0

فلسفه احكام در خطبه فدكيه

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:فلسفه احكام در خطبه فدكيه
شنبه 21 دی 1392  1:56 PM

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم
 
آن چه پيش رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌ الله مصباح‌ يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 07/07/89 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.
 
صبر، راز رسيدن به پاداش
 
وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الْأَجْرِ،
 
با توفيق خداي متعال مقداري از خطبه مبارک حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها را قرائت کرديم و در حدي که ميسر بود توضيحات مختصري عرض کرديم. به اين‌جا رسيديم که حضرت در ضمن اشاره‌اي به مهم‌ترين مباحث معارف اسلامي و نظام ارزشي اسلام، و اشاره به حکمت تشريع آن‌ها مي‌فرمايند: وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتِيجَابِ الْأَجْرِ.
 
صبر، کليد واژه‌اي در معارف
 
واژه‌هايي که در قرآن و روايات زياد تکرار و روي آن تأکيد مي‌شود نسبتاً محدودند. يکي از آن‌ها واژه «صبر» است که از واژه‌هاي کليدي در معارف اسلامي است. خداي متعال هم مکرر به پيغمبر اکرم نسبت به صبر تأکيد مي‌کند و مي‌فرمايد: فاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ،1 فَاصْبِرْ ...،2و هم در موارد زيادي به عموم مردم با بيانات مختلف سفارش به صبر مي‌کند. در سوره عصر مي‌فرمايد: وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ. در اين سوره، چهار واژه، واژه کليدي است؛ ايمان، عمل صالح، حق و صبر. روشن است که صبر موضوع مهمي است که در کنار حق، ايمان و عمل صالح ذکر مي‌شود.
 
صابر منفعل و منظلم نيست
 
متأسفانه گاهي معاني واژه‌هاي قرآني در عرف ما درست رعايت نمي‌شود و گويا معنايش تحريف مي‌شود. از جمله همين واژه صبر است که وقتي به کاربردهاي آن در آيات و روايات دقت مي‌کنيم مي‌بينيم با آنچه که در ذهن ماست مقداري تفاوت دارد. ما گمان مي‌کنيم صبر يعني منفعل بودن؛ به تعبير ديگر يعني در مقابل پيشامدها عکس‌العملي نشان ندادن. به کسي مي‌گوييم اهل صبر است که اگر به صورت او سيلي بزنند جوابي ندهد! البته کسي که در برابر مصيبت خيلي جزع و فزع نمي‌کند، اهل صبر است و اين يکي از مصاديق درست صبر است؛ ولي کاربرد صبر خيلي وسيع‌تر از اين و معناي آن پربارتر و غني‌تر از اين است.
صبر به معني انظلام و ظلم‌پذيري نيست. اسلام دوست ندارد که انسان در برابر ظلم منفعل باشد و زود تسليم شود. در روايتي با سندهاي متعدد آمده است: «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِيدٌ؛3 اگر به کسي ظلم شود و در مقام دفاع از خودش و رفع ظلم برآمده، در اين راه کشته شد، حکم شهيد را دارد.» اسلام دوست ندارد که مسلمان انساني پست، زبون و منفعل باشد؛ بلکه مي‌خواهد مسلمان در برابر ظلم مقاومت کند و حتي اگر به قيمت کشته شدن هم باشد حقش را بگيريد؛ اما بالاتر از اين، دفاع از اسلام، جامعه اسلامي و ارزش‌هاي اسلامي است. اين تکليف خيلي بالاتر و مهم‌تر است.
 
