پاسخ به:پیامکهای عشقولانه
یک شنبه 11 خرداد 1393 6:34 AM
روزهاست از سقف لحظه هایم یاد تو می چکد
اگر باران بند بیاید از این خانه می روم
آن نازنین کجاست که یادم نمی کند
صد غم به سینه دارم و شادم نمی کند
یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست
امشب به یاد کیست که یادم نمی کند
ای قرار لحظه های اضطرار
بر روان دیده ام منشین چو خار
جاری عشقی به شریان وجود
بی تو باید شعر دلتنگی سرود
آموختم که همیشه برای کسی
که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم
دعا کنم
تو مرا میفهمی من تو را میخواهم
و همین ساده ترین قصه یک انسان است
تو مرا میخوانی من تو را نابترین شعر زمان میدانم
و تو هم میدانی تا ابد در دل من میمانی
حالم خوب است
فقط دلم کمی نه
زیــــــاد بهانه ات را می گیرد
دنیا برای من یعنی:
پسرم مهدیار