اسراف کننده‌تر از ثروتمند است؛ زيرا ثروتمند از چيزي که خدا به او داده، انفاق مي‌کند وفقير (خرج مي‌کند) از چيزي که در نزد او نيست (و به او عطا نشده است)".

توضيح اينکه: ممکن است لباس، ميهماني، و غذايي براي ثروتمند اسراف نباشد، ولي همان غذا و لباس براي فقير اسراف باشد. متأسفانه امروزه سخت به اين گونه اسراف مبتلا هستيم. بسياري از فقرا با رنج و قرض بسيار تلاش مي‌کنند تا لباس و غذا و جهيزيه و ماشيني مانند ثروتمندان داشته باشند، خصوصاً آنجا که به رقابت فاميلي مي‌پردازند.

از اين‌جا روشن مي‌شود که زمان نيز در اسراف و عدم اسراف، دخيل است. افرادي به حضرت سجاد و صادق و رضا: ايراد مي‌گرفتند که: امير مؤمنان يا پيامبر اکرم(ص) لباس‌هاي ساده مي‌پوشيدند، اما لباس‌هاي شما چنين نيست. آن بزرگواران در جواب مي‌فرمودند: "زمان پيامبر اکرم(ص) و يا امير مؤمنان(ع) فقر عمومي بود و در آن زمان همان لباس‌ها را مي‌پوشيدند ولي در زمان ما وضع زندگي بهتر شده است و اگر بخواهيم مانند جدّمان لباس بپوشيم، به ما توهين مي‌کنند".11

به عنوان نمونه حضرت صادق(ع) فرمود:

"وَ لکِن لا تَقدِرُونَ أَن تلبسوا هذَا اليومَ وَ لَو فعلنا لَقالوا مجنون...؛12و لکن مسلمان‌ها امروز قادر نيستند مانند آن زمان لباس بپوشند. اگر ما اين کار را انجام دهيم، به ما مي‌گويند: ديوانه است".

در حديث ديگر وارد شده که امام صادق(ع) لباسي قيمتي و زيبا بر تن کرده بود. سفيان ثوري اعتراض کرد که: اي پسر رسول خدا! پيامبر(ص) چنين لباسي نمي‌پوشيد و علي(ع) نيز چنين نبود و هيچ يک از پدران شما اين گونه نبودند. آن حضرت فرمود: "در زمان رسول خدا تنگدستي (عمومي) بود و لباس آن حضرت هم مانند عموم مردم بود، ولي بعد از آن وضع مسلمين بهتر شد و دنيا به آنها روي آورد و ما سزاوارترين افراد در استفاده‌از نعمت‌هاي دنيوي و نيکوترين آنها هستيم. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (قل من حرّم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق)؛ "بگو چه کسي زينت خدا را که براي بندگانش آماده کرده است و رُوزي پاکيزه را، حرام کرده است؟". پس ما سزاوارتريم به استفاده از آنچه خدا عطا کرده است. (ولي بدان) لباس زيبايي که بر تن من است، براي (حفظ آبرويم در نزد) مردم است".

سپس آن حضرت لباس زيرين خود را که زبر (و کهنه) بود، به سفيان نشان داد و فرمود: "اين براي خودم است و لباس زيبايي که روي لباس‌ها پوشيده شده، براي مردم است...".13

داستان شيخ انصاري و شاهزاده

روزي دختر ناصرالدين شاه براي زيارت و ديدار با شيخ انصاري وارد منزل ايشان در نجف اشرف شد. آثار زهد عيسوي و علايم ورع يحيوي را در پيشاني شيخ يافت. در منقل اتاق او کمي پشکل ـ به جاي زغال ـ مشتعل بود و سفره‌اي حصيري به ديوار آويزان. در کنارِ منقلِ گِلي، يک چراغ پيه14سوز سفالي اتاق را نيمه روشن کرده بود. اينها اسباب اتاقِ آن قطب دايره فقاهت بود.

شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز کرد، نتوانست از اظهار آنچه از درونش مي‌گذشت، خودداري کند. از اين رو گفت: "اگر مجتهد اين است، پس حاج ملاّ علي کَني...".15

سخنش هنوز تمام نشده بود که شيخ انصاري از جا برخاست و با ناراحتي فرمود: "چه گفتي؟ اين کلام کفر آميز چه بود؟ بدان که خود را جهنمي کردي! برخيز و از من دور شو، حتي لحظه‌اي در اين جا نمان؛ زيرا مي‌ترسم عقوبت تو مرا هم بگيرد".

شاهزاده از تهديدات شيخ به گريه افتاد و گفت: آقا! توبه کردم، مرا عفو کنيد!

شيخ فرمود: "تو کجا و اظهار نظر درباره ملاّ علي کني کجا؟ حاجي کني حق دارد آن گونه زندگي کند؛ زيرا در مقابل پدر تو بايد همان طور زندگي مي‌کرد، ولي من در ميان طلاب هستم و بايد حالم و امور زندگاني‌ام مانند همين طلاب باشد"16.

اين حکايت نيز نشان مي‌دهد که مصداق اسراف، در مکان‌ها و زمان‌ها و موقعيت‌هاي مختلف، فرق مي‌کند.

مواردي که اسراف نيست

1. در کار خير

" لا خَير في السَّرَفِ وَ لا سَرَفَ في الخَير؛ خيري در اسراف نيست؛ چنان که در (کار) خير اسراف نيست".17

2. اصلاح بدن

امام صادق(ع) فرمود:

"لَيسَ في إصلاَحَ البَدَن اِسرافٌ الاّ الإسراف فيما أتلف المال و أضرّ البدن؛ 18 در چيزي که باعث اصلاح بدن مي‌شود، اسراف نيست؛ اسراف فقط در جايي است که مال از بين برود و به بدن ضرر برسد".

3. لباس

اسحاق بن عمار مي‌گويد:

از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا براي مؤمن ده جامه و پيراهن مي‌باشد؟ فرمود: بلي. گفتم: آيا بيست جامه مي‌باشد؟ فرمود:

"نَعَم و ليسَ ذالک مِنَ السَّرَفِ إِنّما السّرَفُ اَن تجعَلَ ثَوب صونک بذلتک؛19 بلي، و اين اسراف نيست. اسراف اين است که جامه و لباس زينتي وآبرومند خود را براي کار و يا جاي نامناسب بپوشي".

از حضرت امام کاظم(ع) نيز سؤال شد: آيا دو پيراهن داشتن اسراف است؟ فرمود:

"لا وَلکِن ذالِک أَبقي لثيابه؛20خير، اين مسئله باعث دوام لباس‌ها مي‌شود".

انواع اسراف

اسراف، معناي گسترده‌اي دارد:

1. گاهي در خوردن و آشاميدن است؛ چنان که در قرآن اشاره شده است:

(كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا)21؛

"بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نکنيد".

2. گاه در انتقام گيري است:

(فَلا يسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنّهُ كانَ مَنْصُورًا)22؛ "اما در قتل اسراف نکنيد؛ چرا که او مورد حمايت است".

3. گاهي اسراف در انفاق و بذل و بخشش است که اين نيز مذموم است:

(وَ الّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَ لَمْ يقْتُرُوا وَ كانَ بَينَ ذلِكَ قَوامًا)23؛

"و کساني که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مي‌کنند و نه سخت‌گيري بلکه در ميان اين دو، حد اعتدالي دارند".

4. گاه در داوري کردن و قضاوت است:

(وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ...أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يقُولَ رَبِّي اللّهُ...إِنّ اللّهَ لا يهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذّابٌ)24؛

"و گفت: مرد مؤمني...آيا مردي را مي‌کشيد که مي‌گويد: پروردگار من الله است...؟ به راستي خدا اسراف‌کار و دروغ‌گو را هدايت نمي‌کند".

5. گاهي در اعتقادات است:

(فَما زِلْتُمْ في شَكّ مِمّا جاءَكُمْ بِهِ...يضِلّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ)25؛

"پس شما دائماً در ترديد بوديد...اين گونه خداوند هر اسراف‌کارِ ترديد کننده‌اي را گمراه مي‌سازد".

6. گاه به معناي برتري‌جويي و استکبار و استثمار آمده است:

(وَ لَقَدْ نَجّينا بَني إِسْرائيلَ...مِنْ فِرْعَوْنَ إِنّهُ كانَ عالِيا مِنَ الْمُسْرِفينَ)26؛

"ما بني اسرائيل را از عذاب ذلّت بار رهايي بخشيديم...، از فرعون که مردي متکبّر و از اسراف‌کاران بود".

برخي مصاديق اسراف

1. ضايع کردن مال و بي‌فايده کردن آن؛ مانند دور انداختن هسته خرما، لباس سفيد و...

2. ميوه را کامل نخوردن. حضرت صادق(ع) ميوه نيم خورده‌اي را ديد که از منزل ايشان دور ريخته شده است. آن حضرت با ناراحتي فرمود: "اين چيست (که دور انداخته شده است)؟ اگر شما سير شديد، بسياري از مردم سير نيستند و اين را به کساني که محتاج‌اند، بدهيد".27

3. دور انداختن باقي‌مانده غذا و نان نيز از مصداق‌هاي اسراف است که مي‌توان با وسايل امروزي همچون يخچال و فريزر باقي‌مانده غذاها را استفاده کرد و يا آن را به فقرا داد.

بالاترين اسراف

بالاترين اسراف، اسراف در عمر است. "چه اسرافي بالاتر از اين که انسان مهم‌ترين سرمايه وجود خود؛ يعني عمر و سلامت و جواني و نيروها را بيهوده در راه فساد و گناه و عصيان و يا در مسير به دست آوردن متاع بي‌ارزش و ناپايدار اين دنيا به هدر دهد"؛28 لذا قرآن مي‌فرمايد:

(...قُلْ إِنّ الْخاسِرينَ الّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ...)29؛

"بگو: به راستي زيان‌کار واقعي آنان‌اند که سرمايه وجود خويش و بستگانشان را در روز قيامت از دست دادند".

کمترين اسراف

امام صادق(ع) فرمود:

"کمترين اسراف، دور ريختن اضافه ظرف (غذا و آب و ...) و پوشيدن لباس آبرومندي [در همه جا] و دور انداختن هسته خرما است"30.

علائم اسراف

در روايات به علايم و نشانه‌هاي اسراف هم اشاره شده است؛ از جمله، پيامبر اکرم(ص) فرمود:

"نشانه اسراف‌گر، چهار چيز است: افتخار کردن به باطل، خوردن (و پوشيدن) چيزي که در توان او نيست، بي‌‌رغبتي در انجام کار معروف و نيک، و انکار کساني که از او بهره نمي‌برند".31

در روايت ديگري آن حضرت فرمود:

"براي اسراف کننده، سه نشانه است: مي‌خورد آنچه را که سزاوارش نيست، مي‌پوشد آنچه را که سزاوار و لايق به حال و شأن او نيست، و مي‌خرد آنچه را که سزاوارش نيست".32

ريشه‌هاي اسراف

هر صفت خوب و يا زشتي، ريشه در درون انسان دارد و اسراف نيز از اين قانون، مستثنا نيست. با نگاهي اجمالي به اوضاع مردم و آيات و روايات، مي‌توان به چند عامل اشاره کرد.

1. جهالت و بي‌خبري

امام علي(ع) فرمود:

"اَلجَهلُ اَصلُ کُلِّ شَرٍّ؛33 ناداني، ريشه هر فسادي است".

از جمله فسادها، اسراف است. قبلاً اشاره شد که اسراف و اقتار در واقع افراط و تفريط است و جاهل متأسفانه هميشه در يکي از اين دو حالت است. امير مؤمنان(ع) فرمود:

"لا تَرَي الجاهِلَ إلّا مُفرِطاً اَو مَفرِّطاً؛ جاهل را جز در حالت افراط و يا تفريط نمي‌بيني".

به عنوان مثال، بسياري از مردم نمي‌دانند که براي همين اسکناس‌ها و يا براي تأمين نان و سوخت، روزانه صدها ميليون تومان هزينه مي‌شود؛ لذا رسانه‌ها و مطبوعات وظيفه دارند در مورد اسراف، اطلاع رساني دقيق و مفيدي کنند.

2. شک و ترديد در امور اعتقادي

ريشه ديگر اسراف که باعث محروميت از هدايت الهي مي‌شود، شک و ترديد در مسائل ديني و اعتقادي است:

(...كَذلِكَ يضِلّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ)34؛

"اين گونه خداوند هر اسراف‌کار ترديد کننده‌اي را گمراه مي‌سازد".

در اين آيه براي مُسرف، صفت "مُرتاب" آورده که نشان مي‌دهد ترديد در مسائل ديني در اسراف‌گري آنها نقش دارد.

3. دروغ‌گويي

(...إِنّ اللّهَ لا يهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذّابٌ)؛35

"خداوند، مسرفان دروغگو را هدايت نمي‌کند".

در اين‌جا در کنار "مُسرِف"، "کذّاب" آمده که نشان مي‌دهد دروغ‌گويي در اسراف‌کاري آنها مؤثّر است.

4. شيطان صفتان

(إِنّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشّياطينِ...)36، و يکي از صفات بارز شيطان، کافر شدن و يا کفران نعمت است: (...وَ كانَ الشّيطانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا).37

5. استکبار و خودخواهي

(انَّ فِرعَونَ لَعالٍ في الاَرضِ وَ اِنّه لَمِِنَ المُسرفين)؛38

"چون فرعون برتري‌جويي داشت، اسراف ورزيد".

در جامعه امروز نيز کساني هستند که روحيه برتري‌جويي و استکبار در بين مردم، آنها را به اسراف وادار مي‌کند.

6. بي‌تقوايي

امام صادق(ع) فرمود:

"اتقوا اللهَ وَ لا تُسرِف؛ از خدا بترس و اسراف نکن".39

7. عوامل ديگر

علاوه بر اين موارد، مي‌توان عوامل ديگري چون: خودنمايي، هواپرستي، تربيت ناصحيح خانوادگي و فقر را نيز در ترويج اسراف در جامعه مؤثر دانست.

از آنچه گفته ‌شد، مي‌توان نتيجه گرفت که اسراف، انسان را از محبوبيت خداوند خارج مي‌کند و برادر و دوست شيطان مي‌سازد و همين امر باعث ضلالت و گمراهي و محروميت از هدايت الهي مي‌شود و اگر ادامه يابد، عذاب آخرت را درپي‌خواهد داشت.

اسراف، سخت مبغوض الهي است و يکي از مهم‌ترين ريشه‌هاي فقر، به حساب مي‌آيد و فساد و تباهي را در جامعه به دنبال مي‌آورد.

پي‌نوشت‌ها .............................................................................................

1 . المفردات، راغب، ص40.

2 . تفسير نمونه، ج12، ص97.

3 . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص240، خطبه 126.

4 . همان، ص63، حکمت33.

5 . بحار الأنوار، ج79، ص317، ح1.

6 . الدرة الباهره، ص43، به نقل از منتخب ميزان الحکمة، محمدي ري شهري، ص250، دار الحديث، قم، 1382ش.

7 . کنز العمال، متقي هندي، مؤسسة الرساله، ش7366، به نقل از منتخب ميزان الحکمه، ص250.

8 . مستدرک الوسائل، ج15، ص271.

9 . همان؛ غرر الحکم ، آمدي، ج2، ص547، ح73، دانشگاه تهران.

10 . بحار ألانوار، ج75، ص303، ح6.

11 . ر.ک: وسائل الشيعه، ج3، ص365و366.

12 . همان، ص366، ح7.

13 . همان، ص351، ح1.

14 . چربي و دنبه.

15 . حاج ملا علي کني، از فقهاي بزرگ و از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط است. او پس از رسيدن به مراتب بلند علمي، رهسپار تهران شد و در آن شهر به وظايف شرعي و رتق و فتق امور جامعه مشغول شد. وي در سال 1306ق. بدرود حيات گفت و در جوار حضرت عبدالعظيم به خاک سپرده شد.

(سيماي فرزانگان، رضا مختاري، ص364، پاورقي، قم، مؤسسه بوستان کتاب (دفتر تبليغات اسلامي) ويرايش دوم، چ16، 1386ش).

16 . همان.

17 . بحار الأنوار، ج77، ص165، ح2.

علي(ع) فرمود: "الإسراف مذموم في کلّ شيءٍ إِلَّا في افعال البر؛ اسراف در هر چيزي ناپسند است، جز در کارهاي نيک

تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 yarabyarabyarab
دسترسی سریع به انجمن ها