اقسام سه‌گانه صبر
 
خوشبختانه با تفاسيري که در روايات آمده است مقداري جلوي اين تحريفات و اشتباهات گرفته مي‌شود. در روايت نبوي معروف آمده است که الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ، وَ صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ، وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَة؛4 صبر سه قسم است: يک قسم آن صبر در مصيبت است؛ يعني وقت براي انسان سختي‌ها و گرفتاري‌ها پيش مي‌آيد بي‌تابي نکند و خويشتن دار باشد. قسم دوم، صبر در مقام انجام وظيفه است. صبرِ در اين مقام اين است که انسان تلاش کند تا وظيفه‌اش را خوب انجام دهد. قسم ديگر، صبر در مقابل معصيت است؛ يعني وقتي انگيزه‌هاي معصيت در انسان پيدا مي‌شود ـ که غالبا شهوت و غضب است‌ـ مقاومت کند. در روايات براي صبر اين چند قسم را ذکر کرده‌اند و با اين فرمايشات، زمينه‌اي فراهم مي‌شود تا ما وجه مشترک اين‌ها را بيابيم. قرآن به صورت مطلق مي‌فرمايد: «وَ اصْبِر» و در روايات براي صبر سه قسم بيان مي‌شود. حال از کجا بفهميم که منظور قرآن کريم کدام يک از اين مصاديق است؟ البته اگر موارد استعمال صبر را در قرآن بررسي کنيم مي‌توانيم مصاديق اين اقسام سه گانه را پيدا کنيم؛ اما اگر معنايي تحليلي از صبر داشته باشيم که جهت مشترک بين هر سه قسم است مفاد آيات و روايات را بهتر مي‌فهميم و شايد در مقام عمل هم بي‌اثر نباشد.
 
معناي تحليلي صبر
 
تحليلي که مي‌توان داشت اين است که انجام کارهاي اختياري ما به مقدماتي نيازمند است. کار اختياري انسان دست‌کم به دو عامل احتياج دارد؛ يکي شناخت و ديگري انگيزه؛ ولي از آن‌جا که خداي متعال اين عالم را طوري آفريده است که ما دائماً در معرض امتحان باشيم، اين طور نيست که به محض فهميدن خوبي کاري فوراً در وجود ما انگيزه آن پيدا شود و آن کار انجام گيرد. اگر اين طور بود نه خوب و بد معلوم مي‌شد و نه ارزش اعمال. درست است که ما خوبي کاري را مي‌فهميم و انگيزه انجام آن را هم پيدا مي‌کنيم، اما ممکن است انگيزه‌هايي بر ضد‌ آن و يا موانع و مشکلاتي بر سر راه ما وجود داشته باشد. اگر بخواهيم اين کار را انجام دهيم بايد اين موانع را برطرف کنيم. مثلاً ازدواج، کاري اختياري است؛ اما اين طور نيست که انسان هر وقت تصميم گرفت فوراً ازدواج کند؛ بلکه براي انجام اين کار مقدمات فراواني نياز است. پس اگر ما بخواهيم کار صحيحي که موجب کمال و سعادت ما باشد و پشيماني به بار نياورد ـ عمده پشيماني مربوط به جهان ابدي است و پشيماني دنيا قابل جبران است ـ بايد، هم بدانيم که اين کار خوب و ارزشمند است، هم بدانيم چگونه مي‌توان آن کار را انجام داد و هم موانع آن را برطرف کنيم. گاهي انسان مي‌داند کاري خوب و مفيد است و وسايل انجام آن هم کم‌وبيش فراهم است؛ اما گاهي موقع عمل موانعي نمي‌گذارد کار انجام شود. اين موانع چند گونه است؛
نوع اول موانع دروني خود انسان است؛ مثلاً گمان مي‌کند اگر اين کار را انجام دهد از بعضي لذت‌ها محروم مي‌شود و يا بايد بعضي از رنج‌ها را تحمل کند. معمولاً وقتي عواطف و احساسات انسان براي کاري مناسب باشد، سريع تصميم مي‌گيرد؛ اما وقتي احساسات انسان بر ضد تصميم او باشد مانعي دروني براي انجام کار پيدا مي‌شود.
نوع دوم موانع انساني بيروني است؛ مثلاً اطرافيان انسان با مسخره کردن، مانع مي‌شوند که کار خيري را انجام دهد. اين مانع از بيرون اثر مي‌گذارد.
نوع سوم مشکلات و پيشامدهايي است که انسان را از انجام کار منصرف مي‌کند. مثلاً بيماري يا حوادثي غيرطبيعي مانع انجام کار مي‌شود.
بنابراين اگر تشخيص داديم که کاري بايد انجام گيرد، بايد براي مقابله با اين موانع آماده شويم و در مقابل اين عوامل دروني، بيروني و مشکلات مقاومت کنيم. اسم اين مقاومت، «صبر» است. عامل دروني گاهي تمايلات شهواني است و اگر انسان روي اين تمايلات پا گذاشت اين مصداقي از صبر است.
 
