0

چرا بايد تقليد كرد ؟

 
komail1012531
komail1012531
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2990
محل سکونت : قم

پاسخ به:چرا بايد تقليد كرد ؟
چهارشنبه 11 دی 1392  2:58 PM

تقليد از مجتهد از چه زمانى شروع شده است؟، آيا در زمان پيامبر(ص) و ائمه(ع) نيز مطرح بوده است؟

مراجعه به فقيه و اسلام شناس جهت آگاهى به احكام الهى و اطمينان نسبت به درستى اعمال، ريشه در تاريخ صدر اسلام و عصر ائمه(ع) دارد و طبق نظر برخى از بزرگان، دو آيه در اين زمينه نازل شده است؛التنقيح فى شرح العروة الوثقى، (الاجتهاد و التقليد)، ص 88 - 85. آنجا كه خداوند متعال مى‏فرمايد:«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛انبياء (21)، آيه 7. «اگر نمى‏دانيد از آگاهان بپرسيد».
هر چند «اهل ذكر» در روايات به امامان(ع) كه مصداق بارز و كامل آيه هستند تفسير شده؛ ولى شأن نزول و مورد، كليت آيه را تخصيص نمى‏زند و محدود به آنان نمى‏سازد و شامل هر اهل خبره‏اى مى‏گردد و فقيهان نيز از جمله آنها است.
در جاى ديگر مى‏فرمايد:
«وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»؛توبه (9)، آيه 122.
«شايسته نيست مؤمنان همگى [ به سوى ميدان جهاد] كوچ كنند؛ چرا از هر گروهى، طايفه‏اى از آنان كوچ نمى‏كنند [ و طايفه‏اى بمانند] تا در دين [ و معارف و احكام اسلام‏] آگاهى پيدا كنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود آنها، را انذار نمايند تا [ از مخالفت فرمان پروردگار] بترسند و خوددارى كنند».
ترديدى نيست كه «تفقّه» در اين آيه، مفهومى گسترده دارد و شامل معارف و احكام اسلام - اعم از اصول و فروع دين - مى‏شود. از سوى ديگر مردم به پذيرش سخنان اين گروه - كه در حوزه دين تربيت و پرورش يافته‏اند - دعوت شده‏اند و اين همان رجوع به فقيه و اهل خبره است.
رسول اكرم(ص) برخى از صحابه را براى تبليغ و تعليم احكام دين به سرزمين‏هاى اطراف مى‏فرستاد. مصعب بن عمير و معاذ بن جبل از نمونه‏هاى بارز آن به شمار مى‏آيند. آن حضرت مى‏فرمود: «از افتا بدون علم خوددارى كنيد كه لعن فرشتگان را به دنبال خواهد داشت».وسائل الشيعه، ج 27، باب 4 و 7. اين امر نشانگر آن است كه فتوا دادن از سوى مفتى و فقيه، و تقليد و پيروى كردن از طرف مردم، در عصر پيامبر(ص) مطرح بوده است و رجوع به فقيه پس از رحلت آن حضرت نيز همانند گذشته، ادامه داشت تا آنكه در دوران امام باقر و امام صادق(ع)، فزونى گرفت. فقيهان بى‏شمارى در مكتب آن دو بزرگوار، تربيت و پرورش يافتندمورخان مى‏نويسند: امام صادق(ع) چهار هزار شاگرد داشتند كه از بلاد مختلف به حوزه آن حضرت كوچ كرده بودند. ر.ك: اسد، حيدر، الامام الصادق و الصادق و المذاهب الاربعة، ج‏1، ص 69. و به منظور احيا و تعليم احكام، به شهرهاى مختلف كوچ كردند و بسيارى از مردم - كه شيفته و تشنه معارف و احكام الهى بودند و در نقاط دور دست زندگى مى‏كردند و دستشان از اهل بيت كوتاه بود - به سراغ آنان مى‏رفتند و مسائل خود را از ايشان مى‏پرسيدند و از علم بى‏كران ائمه(ع) سيراب مى‏گشتند. اين همان «تقليد» است كه به نمونه‏هايى از آن اشاره مى‏كنيم:
1. حضرت باقر(ع) به ابان بن تغلب مى‏فرمايد:
«اِجْلِس فى‏ مسجد المَدينة و اَفتِ النَّاسَ فَاِنّى اُحِبُّ اَنْ اَرى‏ فى‏ شيعَتى مِثْلَكْ»؛ «در مسجد مدينه بنشين و به مردم فتوا بده؛ زيرا دوست دارم در ميان شيعيانم كسانى همچون تو باشند».مستدرك الوسائل، ج 17، باب 11.
2. شعيب عقرقوقى مى‏گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم:
«رُبَما اِحْتَجْنا اَنْ نَسْأَلَ عَنِ الشَى‏ءِ فَمَنْ نَسْأَل»؛ «گاهى ما مى‏خواهيم سؤال و مشكل دينى خود را از كسى بپرسيم (و به شما به جهت دورى راه يا حالت تقيه و... دسترسى نداريم)، شما بگوييد به چه كسى رجوع كرده و سخن او را بپذيريم؟»
حضرت در جواب فرمود: «عَلَيْكَ بِالْاَسَدى‏ يَعْنى‏ اَبا بَصير»؛ يعنى، شما مى‏توانيد به ابوبصير مراجعه كنيد.وسائل الشيعه، ج 27، باب 11.
اين امر به همين شكل در عصر امامان بعد نيز تا زمان غيبت صغراى حضرت مهدى(عج) ادامه يافت.
3. حسن بن على بن يقطين مى‏گويد: به امام رضا(ع) عرض كردم:
«لا اَكادُ اَصِلُ اِلَيْك اَسْأَلَكَ عَنْ كُلِ مااحْتاجُ اِلَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دينى‏. اَفَيُونُسُ بنُ عَبْدِ الرَّحْمانِ ثِقَةٌ آخُذُ مِنْهُ ما احْتاجُ اِلَيْهِ مِنْ مَعالِمِ دينى‏ فَقالَ نَعَم»؛همان.
«من نمى‏توانم به جهت هر مشكل دينى كه برايم پيش مى‏آيد، از شما سؤال كنم! پس آيا يونس بن عبدالرحمان ثقه و راستگو است و مى‏توانم پاسخ نيازهاى دينى خود را از او دريافت كنم؟ حضرت فرمودند: آرى».
4. حضرت مهدى(عج) در توقيع شريف و معروف خود به اسحاق بن يعقوب به عنوان يك قاعده كلى، اين چنين مى‏نگارد:
«... و اَمَا الْحَوادِثُ الواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها اِلى‏ رُواةِ اَحاديثِنا فَاِنَّهُم حُجَّتى عَلَيْكُم و اَنَا حُجَّةاللَّهِ عَلَيْهِم»؛همان.
«در پيشامدهايى كه رخ مى‏دهد، به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر ايشان».
بر اساس اين توقيع و ديگر روايات، مسأله رجوع به فقيه در عصر غيبت كبرى، شكل ديگرى به خود گرفت و دو راه «اجتهاد» و «تقليد» مصطلح آغاز گشت و فقيهان و مجتهدان جامع شرايط، مسؤوليت افتا و پاسخ‏گويى را به عهده گرفتند و خلأ و مشكل عدم دسترسى به امام معصوم را با حضور خود در عرصه اجتماع پر كردند. اين امر تاكنون ادامه دارد و خواهد داشت؛ چنان كه شيخ طوسى مى‏گويد:
«من شيعه امامى را از زمان حضرت على(ع) تاكنون (قرن پنجم هجرى) اين گونه يافتم كه پيوسته سراغ فقيهان خود رفته و در احكام و عبادات خود از آنان استفتا مى‏كردند و بزرگان آنان نيز پاسخ و راه عمل به فتوا را به آنان نشان مى‏دادند».عدةالاصول. (احكام بلوغ و تقليد، سيد مجتبي حسيني، كد: 2/500019)

 

یا صاحب الزمان علیه السلام

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها