پاسخ به:تحلیل سازگاری توکل با تلاش انسانی از منظر قرآن و حدیث
یک شنبه 6 بهمن 1392 9:57 AM
آقای نورمن پیل، روانپزشک و نویسنده کتاب مثبت درمانی درباره معالجه یکی از بیمارانش که بهشدت اعتماد به نفس نداشته، مینویسد: برای رهایی از این مسئله، جملهای را نوشتم و به او دادم: «با توکل به خدایی که به من نیرو میبخشد، به همه مشکلات فایق خواهم آمد.» به او گفتم این نوشته را بخواند و به خود تلقین کند. وی بعدها به من اطلاع داد که تکرار همان جمله ساده برایش معجزهآفرین بوده و توانسته است بهتدریج اعتماد به نفس بیابد و پایداری را بیاموزد. (پیل، 1898: 15 و 16)
هنگامی که انسان به خداوند توکل کرد، از تردید و سرگردانی بیرون میآید و میتواند قاطعانه تصمیم بگیرد. درواقع یکی از عوامل ناتوانی در تصمیمگیریها، نداشتن پشتوانه قوی و محکم است و بیشک توکل بر خداوند چنین پشتوانهای است: «هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن.» (آلعمران / 159)
از دیگر سو توکل بر خداوند، آدمی را از خطر اعتماد به نفسِ نکوهیده میرهاند؛ چنانکه امام علی(ع) میفرماید: بر توست دوری از اعتماد به نفس خودت؛ زیرا اعتماد به نفس از بزرگترین دامهای شیطان است. (آمدی، 1380: 2 / 299)
پیام این حدیث آن است که آدمی وقتی به نیروها و توانایی خود تکیه میکند، باید مواظب باشد تا دچار غرور نشود و خود را بهکلی از خداوند متعال بینیاز نداند.با توجه به آنچه گفته آمد، درمییابیم که در نظام اعتقادی اسلام، توکل بر توحید افعالی مبتنی است. براساس توحید افعالی، فقط یک موجود مؤثر و مستقل بهنام خدا وجود دارد و تأثیر علل و اسباب دیگر بدو بازمیگردد و همه این علل و اسباب به خواست و فرمان او انجام وظیفه میکنند. در واقع مشیت خداوند چنین است که در این جهان، مردم برای رسیدن به اهداف خود از اسباب و وسایل موجود کمک بگیرند.
امام صادق(ع) فرمود: اراده خداوند به این تعلق گرفته که همهچیز مطابق اسباب جریان یابد و به همین رو برای هر چیزی سببی قرار داده است. (کلینی، 1401: 1 / 183)
بنابراین نکته اساسی درباره «توکل به خدا» آن است که این عالم، عالم اسباب بهشمار میرود و انسان برای ادامه زندگی خود ناگزیر باید به مدد اسباب و علل مادی کارهای خود را انجام دهد. ازاینرو، بیاعتنایی به اسباب و عوامل طبیعی نهتنها توکل نیست، بلکه بهمعنای نادیده گرفتن سنتهای الهی است که بیشک با حقیقت توکل سازگاری ندارد.
نقل شده که حضرت موسی(ع) بیمار شده بود و بنیاسرائیل به عیادت او رفتند و بیماری او را تشخیص دادند و به او گفتند: از فلان دارو استفاده کن تا بهبود یابی. موسی(ع) در پاسخ گفت: من از هیچ دارویی استفاده نمیکنم تا خداوند بدون دارو مرا شفا دهد. بیماریاش طولانی شد، و او همچنان از خوردن دارو امتناع ورزید.
سرانجام خداوند به او وحی فرستاد: به عزت و جلالم سوگند که بهبود نمییابی، مگر از دارویی که به تو گفتهاند، استفاده کنی! موسی(ع) دستور داد آن دارو را برای او بیاورند و ایشان از آن استفاده کرد و بهبود یافت. در این هنگام در دل موسی(ع) وسوسهای پیدا شد (شاید اینکه چرا خداوند با توکل مرا شفا نداد؟). در این هنگام، خداوند به او وحی فرستاد: تو میخواهی با توکل، حکمت و سنت مرا باطل کنی؟! مگر منافع و آثار داروها را کسی جز من در آنها قرار داده است؟!
از این روایت بهخوبی برمیآید که توسلجستن به اسباب طبیعی نهتنها با توکل منافاتی ندارد، بلکه لازمه توکل است. (فیض کاشانی، 1342: 7 / 432) دلیل دیگر بر عدم تضاد و تنافی، نکوهش اولیای الهی در مبارزه با کجاندیشانی است که به بهانه توکل بر خدا، کار و کوشش را رها نموده و به انزوا گراییدهاند.