جهاد، معرکه صبر در طاعت
 
ما در محاورات معمولاً صبر را به مقاومت در برابر اين عوامل نمي‌دانيم؛ مثلاً اگر کسي با اين‌که خوابش مي‌آمد نيمه شب بيدار شد و فوراً دست و صورتش را شست تا فرصت خواندن نماز شب را از دست ندهد، معمولا اين را کسي صبر نمي‌داند؛ ولي اين مصداق صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ است. مصداق روشن اين صبر، صبر در مقابل دشمنان در ميدان جنگ است. امروز ما در مقابل دشمناني قرار گرفته‌ايم که قرآن مي‌گويد: اينان دشمن دينتان هستند؛ وَلاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَكُمْ حَتَّىَ يَرُدُّوكُمْ عَن دِينِكُمْ.5 برخي گمان مي‌کنند اين‌ها فقط نفت ما را مي‌خواهند و اگر منافع اقتصادي‌شان تأمين شود ديگر مشکل ما حل است. اين ناشي از روحيه سازش و بزدلي است که حقيقتش عافيت‌طلبي است. اين افراد مي‌خواهند راحت زندگي کنند و نمي‌خواهد خود را به خطر بياندازند. براي توجيه کار خود در مقابل مردم که آن‌ها را افراد بي‌غيرت و نمک‌نشناسي خطاب مي‌کنند مي‌گويند: «شما از سياست سردر نمي‌آوريد. ما بايد با آمريکا سازش کنيم تا خطرها رفع شود!» اين ضد صبر است. صبر اين است که مردانه بيايستيم. البته بايد نقشه و تدبير داشته باشيم؛ ولي آن‌جا که فهميديم بايد کاري را انجام دهيم نبايد تنبلي و سستي کنيم. اين‌ها عواملي است که آدم را از انجام تکليف باز مي‌دارد. فراموش نکنيد بحث ما در جايي است که تکليف ثابت شده باشد، والا بدون هدف و نقشه وارد کار شدن کار معقولي نيست. ولَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى‏ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُم‏؛6 ما بايد براي اطاعت امر خدا، پيغمبر و ولي ‌امر آماده باشيم.البته گاهي ممکن است کساني واقعاً پيش خدا و پيغمبر هم عذر‌شان مقبول باشد؛ ولي بسياري از اوقات کساني که عذر‌تراشي و بهانه‌گيري مي‌کنند علتش همان روحيه عافيت‌طلبي و تنبلي است.
مردم فلسطين و لبنان هم با رهنمودهاي حضرت امام رضوان‌الله‌عليه به اين نتيجه رسيدند که تنها راه نجاتشان مقاومت است و فرهنگ مقاومت به فرهنگ جديدي در ميان آن‌ها تبديل شد که اکنون شعار حزب‌الله لبنان است. اين هم صبر است؛ همان صبري که قرآن مي‌گويد: وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛ يعني شما براي احقاق حقتان سختي‌ها را تحمل و مقاومت کنيد.
 
