0

متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره هشتم

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

¨واقعه معنوي
شنبه 28 دی 1392  7:29 AM

¨واقعه معنوي
علامه طباطبايي قدس سره علت هجرت مرحوم شوشتري را چنين بيان فرموده:
بيش از يكصد سال پيش در شوشتر، آقا سيد علي شوشتري به امر قضا و تدريس و مراجعات مردم مشغول بود. يك روز ناگهان كسي در منزل را مي‌زند. از او سؤال مي‌شود كه چه كار داريد. مرد پاسخ مي‌گويد كه فلان حكمي كه طبق دعوي شهود آن را صادر كرده‌ايد، براي فلان كس نيست؛ آن ملك براي طفل صغير يتيمي است كه قباله آن در فلان محل دفن است. اين راهي كه شما در پيش گرفته‌ايد، ناصحيح است و راه شما نيست. آيت‌الله شوشتري مي‌گويد: مگر من خطا رفته‌ام؟ مرد مي‌گويد: سخن همان است كه گفتيم. اين را مي‌گويد و مي‌رود. آيت‌الله شوشتري در فكر فرو مي‌رود كه اين مرد، كه بود؟ در صدد تحقيق بر مي‌آيد، معلوم مي‌شود كه در همان محل، قباله ملك يتيم مدفون است و شهود بر ملكيت فلان، شاهد زور بوده‌اند. با خود مي‌گويد: مبادا بسياري از حكم‌هايي كه داده‌ايم، از اين قبيل باشد و وحشت و هراس او را مي‌گيرد. شب بعد نيز همان مرد مي‌آيد و به او مي‌گويد: راه اين نيست كه شما مي‌رويد و شب سوم نيز عين واقعه تكرار مي‌شود و آن‌گاه مي‌گويد: معطل نشويد، فوراً تمام اثاث خانه را جمع كرده، خانه را بفروشيد و به نجف اشرف مشرف شويد و وظايفي را كه به شما گفته‌ام، انجام دهيد و در وادي‌السلام نجف به انتظار من باشيد.
مرحوم شوشتري بي‌درنگ مهيا مي‌شود، خانه را مي‌فروشد. و آماده حركت به سوي نجف اشرف مي‌شود. به محض آنكه وارد نجف مي‌شود، در وادي‌السلام هنگام طلوع آفتاب، بار ديگر مرد را مي‌بيند كه گويي از زمين جوشيده و در برابرش حاضر شده است. مرد دستورهايي مي‌دهد و پنهان مي‌شود. مرحوم شوشتري وارد نجف اشرف مي‌شود و طبق دستورها عمل مي‌كند تا به درجه و مقامي مي‌رسد كه قابل درك نيست».5
 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها