پاسخ به: هفته هجدهم:...( " شکرگزاری نعمت های خداوند ")...
شنبه 14 دی 1392 10:28 AM
کلیدهای خوشبختی(شکر، کلید فزونی نعمت ها )
متشکرم! وقتی از کسی چیزی می گیریم یا لطفی در حق ما می شود، سعی می کنیم با کلمات محبت آمیز سپاسو تشکر خود را اعلام کنیم؛ کلماتی مانند ممنونم، متشکرم، سپاسگزارم و... همگی نشان دهنده قدردانی ما از خوبی های دیگران است. این کار، هم نشانه ادب و اخلاق خوب است و هم دیگران را به انجام کارهای خوب تشویق می کند. الحمدللّه در گفت و گو با خداوند، کلمات تشکرآمیز کمی تفاوت دارد؛ چون این کلمات را از قرآن و سخنان پیامبر آموخته ایم ؛ پس سعی می کنیم همان واژه های نورانی را در زبان فارسی به کار بگیریم؛ مانند الهی شکر، خدایا شکرت، خدایا ممنونم. «الحمدللّه » یکی از بهترین و زیباترین کلماتی است که ما در سخن گفتن با خدا به کار می بریم؛ با خدایی که تمام نعمت ها رابه ما داده است. این کلمه می گوید که تمام ستایش و تعریف ها مخصوص خداست و هم نوعی تشکر از خدای مهربان است. لغت های بی شمار اگر روزی تصمیم بر شمارش نعمت های خداوند گرفته اید، بدانید که از پایان رسیدن این کار خبری نیست؛ چون نعمت های خداوند بی شمار است. خداوند نیز در قرآن کریم، به این حرف اشاره کرده است. دلیل بی شمار بودن نعمت های خداوند، این است که او ما را آفریده و تمام آن چه را نیاز داشته ایم برای ما تهیه کرده است. پس همان طور که آفریده های خداوند بی شمارند، نعمت های او نیز قابل شمارش نیستند. خرید نعمت آیا می خواهید نعمت های خداوند را بخرید؟ فکر می کنید برای خرید نعمت ها چقدر پول باید پس انداز کنید؟ آیا واقعا می توان آنها را خریداری کرد؟ پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه و آله راه خریدن نعمت های خداوند را به ما یاد داده است. او می فرماید که برای خریدن نعمت های خدا و دریافت نعمت های بیشتر، یک راه ساده وجود دارد و آن تشکر از خداست. به جمله اش گوش کنید: «بهای نعمت، ستایش و سپاسگزاری از خداوند است». تشکرهای مختلف تشکر از خداوند، بعضی وقت ها زبانی است و با گفتن یک الاهی شکر و الحمدللّه انجام می گیرد؛ اما بعضی وقت ها، تشکر عملی است؛ یعنی شما با استفاده خوب از نعمت ها در واقع سپاسگزاری از آن نعمت را انجام داده اید و با بی توجهی به آن، نسبت به آن نعمت کوتاهی کرده اید و با این کار نعمت ها و هدیه های بعدی خداوند کمتر به شما خواهد رسید. کلید شکر یکی از کلیدهای زیبایی که در قرآن آمده است، «کلید شکر» است. این کلید به ما می آموزد که با قدردانی از نعمت های خداوند و هدیه های آسمانی، و تشکر از فرستنده هدیه یعنی خداوند بزرگ می توانیم هدیه های بیشتری دریافت کنیم. خداوند در این کلید می فرماید: «اگر سپاسگزاری کنید، من نعمت ها را برایتان زیادتر می کنم». خدای مهربان، با این راهنمایی به ما می آموزد که راه به دست آوردن جایزه های بیشتر و هدیه های گران بهاتر، سپاسگزاری و قدردانی از هدیه های گذشته است. |
مظلومیت امیر المؤمنین (ع) |
امیر مؤمنان على علیه السلام اگر چه در دوران رسول خدا مورد حسادت و كینه افرادى قرار مىگرفت، و حتى بعضى از همسران آن حضرت از ورود على علیه السلام و دیدارش با پیامبر رنج مىبرد!!ولى نبى اعظم با تمام وجود طبق دستور الهى از شخصیت و عظمت مولاى متقیان دفاع كرده،و فضائل و مناقب او را به اطلاع مردم مىرسانید. ایام و تاریخ زندگى امیر مؤمنان على علیه السلام بر چهار بخش متصور است: 1-دوران كودكى و چند ساله آغاز عمرش كه در دامان پدر و مادر زندگى مىكرد 2-عصر پیامبر خدا،كه به وسیله او به كمال رسیده و تربیت گردید. 3-دوران خلفاى سه گانه كه در بحران مظلومیتبسر برد. 4-و بالاخره ایام خلافت و زمامدارى مسلمانان جهان. اینك بطور فشرده به هر یك مىپردازیم.