تبليغ، مصداقي از صبر در طاعت
 
مصداق ديگر اين صبر ميدان تبليغ دين است. وقتي مردمي هستند که محتاج تبليغ‌اند و اگر کسي برود و با منطق صحيح و روش خداپسند و عقل‌پسند براي آن‌ها دين را تبليغ کند تأثير مي‌پذيرند، بايد سختي اين راه را تحمل کرد و وارد ميدان شد. مطمئناً زحمت دارد و گاهي بايد گرسنگي، تشنگي، رفتارهاي نامناسب و ... را تحمل کرد. سابقاً براي تبليغ مشکلات عديده‌اي بود؛ يعني واقعاً رفتن به تبليغ براي عده‌اي رفتن به جهاد بود. الحمدلله امروز اين مشکلات خيلي کم شده است. يکي از آقايان که الآن از مراجع بزرگ قم هستند وقتي جوان بودند ـ البته آن وقت هم در قم مدرس معروفي بودند ـ مي‌گفتند: فصل زمستاني در دهه محرم براي تبليغ به روستاي دورافتاده‌اي رفتم. ولي هيچ کس حاضر به همکاري نشد و حتي هيچ کس ما را به خانه دعوت نکرد. وضع تبليغ در زمان قبل از انقلاب در بسياري از مناطق کشور اسلامي ايران (تنها کشور شيعي عالم) اين بود.
 
ميدان‌هاي مقاومت
 
محل اين مقاومت همان سه بخشي است که در روايات روي آن‌ها تأکيد شده است:
بخش اول (صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِيَة) مقاومت در مقابل نفس و شيطان است. در اين‌جا بايد در مقابل نفس و شيطان به عنوان عوامل دروني‌ و در مقابل انسان‌هاي بيروني که با تهديد و تمسخر، يا با رفاقت و خاطرخواهي به انسان فشار مي‌آورند، به عنوان عوامل انساني بيروني مقاومت کرد. در بخش دوم (صَبْرٌ عِنْدَ الطَّاعَةِ) انسان بايد تنبلي را کنار بگذارد و در مقام انجام تکليف جدي باشد؛ البته در درجه اول بايد تکاليف واجب و در درجه دوم تکاليف مستحب را به صورت الافضل فالافضل رعايت کرد. در بخش سوم (صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ) بايد بدانيم که زندگي دنيا بدون سختي نيست. خدا دنيا را به گونه‌اي آفريده است که توأم با سختي است؛ بالاتر از اين خودش هم فرموده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي كَبَدٍ؛7 کَبَد يعني رنج؛ يعني همين سختي‌ها و مقاومت در مقابل آن‌ها مي‌شود «مکابدة». يک مادر چه زحمت‌ها بايد بکشد تا نوزادي متولد و بزرگ شود. در حديثي قدسي آمده است: «إنّي وضعت الرّاحة في الجنّة و الناس يطلبونه في الدّنيا فلم يجدوها أبدا؛ من آسايش را در بهشت قرار داده‏ام؛ ولي مردم در دنيا به دنبالش مى‏گردند؛ لذا نمى‏يابند.» ما بي‌جهت در اين‌جا به دنبال راحتي هستيم. «دار بالبلاء محفوفة؛8 اين‌جا خانه‌اي است پوشيده از بلا.» تجربه هم نشان مي‌دهد که هيچ کار مهمي بدون سختي به جايي نمي‌رسد. پس انسان بايد به خودش تلقين کند که براي رسيدن به هر مقامي، حتي مقامات دنيوي بايد زحمت کشيد. نابرده رنج گنج ميسر نمي‌شود. اگر کساني هم با حقه‌بازي و کلک چيزي به دست بياورند دوامي ندارد و به زودي رسوا مي‌شوند و مردم هم از آن‌ها نفرت پيدا مي‌کنند.
 
نازپرورده تنعم نبرد راه به دوست      عاشقي شيوه مردان بلاکش باشد
 
نکته جالب اين است که صبر نه تنها باعث موفقيت در کارهاي دنيوي انسان است، بلکه نقشي اساسي در کسب بهترين امور معنوي و کمالات انساني و تمام امور مربوط به هدف آفرينش انسان دارد. با مروري بر آيات قرآن مي‌فهميم که شرط کسب هر موفقيتي «صبر» است. در جنگ بدر خدا همان عده پابرهنه را بدون سازوبرگ جنگي بر دشمن پيروز کرد؛ وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْرٍ.9 بعد خدا به آن‌ها وعده داد که شما مقاومت کنيد اگر کمبودي داشتيد ما ملائکه را به کمک شما مي‌فرستيم؛ بَلَى إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأْتُوكُم مِّن فَوْرِهِمْ هَـذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُم بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُسَوِّمِينَ؛10 گمان نکنيد فقط ملائکه خدا همين تعداد بودند که شما را ياري کردند. اين‌ها مشکل شما را حل کردند؛ اما اگر صبر و تقوا داشتيد و باز کمبودي بود ما تا پنج‌هزار مَلَک هم به کمک شما خواهيم فرستاد. ولي شرطش «صبر» و «تقوا» است (إِن تَصْبِرُواْ وَتَتَّقُواْ).
و نيز براي کسب موفقيت‌هاي دنيوي به داستان حضرت يوسف اشاره مي‌کند و مي‌فرمايد: «إِنَّهُ مَن يَتَّقِ وَيِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؛11 اگر تقوا و صبر و مقاومت داشته باشيد خدا اجرتان را ضايع نمي‌کند.» مقامي که حضرت يوسف به آن رسيد به سبب صبري بود که در مقابل گناه داشت. اين اجر دنيوي بود و اجر اخروي او هم که تکليفش روشن است. در چند آيه به اين مضمون اشاره شده است که شرط پيروزي هم در دنيا و هم در آخرت، توأم بودن تقوا با صبر است. تقوا يعني اين‌که انسان اين روحيه را داشته باشد که به دنبال فهم وظيفه شرعي‌اش باشد و بعد از فهم، به آن عمل کند؛ يعني از خدا، پيغمبر و ولي‌امر اطاعت کند. بعد هم با توکل بر خدا در مقابل دشمن مقاومت کند.
 
پيروزي، تنها از جانب اوست
 
در ادامه آياتي که به جنگ بدر اشاره فرمود مي‌فرمايد: وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَىٰ لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ؛12 ما فرشتگان را به ياري شما فرستاديم و شما پيروز شديد؛ اما گمان نکنيد فرشتگان شما را پيروز کردند. اين براي آرامش قلب شما بود؛ وگرنه، پيروزى تنها از جانب خداوند تواناى حكيم است‏. چشم مؤمن بايد فقط به دست خدا باشد. نبايد در انجام وظيفه‌اش کوتاهي کند و نيز نبايد از چيزي بترسد. در اين صورت اگر کمبودي باشد خدا از راه ديگر، گرچه با نيروهاي غيبي، جبران مي‌کند. اگر نيروي غيبي هم مي‌فرستد نبايد گمان کنيم کار به دست آن‌هاست؛ بلکه اصل پيروزي و ياري به دست اوست. شما چشمتان به دست خدا باشد؛ حتي توکلتان بر ملائکه هم نباشد. اسلام مي‌خواهد چنين مردمي تربيت کند.
 
وصلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
 
1 . احقاف، 35.
 
2 . طه، 130و روم، 60 و قلم، 48 و ... .
 
3 . الکافي، ج5 ص52. 
 
4 . وسائل‏الشيعة، ج 15 ص 238.
 
5 . بقره، 217.
 
6 . نساء، 83. 
 
7 . بلد، 4.
 
8 . نهج‌البلاغه، خطبه 226.
 
9 . آل‌عمران، 123.
 
10 . آل‌عمران، 125.
 
11 . يوسف، 90.
 
12 . آل‌عمران، 126.

یا صاحب الزمان علیه السلام

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها