پاسخ به:لبخند بزن
جمعه 7 شهریور 1393 8:42 AM
بعد از ظهر بود . گردان آماده می شد كه شب عملیات كند.فرمانده گردان با معاونش شوخی داشت، می گفت:خوب دیشب نگذاشتی ما بخوابیم، پسر مردن كه دیگر این همه گریه و زاری ندارد. به خودم گفته بودی تا حالا صد دفعه كارت را درست كرده بودم. چیزی كه اینجا فراوان است مرگ.
بعد دستش را زد پشتش و گفت:بیا بیا برویم ببینم چه كار می توانم برایت بكنم.