پاسخ به:مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب
یک شنبه 15 دی 1392 4:22 PM
***حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست
وقتی که به صحنهی تفکرات عالم نگاه میکنیم و بینش اسلام را مشاهده مینماییم، به روشنی در مییابیم که جامعهی بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسأله زن و روابط زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا بکند که دیدگاههای اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط و تفریط درک کند و کوشش نماید آنها را ارائه کند. این، ادّعای ما نسبت به مسألهی زن در عالم است. ما آن چیزی را که در تمدنهای مادّی امروز نسبت به زن عمل میشود و وجود دارد، به هیچ وجه قبول نداریم و آن را به صرفه و صلاح زن و کل جامعه نمیشماریم. اسلام میخواهد که رشد فکری و عملی و اجتماعی و سیاسی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان، به حدّ اعلی برسد و وجودشان برای جامعه و خانوادهی بشری بعنوان یک عضو حد اعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همهی تعالیم اسلام از جمله مسالهی حجاب، بر این اساس است. مسالهی حجاب، به معنای منزول کردن زن نیست. اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد، برداشتش کاملاً غلط و انحرافی است. مسأله حجاب، به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقید و شرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط، به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد – بخصوص به ضرر زن – است. حجاب، به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و علمی نیست.
حجاب زن در اسلام یکی از وسایل امنیت است
برای اینکه آن اختلاطی که قبلاً گفتیم، پیش نیاید و حدود اخلاقی حفظ بشود، اسلام برای زن حجاب را معین کرده است. خود این حجاب، یکی از وسایل امنیت است. با حجاب زنِ مسلمان، هم خود زنِ مسلمان امنیت پیدا میکند و هم مردان مسلمان امنیت پیدا میکند. آن جایی که حجاب را از زنان دور میکنند، آن جایی که زن را به عریانی و برهنگی نزدیک میکنند، در درجهی اوّل، امنیت از خود زن و درجهی بعد، از مردان و جوانان گرفته خواهد شد، برای اینکه محیط سالم و دارای امنیت باشد، زن بتواند کار خود را در جامعه انجام بدهد، مرد هم بتواند مسؤولیتهای خود را انجام بدهد، اسلام حجاب را معین کرده است که این حجاب، یکی از آن احکام برجستهی اسلام است و یکی از فوایدش همین است که گفتم.
حجاب در اسلام از یک مسأله کلیتر و اساسیتری ریشه میگیرد و آن اینست که اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنس، چه بصری و لمس و چه نوع دیگر، به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشد. برخلاف سیستم غربی عصر حاضر که کار و فعالیت را با مسائل جنسی به هم میآمیزد، اسلام میخواهد این دو محیط را کاملاً از یکدیگر تفکیک کند.
يكي از ارزشهاي والاي انساني و اسلامياي كه سرچشمه ارزشهاي ديگر، و موجب آثار درخشان معنوي است، خوي عفّت ميباشد كه ميتوان آن را يكي از پايههاي اخلاق و صفت كليدي اي براي عقب زدن رذايل و سوق دهنده به سوي تكامل و درجات عالي و كمالات متعالي دانست.
در قرآن و روايات از اين خصلت، بسيار تمجيد شده و سيره پيشوايان معصوم(ع) نيز سرشار از اين خصلت نيكو است. با اين اشاره به مطالب زير ميپردازيم: معناي عفّت
عفّت در اصل به معناي خويشتن داري، تسلّط بر نفس و نقطه مقابل شهوت پرستي و شكم پرستي است.
راغب اصفهاني در لغت نامه «مفردات» ميگويد: «عفّت حالتي در نفس است كه انسان را از غلبه شهوت باز ميدارد.» در لغت نامه «التحقيق» آمده: فرق بين عفت و تقوا اين است كه عفّت به معناي حفظ نفس از شهوات انساني است ولي تقوا يعني حفظ نفس از انجام گناهان. بنابراين عفّت يك حالت دروني است، ولي تقوا بر اعمال خارجي نظارت دارد.
طريحي در «مجمع البحرين» مينويسد: «العفافُ كَفُّ النفس عن المحرّمات، و عَنْ سؤال النّاس؛ عفّت، بازداري روح و روان از گناهان و هم چنين نگه داري خويش از دراز كردن دست سؤال به سوي ديگران است.»
از روايات نيز همين معنا استفاده ميشود، لذا اين واژه يك معناي عام دارد، ولي بيشتر در مورد خويشتن داري در دو مسئله استعمال شده است: خويشتن داري و قناعت درا مور مالي و كنترل غريزه جنسي، كه اوّلي موجب حفظ عزّت و آبرو شده و دوّمي موجب حيا، شرم و غيرت در مقابل پرده دري و انحرافات جنسي ميگردد. البته از اين دو در اصطلاح روايات به عفّت بطن و فرج تعبير شده است؛ مثلاً پيامبر(ص) فرمود: «در مورد امّتم در مورد شكم پرستي و شهوت پرستي جنسي، بيمناك هستم.»
واژه عفّت در قرآن، بيشتر در اين دو مورد استعمال شده است؛ مثلاً در يك جا آمده: «وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لايَجِدُونَ نِكاحَا حَتّي يُغْنِيَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ و كساني كه امكاني براي ازدواج نمييابند، بايد پاكدامني پيشه كنند، تا خداوند از فضل خود آنان را بينياز گرداند.»
و در مورد ديگر ميفرمايد:
.. يَحْسَبُهُمُ الجاهِلُ اغنياءَ مِنَ التَّعَفُّفِ؛ بايد انفاق شما، به خصوص براي آن مهاجران فقيري باشد كه... از شدّت عفّت و خويشتن داري، افراد ناآگاه، آنها را ثروتمند ميدانند.
در مورد ارزش انسان عفيف، همين قدر بس كه اميرمؤمنان ميفرمايد: «مَا المُجاهِدُ الشّهيدُ في سَبيل اللهِ باَعْظَمَ اجرا ممَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَكادَ العَفيفُ أَنْ يَكونَ مَلَكا مِنَ الملائكة؛ پاداش مجاهدي كه در راه خدا به شهادت رسيده، برتر از شخص با عفّتي نيست كه توان گناه دارد، ولي گناه نكند، زيرا چنين شخص نزديك است كه فرشتهاي از فرشتگان خدا باشد.