امام صادق(ع) فرمود: وقتی آیه «هر کس از خدا پروا کند، خداوند برای او راه خروجی قرار میدهد و از جایی که گمان نمیبرد، روزیاش میدهد»، نازل شد، عدهای از اصحاب رسول خدا درها را بهروی خود بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: روزی ما تضمینشده است. این خبر به آن حضرت رسید و ایشان نیز درپی آنان فرستاد و فرمود: چهچیز شما را واداشت که این کار را انجام دهید؟ عرض کردند: ای رسول خدا! روزی ما تضمینشده و از همین رو بهعبادت روی آوردهایم. پیامبر فرمود: بدانید که هرکس چنین کند، دعایش مستجاب نمیشود. دنبال کسب و کار بروید! (کلینی، 1401: 5 / 84، ح 5)
حضرت داوود(ع) هنگام برخورد با یک کفشگر فرمود: ای مرد! کار کن و بخور؛ زیرا خداوند، کسی را که کار کند و بخورد، دوست دارد و کسی را که بخورد و کار نکند، دوست نمیدارد. (مالکی اشتری، 1368: 1 / 42) پیامبر خدا(ص) میفرماید: هرگز کسی غذایی بهتر از دسترنج خود نخورده است. (متقی هندی، 1409: ح 9223)
امام علی(ع) در هوای گرم نیمروز برای کار کردن بیرون میرفت، درحالیکه نیازی نداشت [خودش برود]. (صدوق، 1414: 3 / 163 / ح 3) آن حضرت هیزم جمع میکرد و آب از چاه بالا میکشید و به جارو کردن خانه میپرداخت و همسرش نیز با دستاس، گندم آرد میکرد و سپس نان میپخت. (حر عاملی، بیتا: 12 / 24)
سیره پیامبر(ص) نیز گواهی میدهد که آن حضرت، هم بهمدد تدبیر و اسباب و هم باتوکل بر خدا کارها را پیش میبرد و هیچگاه بدون تدبیر و برنامه و صرفاً با داشتن توکل حرکت نمیکرد. نمونه بارز دراینباره، مسئله هجرت آن حضرت از مکه به مدینه است که برای اغفال دشمن، شبانه از مکه خارج شد و بهجای آنکه به طرف شمال (مدینه) حرکت کند، به سمت جنوب (غار ثور) رفت و سه روز پنهان گشت و وقتی دشمن مأیوس شد، به سمت مدینه از راه غیر اصلی روانه گردید. (ابنسعد، 1968: 1 / 288)
با آنکه حضرت مصداق اعلای توکل بود، لحظهای از کار و تلاش و بهرهگیری از اسباب، غفلت نمیورزید و حتی ترک تدبیر و فعالیت را مذمت مینمود. برای مثال، فردی که در حضور رسول الله(ص) شتر خود را رها کرده و گفته بود «توکلت علی الله»، آن حضرت بدو فرمود: «اِعقِلها و تَوکّل: شتر را پایبند بزن و آنگاه توکل کن». (متقی هندی، 1409: ح 5687 و 5689)
گفت آری گر توکل رهبر است
این سبب هم سنت پیغمبر است
گفت پیغمبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
(مولوی، 1357: دفتر 1 / نی 57)
نقلشده که در آن زمان برخی افراد از مفهوم توکل رهاکردن کار و زراعت را برداشت کرده و در گوشهای منزوی شده بودند. حضرت از آنها پرسید: شما کیستید؟ آنان پاسخ دادند: ما اهل توکل بر خداوند هستیم. آن حضرت فرمود: بلکه شما سربار مردم هستید. (نوری، 1408: 11 / 217، ح 12789) امیرالمؤمنین(ع) نیز متوکلان بدون تلاش و کار را به سگان تشبیه نمود. (همان: 20 / 220، ح 12789)
اساساً توسعه واقعی و پایدار در عرصه فردی و اجتماعی در گرو تلاش است. بنابراین اگر به کار و کسب امر شده، از آن روست که انسانها از دیگران بینیاز گردند و سربار کسی نباشند و در واقع خود از دسترنج خویش بهره برند؛ چنانکه پیامبر(ص) فرمود: از دسترنج خود بخورید. (مجلسی، 1403: 66 / 314)
البته تلاش و کوشش محدودیت خاصی ندارد و گستره وسیعی را دربرمیگیرد و آنچه در اسلام منع شده، درواقع فعالیتهایی است که به ضرر انسانها و جامعه است و آثار و نتایج سازندهای درپی ندارد؛ همانند غیبگویی، جادوگری، فروش ابزار و آلات عیاشی، شرابفروشی و فروش مواد غذایی غیربهداشتی همچون مردار. نیز از آنجا که پذیرش مسئولیتها در نظامهای فاسد، تأمین معاش از راه تقلب در اجناس، دروغگویی، بدگویی، رشوهگرفتن، غش در معامله و جز اینها در راستای صلاح فرد و جامعه نیست، در اسلام تحریم گردیده است. (انصاری، 1374: 1 / 6)
نتیجه
از آیات و روایات برمیآید که میان توکل و کار و تلاش هیچگونه تضادی وجود ندارد؛ چراکه با توجه به نیازمندی انسانها به خداوند از یک سو و حاکمیت نظام سببی و مسببی بر جهان هستی از سوی دیگر، انسانها باید برای رسیدن به مقصد، تمام قوای خویش را بهکار گیرند و از اسباب و عوامل کار استفاده نمایند و برای کسب روزی بکوشند. در این صورت دیگر مانعی برای موفقیت و انجام کار باقی نمیماند، مگر مقابله با عوامل روحی و روانی که برای مقابله با آن نیز انسانها میباید بر خداوند توکل کنند تا بدینسان تکیهگاه بزرگی بهدست آورند.
نتیجه توکل، از بین رفتن ترس و نگرانی و دلهره، رهایی از تردید و نجات از خطر فریب شیطان خواهد بود. البته بیشک شادابی نیز درپی توکل خواهد آمد؛ چه آنکه آدمی در مقام توکل با مسبب الأسباب پیوند مییابد و با چنین پیوندی دیگر نگرانی و تشویش بیمعناست. بدین ترتیب، توکل نهتنها مانع کار و تلاش نیست، بلکه رونق اقتصادی فردی و اجتماعی در تمام زمینهها را نیز درپی دارد.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم.
2. آمدی، عبدالواحد، 1380، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمدعلی انصاری، قم، امام عصر.
3. ابناثیر، ابوالحسن علی، 1417 ق، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.
4. ابنسعد، محمد، 1968 م، طبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
5. ابنعربی، محیالدین، بیتا، فتوحات مکیه، بیروت، دارصادر.
6. ابنمنظور، محمد بن مکرم، 1408 ق، لسان العرب، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.
7. انصاری، شیخ مرتضی، 1374، المکاسب، قم، اسماعیلیان.
8. پیل، نورمن وینسنت، 1898 م، مثبت درمانی، ترجمه توراندخت تمدن، تهران، نشر دایره، چ سوم.
9. جوهری، اسماعیل، 1404 ق، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم الملایین، چ سوم.
10. الحر العاملی، محمد بن الحسن، بیتا، وسائل الشیعه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
11. دهخدا، علیاکبر، 1258 ش/ 1334 ق، لغتنامه دهخدا، تهران، چاپ سیروس، چاپ قدیم دوره 50 جلدی.
12. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، 1362، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد سید کیلانی، تهران، مرتضویه.
13. سبزواری، محمد، 1413 ق، جامع الاخبار أو معارج الیقین فی اصولالدین، تحقیق علاء آل جعفر، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث.
14. صدوق (ابنبابویه)، محمد بن علی، 1414 ق، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، مکتبة الصدوق.
15. ــــــــــــــــــــ ، بیتا، جامع الاخبار، چاپ سنگی.
16. صفار، جعفر بن حسن، 1380، مختصر بصائر الدرجات، به تحقیق کوچهباغی، طبع شرکت چاپ.
17. صفیپور، عبدالرحیم، 1377، منتهی الارب، تهران، کتابخانه سنایی.
18. طریحی، فخرالدین، 1408 ق، مجمع البحرین، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، چ دوم.
19. طوسی، خواجه نصیرالدین، 1369، اوصاف الاشراف، به اهتمام سید مهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
20. غزالی طوسی، محمد، 1361، کیمیای سعادت، تهران، علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزشی عالی.
21. فراهیدی، خلیل، 1426 ق، کتاب العین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الثانیة.
22. فیض کاشانی، محسن، 1342 ق، محجة البیضاء، تهران، مکتبة الصدوق.
23. کاشانی، عبدالرزاق، 1381، شرح منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری، تحقیق و تعلیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چ دوم.
24. کلینی رازی، محمد بن یعقوب، 1401، الکافی، ج 2، تصحیح علیاکبر غفاری، بیروت، دار صعب، چ چهارم.
25. مالکی اشتری، ورام، 1368، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورام)، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چ دوم.
26. متقی هندی، علاءالدین علی، 1409 ق، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسة الرسالة.
27. مجلسی، محمدباقر، 1403 ق، بحارالانوار، بیروت، موسسة الوفا، چ دوم.
28. مطهری، مرتضی، 1388، احیای تفکر اسلامی، تهران، صدرا، چ سیام.
29. مولوی، جلالالدین محمد، 1357، مثنوی معنوی، تهران، جاویدان، چ هشتم.
30. نراقی، احمد، 1383، جامع السعادات، نجف، جامعة النجف الدینیه.
31. نوری، میرزا حسین طبرسی، 1408 ق، مستدرک الوسایل، قم، مؤسسة آل البیت(ع) لاحیاء التراث.
منبع: فصلنامه پژوهشی در اخلاق شماره10
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست