0

مبحث سی و دوّم طرح صالحین: حجاب

 
yahagg118
yahagg118
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1092
محل سکونت : قم

افزايش التهاب ها: حجاب
شنبه 14 دی 1392  4:28 AM

افزايش التهاب ها
يك ايراد ديگر كه بر حجاب گرفته‏ اند اينست كه ايجاد حريم ميان زن و مرد بر اشتياقها و التهابها می‏افزايد و طبق اصل " الانسان حريص علی ما منع منه " ، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بيشتر می‏كند . به علاوه ، سركوب كردن غرائز موجب انواع اختلالهای روانی و بيماريهای‏ روحی می‏گردد
در روانشناسی جديد و مخصوصا در مكتب روانكاوی فرويد روی محروميتها و ناكاميها بسيار تكيه شده است . فرويد می‏گويد : ناكاميها معلول قيود اجتماعی است و پيشنهاد می‏كند كه تا ممكن است بايد غريزه را آزاد گذاشت‏ تا ناكامی و عوارض ناشی از آن پيش نيايد
پاسخ اين ايراد اينست كه درست است كه ناكامی ، بالخصوص ناكامی جنسی‏ ، عوارض وخيم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی كه مورد نياز طبيعت است غلط است ، ولی برداشتن قيود اجتماعی مشكل را حل نمی‏كند بلكه بر آن می‏افزايد
در مورد غريزه جنسی و برخی غرائز ديگر ، برداشتن قيود ، عشق به مفهوم‏ واقعی را می‏ميراند ولی طبيعت را هرزه و بی‏بند و بار می‏كند . در اين مورد هر چه عرضه بيشتر گردد هوس و ميل به تنوع افزايش می‏يابد
اينكه راسل می‏گويد : " اگر پخش عكسهای منافی عفت مجاز بشود پس از مدتی مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد " ، درباره يك عكس‏ بالخصوص و يك نوع بی عفتی بالخصوص صادق است ، ولی در مورد مطلق بی‏ عفتی‏ها صادق نيست يعنی از يك نوع خاص بی عفتی خستگی پيدا می‏شود ولی نه‏ بدين معنی كه تمايل به عفاف جانشين آن شود بلكه بدين معنی كه آتش و عطش روحی زبانه می‏كشد و نوعی ديگر را تقاضا می‏كند . و اين تقاضاها هرگز تمام شدنی نيست
خود راسل در كتاب زناشوئی و اخلاق اعتراف می‏كند كه عطش روحی در مسائل‏ جنسی غير از حرارت جسمی است . آنچه با ارضاء تسكين می‏يابد حرارت جسمی‏ است نه عطش روحی.
حاجتهای طبيعی بر دو قسم است : يك نوع حاجتهای محدود و سطحی است ، مثل خوردن ، خوابيدن . در اين نوع از حاجتها همينكه ظرفيت غريزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد ، رغبت انسان هم از بين می‏رود و حتی ممكن است‏ به تنفر و انزجار مبدل گردد . ولی يك نوع ديگر از نيازهای طبيعی ، عميق‏ و دريا صفت و هيجان پذير است مانند پول پرستی و جاه‏طلبی .
غريزه جنسی دارای دو جنبه است . از نظر حرارت جسمی از نوع اول است‏ ولی از نظر تمايل روحی دو جنس به يكديگر چنين نيست
غريزه جنسی دو جنبه دارد : جنبه جسمانی و جنبه روحی . از جنبه جسمی‏ محدود است . از اين نظر يك زن يا دو زن برای اشباع مرد كافی است ، ولی‏ از نظر تنوع طلبی و عطش روحی‏ای كه در اين ناحيه ممكن است به وجود آيد شكل ديگری دارد
حالت روحی مربوط به اين موضوع دو نوع است : يكی‏ آن است كه به اصطلاح " عشق " ناميده می‏شوداين نوع از عطش هميشه جنبه‏ فردی و شخصی دارد يعنی به موضوع خاص و شخص خاص تعلق می‏گيرد و رابطه او را با غير او قطع می‏كند . اين نوع از عطش در زمينه محدوديتها و محروميتها به وجود می‏آيد
نوعی ديگر عطش روحی آن است كه به صورت حرص و آز در می‏آيد كه از شؤون حس تملك است و يا آميخته‏ای است از دو غريزه پايان ناپذير : شهوت جنسی و حس تملك. اين نوع از عطش تمايل‏ به تنوع دارد . از يكی سير می‏شود و متوجه ديگری می‏گردد . در عين اينكه‏ دهها نفر در اختيار دارد در بند دهها نفر ديگر است و همين نوع از عطش‏ است كه در زمينه بی‏بند و باری‏ها و معاشرتهای به اصطلاح آزاد به وجود می‏آيد . اين نوع از عطش است كه هوس ناميده می‏شود. عشق ، عميق و متمركز كننده نيروها و تقويت كننده نيروی تخيل و يگانه‏پرست است ، و اما هوس ، سطحی و پخش‏ كننده نيروها و متمايل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است. در اينگونه حالات سير كردن و ارضاء از راه فراوانی ، امكان ندارد و اگر كسی بخواهد از اين راه وارد شود درست مثل آن است كه بخواهد آتش را با هيزم سير كند
به طور كلی در طبيعت انسانی از نظر خواسته‏های روحی ، محدوديت در كار نيست . انسان روحا طالب بی نهايت آفريده شده است . وقتی هم كه‏ خواسته‏های روحی در مسير ماديات قرار گرفت به هيچ حدی متوقف نمی‏شود ، رسيدن به هر مرحله‏ای ميل و طلب مرحله ديگر را در او به وجود می‏آورد
اشتباه كرده‏اند كسانی كه طغيان نفس اماره و احساسات شهوانی را تنها معلول محروميتها و عقده‏های ناشی از محروميتها دانسته‏اند . همانطور كه‏ محروميتها سبب طغيان و شعله‏ور شدن شهوات می‏گردد ، پيروی و اطاعت و تسليم مطلق نيز سبب طغيان و شعله‏ور شدن آتش شهوات می‏گردد . امثال‏ فرويد آن طرف سكه را خوانده‏اند و از اين طرف سكه غافل مانده‏اند.
اشتباه فرويد و امثال او در اينست كه پنداشته‏اند تنها راه آرام كردن‏ غرائز ، ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنها است . اينها فقط متوجه‏ محدوديتها و ممنوعيتها و عواقب سوء آنها شده‏اند و مدعی هستند كه قيد و ممنوعيت ، غريزه را عاصی و منحرف و سركش و نا آرام می‏سازد . طرحشان‏ اينست كه برای ايجاد آرامش اين غريزه ، بايد به آن آزادی مطلق داد آن‏ هم بدين معنی كه به زن اجازه هر جلوه‏گری و به مرد اجازه هر تماسی داده شود
اينها چون يك طرف قضيه را خوانده‏اند توجه نكرده‏اند كه همانطور كه‏ محدوديت و ممنوعيت ، غريزه را سركوب و توليد عقده می‏كند ، رها كردن و تسليم شدن و در معرض تحريكات و تهييجات در آوردن آنرا ديوانه می‏سازد ، و چون اين امكان وجود ندارد كه هر خواسته‏ای برای هر فردی برآورده شود ، بلكه امكان ندارد همه خواسته‏های بی پايان يك فرد برآورده شود غريزه بدتر سركوب می‏شود و عقده روحی به وجود می‏آيد
به عقيده ما برای آرامش غريزه دو چيز لازم است : يكی ارضاء غريزه در حد حاجت طبيعی ، و ديگر جلوگيری از تهييج و تحريك آن.
اينكه اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هيجان غريزه‏ را فراهم كند و آنگاه بخواهد با ارضاء ، غريزه ديوانه شده را آرام كند ميسر نخواهد شد . هرگز بدين وسيله نمی‏توان آرامش و رضايت ايجاد كرد ، بلكه بر اضطراب و تلاطم و نارضائی غريزه با هزاران عوارض روانی و جنايات ناشی از آن ، افزوده می‏شود
تحريك و تهييج بی حساب غريزه جنسی عوارض وخيم ديگری نظير بلوغهای‏ زودرس و پيری و فرسودگی نيز دارد
اما اينكه می‏گويند : الانسان حريص علی ما منع منه مطلب صحيحی است ولی‏ نيازمند به توضيح است . انسان به چيزی حرص می‏ورزد كه هم از آن ممنوع‏ شود و هم به سوی آن تحريك شود ، به اصطلاح تمنای چيزی را در وجود شخصی‏ بيدار كنند و آنگاه او را ممنوع سازند . اما اگر امری اصلا عرضه نشود يا كمتر عرضه شود ، حرص و ولع هم نسبت بدان كمتر خواهد بود
ما انكار نمی‏كنيم كه دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف می‏شود و بايد شرائط ازدواج قانونی را سهل كرد ، ولی بدون شك آن مقدار كه تبرج و خودنمائی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد سبب انحراف جنسی می‏شود به‏ مراتب بيشتر از آن است كه محروميت و دست نارسی سبب می‏گردد
اگر در مشرق زمين محروميتها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است‏ ، در اروپا شهوترانيهای زياد باعث اين انحراف گشته است.1

-------------------------------------

1- ر. ك: مساله حجاب ،ص 111 -122 

تشکرات از این پست
omiddeymi1368
دسترسی سریع به انجمن ها