اخلاق و نحله نجف
پنج شنبه 3 بهمن 1392 7:37 PM
اخلاق و نحله نجف
نويسنده: حجت الاسلام جعفر ناصري
صفحه 28 الي 31 نسخه چاپي
¨ اشاره: با توجه به اينكه در دهههاي اخير، بخش عمدة تهاجم فرهنگي غرب، تشويق و ترغيب و تشكيل گروههايي تحت عنوان عرفان و معنويت و حتي مهدويت ميباشد. و گروه گروه جوانان ما را كه تشنة معارف ديني هستند و ميخواهند از حقايق وجودي خود چيزي بدانند جذب عرفانهاي نوظهور كردهاند به اين اميد كه از اعتقادات خويش دست بردارند و افكار خود را در ذهن آنان جايگزين كنند. و از آنجا كه قرنها مسئلة اخلاق و معنويت حتي در حوزهها به خاطر مصالحي مكتوم و سر به مهر بوده، در دسترس همگان نبوده و فقط خواص در جستجوي اين مقولهها بودهاند. به عنوان مثال كتاب اربعين سيد بحرالعلوم را خواص دست به دست ميبرده، استنساخ ميكردند و عهد ميگرفتند كه به دست غير نيفتد.
اما اكنون كه عصر انفجار اطلاعات است و حرف از دهكدة جهاني است، از طرفي مردم ميخواهند معارف اهلبيت: را در مورد جسم، روح و روان خويش بدانند و امكان صعود در معرفت نفس و امكان تجرد نفس را تجربه كنند. و از طرفي گروههاي مختلف مطالب انحرافي و كاذب خود را به بازار عرضه كردهاند، بر ماست كه معارف زلال خدا شناسي و خود شناسي را كه قرآن كريم و روايات ما سرشار از اين مباحث است به تشنگان اين وادي معرفي كنيم. و از آنجايي كه طي اين مسير بدون الگوهاي راستين ميسور نميباشد، در صدد برآمديم تا نحلة نجف را به عنوان الگوي برتر معرفي كنيم و امتيازات آن را برشماريم.
منظور از علم اخلاق، علم تهذيب اخلاق است و اصطلاحاً اخلاق عبارت است از صفت و ملكهاي كه در نفس راسخ شده باشد. اهميت علم اخلاق بر كسي پوشيده نيست و همه ميخواهند به قلههاي كمال انساني برسند و از افراط و تفريط و رذايل اخلاقي پاك و منزه شوند و به انواع فضايل آراسته گردند.
اما انسان تركيب فوقالعاده پيچيدهاي دارد: جسم، روان، روح، حواس پنجگانة ظاهري، حواس پنجگانة باطني، قوا و اركان اربعه، كه همان طبايع چهارگانه در آدمي است، جايگاه و ارتباط آنها با يكديگر و كيفيت تأثير و تأثر هر كدام با ديگري، از اموري است كه قضاوت و شناخت انسان را از خودش، بسيار دشوار ميكند و اهميت علم خودشناسي -كه در بعضي عبارات مساوي با خداشناسي شمرده شده1- اگر از علوم ديگر بيشتر نباشد، كمتر نيست.
اين علم در طول تاريخ نشيب و فراز بسياري را پشت سر گذاشته و همانند دفتر يادبود، پر از خاطراتي رنگارنگ است. اگر صفحاتي از تاريخ سير و تطور اين علم فقط در ايران و عراق بازگو شود، خود كتابها خواهد شد و فقط در همين سدههاي اخير از حوزة علمية اصفهان گرفته تا مراكز علمي ديگر، عالماني بزرگ حضور داشتهاند كه علاوه بر فقه و اصول، در اخلاق و تهذيب نفس يد طولايي داشتهاند.
دو عالم بزرگ مرحوم ملا مهدي و ملا احمد نراقي پدر و پسر و دو اثر گرانسنگشان: «جامعالسعادات» و «معراج السعادة»، افتخاري براي علماي اخلاق و حوزههاي علميه هستند، و حتي قبل از اين بزرگواران، عالمان پر آوازهاي مانند ميرفندرسكي، ميرداماد و مجلسي اول در اين عرصه حضور چشمگيري داشتهاند و هر كدام ستارهاي درخشان در اخلاق و سيرة عملي عرفان و معنويت به شمار ميرفتهاند. در همان زمان، حوزة نجف اشرف نيز از وجود بزرگاني همانند سيد بحرالعلوم و علماي ديگر بهرهمند بوده است.
¨ديدار ملامهدي نراقي و سيد بحرالعلوم
وقتي كتاب شريف جامعالسعادات از مرحوم ملا مهدي نراقي انتشار يافت، آوازة اين كتاب زود در سراسر حوزههاي علميه رسيد و بعد از آن بود كه مرحوم نراقي سفري به عتبات عاليات ائمه عراق داشتند. در آن زمان رسم بر آن بود كه وقتي عالمي از ايران وارد نجف ميشد، علماي نجف براي ديدن و خوشآمدگويي به ديدار او ميرفتند و طبيعتاً بعد از مدتي هم آن عالم ايراني براي بازديد و قدرداني و تشكر، خدمت علماي نجف ميرسيد.
معروف است كه مرحوم نراقي وقتي به نجف مشرف شد علماي مطرح به ديدن ايشان رفتند، به جز سيد بحرالعلوم! بعد از مدتي مرحوم نراقي براي ديدن سيد بحرالعلوم به مجلس درس ايشان ميرود، اما سيد عنايتي به او نميكند. و باز بعد از آن جناب نراقي به منزل سيد بحرالعلوم رفت؛ در حالي كه فروتني و اغماض بيش از حدّ وي براي اطرافيان او سنگين بود. در آغاز اين جلسه نيز با اينكه مرحوم نراقي ميهمان سيد بحرالعلوم بود، سيد عنايت و توجهي به او نميكند، اما وقتي بزرگواري مرحوم نراقي را ميبيند و اينكه شخصيتي چون او در ديدار بر وي پيشي جسته، ناگهان سيد از جاي برميخيزد و مرحوم نراقي را در آغوش ميكشد و نزديك خود مينشاند و ميگويد: بنده كتاب جامعالسعادات شما را مطالعه كردهام و از جايگاه والاي اين اثر باخبرم، ولي ميخواستم ببينم كه صاحب اين اثر آيا در ميدان عمل هم توفيق چشمگيري دارد و به اين مطالب عامل است و يا فقط مطالب را جمعآوري نموده است؟ و از اين رو هنگامي كه شما به نجف آمديد. من به ديدن شما نيامدم و هنگامي كه در درس من شركت كرديد، باز من از اكرام و محبت به شما روي برتافتم و ميخواستم بدانم كه در قبال اين بيمهريها چه عكسالعملي از خود نشان ميدهيد؟ و امروز هم در كمال ناباوري ديدم كه چگونه با كرامت نفس و بزرگواري، چيزي از من به دل نگرفتهايد و متوجه اين واقعيت شدم كه شما در مرحلة اول، خودتان به رهنمودهاي اخلاقي عمل كردهايد و بعد براي هدايت ديگران به تأليف اين كتاب اخلاقي ارزشمند پرداختهايد. بحمدالله من شما را عالمي عامل، مهذّب و خودساخته يافتم