تصور مظلومیت در دوران كودكى؟ اگر زندگى مولاى متقیان«على بن ابى طالب علیه السلام»درست مورد توجه واقع شود،و نظرى گذرا به دورانها مختلف آن حضرت اعم از كودكى و جوانى و بزرگسالى واقع گردد،آن بزرگوار همیشه در فشار زندگى،و حسادت حسودان،و مظلوم ستمگران،و مورد هجوم دشمنان...بوده است!! على در این مورد خودش مىفرمایند:«ما زلت مظلوما منذ ولدتنى امى،حتى ان عقیلا كان یصیبه رمد فیقول:لا تذرونى حتى تذروا علیا،فیذرونى و ما بى رمد!!» (1) من از آن زمانى كه از مادرم متولد شدم، پیوسته مورد ستم واقع گردیدهام،حتى چون چشم برادرم«عقیل»درد مىكرد،و مىخواستند دوا به چشمش بریزند،مىگفت:نخستبه چشم على دوا بریزند،سپس به چشم من،لذا بدون این كه چشم من درد كند،دوا مىریختند!! این قضیه طور دیگرى نیز نقل شده كه على علیه السلام مىفرمایند:«ما زلت مظلوما منذ كنت!قیل له:عرفنا ظلمك فى كبرك فما ظلمك فى صغرك؟فذكر ان عقیلا كان به رمد،فكان لا یذر هما حتى یبدئوا بى» (2) من پیوسته مظلوم زیستهام!سؤال شد:مظلومیت دوران بزرگسالىات را مىدانیم،در كودكى چگونه مظلوم بودى؟جواب دادند:هنگامى كه چشمان«عقیل»درد مىكرد،نمىگذاشتبه آنها دوا بریزند، مادامى كه به چشمان من بریزند!! و بالاخره در حدیثسومى از آن حضرت آمده است:«ما زلت مظلوما منذ قبض الله نبیه حتى یوم الناس هذا،و لقد كنت اظلم قبل ظهور الاسلام،و لقد كان اخى عقیل یذنب اخى جعفر فیضربنى» (3) من از آن روزى كه رسول خدا از دنیا رفته است،همیشه مورد ستم بودهام،تا امروزى كه در آن زندگى مىكنیم،حتى قبل از ظهور اسلام نیز من مورد ستم برادرم«عقیل»واقع مىشدم،زیرا برادرم«جعفر»هر گاه خطا مىكرد او مرا مىزد!! این احادیثحاكى است كه امیر المؤمنین على علیه السلام همیشه و به ویژه در دوران كودكى مورد ظلم و ستم واقع مىگردید،و برادرش«عقیل»او را اذیت مىكرد،و حسادت و یا عوامل دیگرى باعث مىشد كه او برادر كوچكترش را آزار دهد حتى در دوران بزرگسالى و زمامدارى آن حضرت نیز آزار«عقیل»ادامه داشت،زیرا وى گرفتارمسائل دنیا بود،و صبر و شكیبایى لازم را نداشت،و سر از دربار«بنى امیه»و دشمن در مىآورد،و از این جهت امیر المؤمنین را فوق العاده ناراحت مىساخت!و حتى در جنگهاى امیر المؤمنین با منافقین در«جمل»و«نهروان»و«صفین»شركت نكرد!! (4) و در حضور حضرت امام باقر علیه السلام سخن از عوامل تضعیف«امیر المؤمنین»و نقش«بنى هاشم»از آن حضرت پیش آمد،آن بزرگوار فرمودند:اگر حمزه سید الشهداء«و جعفر طیار»زنده بودند،دشمنان ما نمىتوانستند على علیه السلام را مظلوم كنند،ولى چه كنم آنان شهید شدند،و به جاى آنها دو نفر باقى ماندند كه ضعیف و ذلیل و پستبودند،از نظر ایمانى جدید الاسلام بوده،و جزو«طلقا»و آزاد شدگان به حساب مىآمدند،آنان:«عباس بن عبد المطلب»عموى على علیه السلام و«عقیل»برادر آن حضرت بودند!! در این حدیثشریف به همان اندازهاى كه از«حمزه و جعفر»مدح و ستایش گردیده،به همان مقیاس نیز از بى تفاوتى و ذلالت«عباس و عقیل»انتقاد گردیده است. (5)
رسول خدا و تصویر مظلومیت على على علیه السلام در عصر رسول خدا مظلوم نبود،ولى مورد كینه و بغض منافقان قرار داشت،و پیامبر اسلام نیز مىدانست روزى این كینهها بروز خواهد كرد،و به مرحله عمل خواهد رسید،و در نتیجه چه ظلمها و ستمها به على وارد خواهد شد،و لذا پیوسته در فكر و اندیشه بود،و اشكهایش به صورتش جارى مىگشت و در برخى مواقع آینده على علیه السلام را به خودش تصویر مىفرمود،و اظهار مىداشت كه غاصبان ولایت و بد اندیشان منافق چه خواهند كرد،و چگونه به خانه او هجوم مىآورند؟و چه سان فرق مباركش را با شمشیر مسموم مىشكافند،و او چه وظیفهاى دارد،و چگونه باید عكس العمل نشان دهد...ما در این زمینه به دو مورد از سخنان رسول خدا اشارهمىنمائیم. الف:روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله به همراهى على علیه السلام و غلامش«انس بن مالك»به گردش رفتند،و در باغهاى مدینه قدم مىزدند،و به گلها و شكوفهها و فضاى سبز طبیعت مىنگریستند،على علیه السلام اظهار داشت:یا رسول الله!این باغ (اشاره كرد به یكى از باغها) چقدر زیبا و با طراوت است؟ پیامبر خدا فرمودند:یا على!باغ تو در بهشتخیلى زیباتر است،و این باغ در نزد آن هیچ است. «انس بن مالك»كه یكى از دشمنان و بدخواها امیر المؤمنین بود،مىگوید:به همین ترتیب قدم زنان و گردش كنان هفتباغ را تماشا كردیم،و امیر المؤمنین على علیه السلام به هر باغى میرسید همان جمله را اظهار مىداشت،و رسول خدا نیز جوابش همان بود كه در آغاز فرموده بود.سر انجام پیامبر عزیز اسلام در محل مناسبى توقف كرد،«انس»میگوید:ما نیز در محضر او توقف نمودیم ناگاه آن حضرت دگرگون گردیده و چهرهاش متغیر شد،و به فكر اخبار و وقایع پس از خود افتاد،و چنین كرد: «فوضع راسه على راس على و بكى،فقال على:ما یبكیك یا رسول الله؟!قال (ص) :صغائن فى صدور قوم لا یبدونها لك حتى یفقدونى»پیامبر سرش را بر سر امیر المؤمنین گذاشت و شروع به گریه نمود!!على علیه السلام پرسید اى پیامبر خدا چه عاملى باعث گریه شما گردیده است؟حضرت فرمودند:تصور آن كینهها و بغضها و دشمنىهایى كه در دل كینه توز منافقین براى تو فراهم شده است،آنان آن دشمنىها را به مرحله عمل نمىآورند مگر این كه من از دنیا بروم. این حدیث مىرساند كه با بودن پیامبر صلى الله علیه و آله على علیه السلام در برابر كینههاى منافقان و ستمهاى ستمگران بیمه گردیده،ولى پس از وى آنچنان مورد یورش وحشیانه قرار خواهد گرفت،كه تصورش دل پیامبر را مىسوزاند و اشكهایش را جارى مىسازد. (6) ب:قضیه دوم،واقعه اى است كه در«خطبه شعبانیه»اتفاق افتاد،و آن در آخرین جمعه ماه«شعبان»بود،و رسول خدا در مورد عظمت و ارزش ماه مبارك رمضان وتكلیف روزه داران سخن مىگفت. على علیه السلام از جایش برخاست و سؤال كرد:یا رسول الله!بهترین اعمال در این ماه چیست؟! پیامبر فرمود:اجتناب از كارهاى حرام،سپس شروع به گریه كرد!!على علیه السلام عرض كرد:یا رسول الله!چرا گریه مىكنید؟ پیامبر خدا فرمود:«كانى بك و انت تصلى لربك و قد انبعث اشقى الاولین شقیق عاقر ناقة ثمود، فضربك ضربة على قرنك فخضب منها لحیتك...» (7) گویا مىبینم تو را در حال نماز بدترین و شقىترین اشخاص (ابن ملجم مرادى لعنة الله علیه) از پى كننده«شتر صالح»بر فرق مباركتشمشیرى مىزند،و با خون آن محاسن سفیدت را رنگین مىسازد. على علیه السلام پرسید یا رسول الله!آیا دینم سالم مىماند،و ضررى از این جهت از شمشیر او نمىبینم؟
این حدیث اخلاص و عظمت على،و شرارت و بد اندیشى دشمنان آن حضرت را در بردارد.فرستنده:محمدجواددهقانی |