شيداي توحيد (1)/اسوههاي اطاعت و بندگى
دوشنبه 23 دی 1392 3:39 AM
شيداي توحيد (1)/اسوههاي اطاعت و بندگى
إِنَّ إِبْرَهِيمَ کانَ أُمَّةً قَانِتاً لِلهِ حَنِيفاً وَ لَمْ يَک مِنَ الْمُشرِکِينَ 1
سخن از شيداي توحيد است؛ از خليل الرحمان، مردي که خدا او را برگزيد و صديقش ناميد.2 سخن از مردي است که هيچ گاه از غير خدا درخواست نکرد3؛ سخن از پدر حضرت محمد مصطفي ـ صلي الله عليه و آله ـ محبوب خدا. سخن از مردي است که بر محمد و آل محمد زياد صلوات ميفرستاد.4 آرى؛ سخن از ابراهيم است؛ همان مردي که نامش با توحيد عجين شده، همو که زندگي و مرگش، نماز و عبادتش، براي خداي پروردگار جهانيان است5؛ رادمردي که در نوجوانى، ملکوت آسمان ها و زمين را به او نمودند و اهل يقين شد6؛ همان که قلههاي کمال و معرفت را به سوي حق تعالي در نورديده و از دنيا و آنچه در آن است دست شسته؛ يگانه مردي که از آغاز نبوت، با امتحانات سخت و آزمايش هاي مرد افکن روبرو بوده و تنها و تنها، کلمه توحيد در دل و جانش طنين انداز بوده است؛ مردي از تبار نيکان و پاکان. در عظمت وجودش، همين بس که حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ برگزيده و حبيب خدا و خاندان اطهرش از نسل اويند. در افتخارش همين بس که روز قيامت، بر او حلّه سفيدي بپوشانند و در جانب چپ عرش، او را باز دارند.... پس منادي اي از ميان عرش، از جانب ربّ العزّة از افق اعلي ندا کند:
خوب پدري است پدر تو، اي محمد و او ابراهيم است.
حکايتها و داستانهاي او در قرآن و روايات، از اين حکايت دارد که او اسوهاي کامل، الگويي انسان ساز و حکيمي عاقل است. مردي که فکرش ياد خدا، ذکرش نام خدا، راهش مسير خدا، عملش اطاعت فرمان خدا، هدفش رسيدن به خدا بوده، بيترديد اسوه اطاعت و بندگي است. آن کس که از بدو کودکى، به خدا يقين مييابد، راه و روشش بايد چراغ راهمان باشد. آن اسوة توحيد، وقتي برابر مردم ناآگاه و گمراه قرار گرفت که ماه و خورشيد را به جاي خداي بي همتا ميپرستيدند گفت: «اين ستاره،7 پروردگار من است»8 ؛ اما زماني که آن ستاره، غروب کرد، گفت: «من غروب کنندگان را دوست ندارم». در مواجهه با ماه پرستان نيز با اشاره به ماه ميگويد: اين پروردگار من است9؛ اما وقتي غروب ميکند و فروزندگياش را از دست ميدهد، از پروردگارش براي هدايت خود ياري ميجويد و ميگويد:
لَئن لَّمْ يهْدِنى رَبى لأَکونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضالِّينَ10 همانا اوست هدايت کننده. هموست که ما را ياري ميکند و اگر لحظهاي از هدايت ما فروگذار کند بي ترديد از گمراهان خواهيم بود. ديگر بار خورشيد طلوع ميکند.
خورشيد، با آن نور ساطع و فروزندگي اش، بر عرصه گيتي جلوه ميکند و همه هستي را از خود بهره مند ميگرداند. مخلوقات، در سايه او زندگي ميکنند و روزي ميگيرند. با نور او راه را از چاه ميشناسند و با گرمايش از سرماي جان فرسا ميگريزند. خورشيد، بزرگ و زيبا است!. اگر نباشد، حيات و زندگي هم از کره خاکي رخت بر ميبندد. آيا آن پروردگار جهانيان است ؟ اما آن نيز غروب ميکند و بندگان را در آرزوي روزي ديگر وا مينهد. شب، همه جا را تاريک ميکند و ديگر اثري از نور خورشيد پر فروغ نيست. نه؛ او هم مانند دو رفيق پيشين خود نميتواند امور جهان را اداره کند. پروردگار ابراهيم، برتر از اينها است … اينها فقط ميآيند و ميروند. چه کسي هدايتگر آنها است ؟ چه کسي عهده دار محاسبه دقيق بين اين دو است و آنها را جايگزين همديگر ميکند:
« هُوَ الَّذِى جَعَلَ الشمْس ضِيَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السنِينَ وَ الْحِساب » 11
خداي ابراهيم، بيشک بايد بينياز باشد؛ بيشک بايد هميشگي باشد و افول و غروب در او راه نيابد. خداي ابراهيم بي شک بايد مدبّر و مربّي باشد؛ بيشک بايد خالق باشد، رازق باشد، به امور خلق عالم باشد و... او است که آسمان و زمين را آفريد و به آن ها نظم و ترتيب ارزاني کرد. او که اگر آني و کمتر از آني آنها را به حال خود وانهد، متفرق شده و از بين ميروند:
«إِنَّ اللهَ يُمْسِک السمَوَتِ وَ الأَرْض أَن تَزُولا وَ لَئن زَالَتَا إِنْ أَمْسکَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ کانَ حَلِيماً غَفُورا»12
او ابر و باد و مه و خورشيد و فلک را در اختيار ما قرار داد، شايد ذرّهاي به او معرفت پيدا کنيم. آرى؛ مردي که ملکوت آسمانها و زمين را به او ارائه کردند، به قوم خود ميگويد: (اي قوم ! من از آنچه ميپرستيد، بيزارم. اي قوم ! من از غير او بيزارم. من روي خود را به خدايي متوجه کردهام که کل هستي را آفريد و بندگي خود را مختص او قرار دادهام. اي قوم ! آيا درباره خداي يگانه با من به مخاصمه ميپردازيد؟ ذات پاکش، مرا هدايت کرده و مرا مورد لطف و کرمش قرار داده است. اي قوم ! من هيچ واهمه اي از خدايان شما ندارم؛ چون قدرت مطلق نزد خداي يگانه است. اما اگر او بخواهد، مرا به سختيهاي دنيا و امتحانات خودش آزمايش کند، من مطيع و فرمانبردار اويم13؛ چون او به همه چيز و همه کس آگاهي دارد و کاري بيحکمت و مصلحت انجام نميدهد و او است عالم بينياز. اي قوم ! چرا يادآور خداي خود نميشويد؟ اي قوم ! چگونه از خدايان واهي و بيمقدار شما بترسم؛ در حاليکه شما از اين نميترسيد که براي خدا همتايي قرار دادهايد که هيچ گونه دليلي درباره آن بر شما نازل نکرده است14، و هيچ دليلي نيز براي سخنان خود نميآوريد؟ شما که خود را اهل علم و دانايي ميدانيد، به من بگوييد با اين اعمال زشت و پليد، آيا شما به ايمني از عذاب و دوزخ نزديک تريد يا من که تسليم خداي يگانهام؟ تنها آن کساني که ايمان آورند و خود را به ظلم و پليدي آلوده نکنند، براي آن گروه ايمني و آسودهگي (از هر ضرر و زياني) است و آنان (به حق و راه راست) راهنمايي شدهاند15.
در پايان، خود حقتعالى، خليل خود را مورد لطف و محبت قرار ميدهد و بر سخنان او مهر تأييد زده و ميفرمايد:
« وَ تِلْک حُجَّتُنَا ءَاتَيْنَهَا إِبْرَهِيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَتٍ مَّن نَّشاءُ إِنَّ رَبَّک حَکِيمٌ عَلِيمٌ »16
اين، حجت و دليل قاطع را ما به ابراهيم ارزاني نموديم تا قوم خود را هدايت کند و هر کس را بخواهيم، بر درجاتش مي افزاييم همانا پروردگار تو حکيم و دانا است.
بارالها ! ذرّهاي از معارف توحيديت که به ابراهيم عطا کردي به ما نيز ارزاني فرما. ما به تو ايمان آورده ايم و در راه تسليم و فرمانبرداري تو کوشائيم، ما را نيز هدايت کن و به سر منزل مقصود برسان. ما را از دعاي ابراهيم و استغفار او براي مؤمنان، محروم مکن ! 17
پينوشتها
2. نحل، آيه120.
3. مريم، آيه 14.
4. حيات القلوب، ج 1، ص 324 .
5. همان.
6. انعام، آيه 261.
7. احتجاج، ج 1، ص 504 .
8. از بعضي از رويات ( تفسير احسن الحديث، ج3، ص253) استفاده ميشود که اين ستاره، زهره بوده و به علت درخشندگي و نور آن، به آن اشاره شده است .
9. انعام، آيه 76 . في عيون الاخبار في باب ذکر مجلس الرضا عليه السلام عند المأمون في عصمة الانبياء عليهم السلام: ..... و انما اراد ابراهيم عليه السلام بما قال ان يبيّن لهم بطلان دينهم و يثبت عندهم ان العبادة لا تحق لمن کان بصفة الزهرة و القمر والشمس و انما تحقّ لخالقها و خالق السماوات و الارض. نورالثقلين، ج1، ص 736.
10. انعام، آيه 77.
11. همان؛ اگر پروردگارم مرا راهنمايي نکند، مسلماً از گروه گمراهان خواهم بود. (ترجمه آيت اللهمکارم).
12. يونس، آيه5. ( او کسي است که خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داد؛ و براي آن منزلگاههايي مقدر کرد تا عدد سالها و حساب [کارها] را بدانيد. ترجمه آيت اللهمکارم)
13. فاطر، آيه 14. (خداوند آسمآنها و زمين را نگاه ميدارد تا از نظام خود منحرف نشوند؛ و هرگاه منحرف گردند کسي جز او نميتواند آنها را نگاه دارد؛ او بردبار و آمرزنده است. ترجمه آيت اللهمکارم)
14. تفسير مفاتيح الغيب، ج5، ص48.
15. ترجمه آيت اللهمکارم.
16. ترجمه فيض الاسلام .
17. انعام، آيات 79 ـ 82