آشنايي اجمالي
پنج شنبه 3 بهمن 1392 11:42 PM
بنابر آنچه در تاريخ حكايت شده، حضرت يونس عليه السلام معاصر حضرت الياس نبي عليه السلام بوده است6. بعد از حضرت سليمان عليه السلام براي هدايت مردم نينوا مأموريت مييابد7. پدر ايشان متي نام داشته که ظاهراً معاصر حضرت داوود عليه السلام بوده است.
حضرت يونس در 33 سالگي به نبوت مبعوث ميشود و 33 سال نيز به هدايت قوم خود ميپردازد و آنها را به ايمان به خدا و تصديق نبوت و پيروي از فرامين الهي فراخواند، اما آنها به رسول خدا ايمان نياوردند و از او پيروي نکردند. وقتي حضرت يونس عليه السلام اصرار آنان را بر ستم و ستمپذيري و دينگريزي ديد، دست به نفرين برداشت و براي قوم خود طلب عذاب کرد. حق تعالي وعده داد که خواستة او را مستجاب ميکند. حضرت يونس عليه السلام بعد از اطمينان از عذاب الهي، از قوم خود فاصله گرفت؛ به کنار ساحل آمد و تصميم گرفت با کشتي به ديار ديگري سفر كند.
اما اين پايان کار نبود؛ چون وقتي قوم او آثار عذاب الهي را مشاهده کردند، دست به دعا برداشتند و استغفار کردند و رحمت حق شامل حالشان گرديد و عذاب الهي از آنها برداشته شد. در آيه شريفه آمده است: «فَلَولا کانتْ قَرْيَ?ٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إيمانُها اِلّا قَوْمَ يُونُسَ لَمّا آمَنوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الخِزْيِ في الحياةِ الدُّنيا وَ مَتَّعْناهُمْ إلي حينٍ؛8 چرا هيچيك از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس، هنگامى كه ايمان آوردند، عذاب رسواكننده را در زندگى دنيا از آنان برطرف ساختيم و تا مدّت معيّنى [پايان زندگى و اجلشان] آنها را [از نعمتهاي خود] بهرهمند ساختيم».
حضرت يونس عليه السلام در دريا مشغول سفر بود. ناگاه امواج دريا به خروش آمدند و نهنگي در آن ميانه پديدار شد. ساكنان کشتي وقتي كه ديدند نهنگ قصد شكستن و واژگون ساختن كشتي و غرق كردن آنان را دارد به اين نتيجه رسيدند که اين ماهي عظيم گرسنه است و مجبورند از ميان خود فردي را به قيد قرعه و براي تأمين غذاي آن فدا كنند اما هر بار قرعه به نام حضرت يونس عليه السلام در ميآمد. با اينکه اهل کشتي نميدانستند که او پيامبر و فرستاده خدا است؛ اما وي را مردي وجيه و بزرگوار يافته بودند. حضرت يونس عليه السلام نيز دريافته بود که اين نهنگ، او را طلب ميکند. بنابراين با رضايت خود، در كام نهنگ قرار گرفت و پس از چندي تأمل، دريافت که علت اين حادثه، تقاضاي زود هنگام عذاب قوم خود از خدا و کناره گرفتن از ايشان بوده است. پس از اينكه به ترك اولاي خود پيبرد، و از خداي تعالي طلب بخشش کرد و خود را از ظالمين خواند، حق تعالي نيز او را مورد نوازش خود قرار داد و او را از شکم ماهي رهانيد و باز او را براي هدايت قومش -که از صد هزار نفر افزونتر بودند- فرستاد9