متن نشریه (دو ماهنامه) خلق - شماره سوم
دوشنبه 23 دی 1392 5:34 AM
سرمقاله/ گل سرسبد آفرينش
قرآن مجيد تبديل شدن خاک مرده را به اراده و قدرت خدا، به صورت انسان که کارگاهى عظيم و کارخانهاى کمنظير و منبع انواع استعدادها و مستعد اشرف موجودات شدن و گل سرسبد آفرينش گرديدن است، براى چهار هدف مقدس و والا مىداند:
1 ـ کسب معرفت و دانشى گسترده به گستردگى آسمانها و زمين و ايام و اوقات؛1
2 ـ تحصيل عبادت و بندگى، براى رسيدن به رضايت حق و رضوان الهى و حيات جاويد و پرنعمت آخرت؛2
3 ـ آراسته شدن به نيکوترين و زيباترين عمل در همهى زمينههاى زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى؛
4 ـ رسيدن به رحمت الهيه و غرق شدن در الطاف و عنايات حضرت حق و آرميدن در سايهى توجه پروردگار مهربان.3
روايات هم بعد از قرآن به زيباترين صورت به اين معنا اشاره کردهاند؛ از جمله روايتى است که صدوق از امام صادق ـعليه السلام ـ نقل مىکند :
سألتُ الصادقَ جعفرَ بن محمد ـ عليه السلام ـ فَقُلتُ له : لِمَ خلقَ اللهُ الخَلق؟ فقال: إنّ اللهَ تبارَکَ وتَعالى لَم يَخلُقْ خَلقَه عَبَثاًوَلم يَترُکهُم سُدىً، بَل خَلَقَهُم لاِظهار قُدرَتِهِ وَلَيکَلّفَهُم طاعَتَه، فَيَستَوْجِبوا بِذلک رِضوانَه؛ وَما خَلَقَهُم لِيَجلِبَ مِنهم مَنفَعةً، وَلا لِيَدفَع بِهِم مَضرّةً، بل خَلَقَهُم لِينفَعَهُم وَيوصِلَهم إلى نعيمِ الأبد.4
جعفر بن عماره از پدرش روايت مىکند که گفت: از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيدم خدا انسانها را براى چه هدفى آفريد؟ امام فرمود: خداى بزرگ انسان را بيهوده نيافريد و باطل و بىجهت وا نگذاشت، بلکه براى اظهار قدرتش آفريد و براى اينکه طاعتش را به آنان تکليف کند، در نتيجه به خاطر طاعتش مستوجب رضايتش شوند؛ و آنان را نيافريد تا از جانب آنان منفعتى جلب کند و زيان و خسارتى دفع نمايد، بلکه آنان را آفريد تا سودى به آنان رساند و ايشان را به نعمتهاى ابد برساند.
آرى، وجود مقدسى که جامع همهى کمالات است، بيهودهکارى و عمل باطل و عبث، در پيشگاهش راه ندارد. ما هر موجودى را که به دقت و تأمّل بنگريم او را جلوهاى از صفات حضرت حق مىبينيم. و مىيابيم که مظهر قدرت، حکمت، عدالت، رحمت، بارئيت، مصوريت، خالقيت، بصيرت و علم خدا است.
بر اساس آيات قرآن و روايت اهلبيت ـ عليهم السلام ـ فضايل، پرتو و شعاع ايمان و رذايل، نشانهى کوردلى و تاريکى درون و حالت بسيار زشتِ فسق است، و کسى که مؤمن است، يعنى اعتقاد به خدا و قيامت دارد؛ داراى فضايل اخلاقى است؛ کارهاى پسنديده انجام مىدهد، با کسى که از مدار طاعت حق بيرون افتاده، و از فضاى پاک انسانيت خارج شده، و از حوزهى امن خدا گريخته؛ به ناچار اسير شيطانها و هوا و هوس شده، و از اعتقاد به خدا و قيامت تهى گشته، و به رذايل اخلاقى دچار آمده؛ هرگز برابر و مساوى نيستند؛ زيرا:
مؤمن در اوج ارزش و فاسق در نهايت پستى است.
مؤمن مقرب حضرت حق و فاسق در دورى از درگاه دوست است.
مؤمن سزاوار پاداش و فاسق مستحق کيفر و عذاب است.
مؤمن اهل نجات و فاسق محروم از نجات است.
وجود مبارک حضرت صادق ـ عليه السلام ـ مىفرمايد: اسيرانى را که به محضر پيامبر اسلام آوردند حضرت به کشتن همهى آنان جز يکى فرمان داد. اسير به حضرت گفت: پدر و مادرم فدايت، از ميان اينان چه شد مرا آزاد کردى؟ حضرت فرمود: جبرئيل از جانب خداى ـ عزّوجلّ ـ به من خبر داد که تو داراى پنج خصلتى که خدا و رسولش آنها را دوست دارد:
1 ـ نسبت به ناموست داراى غيرت شديدى هستى.
2 ـ اهل جود و سخايى.
3 ـ آراسته به حسن خلقى.
4 ـ زبانى راستگو دارى.
5 ـ و اهل شجاعتى.
هنگامى که اسير محکوم، اين حقايق را شنيد مسلمان شد، و در رکاب پيامبر به جهادى شديد و سخت برخاست و به شرف شهادت نايل آمد.5
آرى، در تمام زواياى وجود ما اسما و صفات خدا ديده مىشود ، و اگر غير از اين بود، يا نبوديم و يا به صورتى ناقص و عيبدار قدم به عرصهى هستى مىگذاشتيم.
بر ما واجب است که پردهى غفلت از چشم دل به يکسو زنيم و هر حجاب شيطانى را از جان و قلب خود کنار نهيم و با کمک عقل و آيات حق و راهنمايى پيامبران و امامان به خود نظر کنيم تا بيابيم که ما خليفهى حق و نايب مناب خدا و افق طلوع صفات و آسماييم.
---------------------------------
پينوشتها:
1. سوره طلاق: 21.( اللهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماوَات وَمِنَ الاَْرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الاَْمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللهَ عَلَى کُلِّ شَيء قَدِيرٌ وَأَنَّ اللهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَيء عِلْمَاً)
2. سوره ذاريات: 65.( وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ)
3. سوره هود: 911.( إِلاَّ مَن رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ لاََمْلاََنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ)
4. بحار، ج 8، ص313.
5. بحار، ج68، ص384.