اخلاق نبوی در بیان شهید مطهری تحمل عجیب پیامبر(ص) که باعث مسلمان شدن یهودی شد
چهارشنبه 11 دی 1392 12:28 PM
شکی نیست که اخلاق عظیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، الگوی بزرگ انسانیت است و ما باید از اخلاق بهترین مخلوق خدا، درسهای بسیاری بیاموزیم.
استاد شهید مرتضی مطهری درباره اخلاق شخصی و اجتماعی پیامبر، توضیحات خوبی ارائه کرده است.
اخلاق پیغمبر اکرم(ص) ملایم بود یعنی چه؟
پیغمبر ملایم بود و باید یک رهبر، ملایم باشد، مقصود این است که پیغمبر در مسائل فردى و شخصى نرم و ملایم بود نه در مسائل اصولى و کلى.
در آنجا پیغمبر صد درصد صلابت داشت یعنى انعطاف ناپذیر بود. یک وقت کسى رفتار بدى راجع به شخص پیغمبر مىکرد، مثلًا به شخص پیغمبر اهانت مىکرد. این، مسألهاى بود مربوط به شخص خودش. و یک وقت کسى قانون اسلام را نقض مىکرد، مثلًا دزدى مىکرد. آیا اینکه مىگوییم پیغمبر نرم بود مقصود چیست؟ آیا یعنى اگر کسى شرب خمر مىکرد پیغمبر مىگفت مهم نیست، تازیانه به او نزنید، مجازاتش نکنید؟!
آن، دیگر مربوط به شخص پیغمبر نبود، مربوط به قانون اسلام بود. آیا اگر کسى دزدى مىکرد باز پیغمبر مىگفت مهم نیست، لازم نیست مجازات بشود؟! ابداً. پیغمبر در سلوک فردى و در امور شخصى نرم و ملایم بود ولى در تعهدها و مسؤولیتهاى اجتماعى نهایتْ درجه صلابت داشت.
تحمل پیامبرانه، باعث شد یهودی، مسلمان شود
شخصى مىآید در کوچه جلوى پیغمبر را مىگیرد، مدعى مىشود که من از تو طلبکارم، طلب مرا الآن باید بدهى. پیغمبر مىگوید: اولًا تو از من طلبکار نیستى و بیخود ادعا مىکنى، و ثانیاً الآن پول همراهم نیست، اجازه بده بروم.
مىگوید: یک قدم نمىگذارم آن طرف بروى (پیغمبر هم مىخواهد برود در نماز شرکت کند) همین جا باید پول من را بدهى و دین مرا بپردازى.
هر چه پیغمبر با او نرمش نشان مىدهد او بیشتر خشونت مىورزد تا آنجا که با پیغمبر گلاویز مىشود و رداى پیغمبر را لوله مىکند، دور گردن ایشان مىپیچد و مىکشد که اثر قرمزىاش در گردن پیغمبر ظاهر مىشود.
مسلمین مىآیند که چرا پیغمبر دیر کرد، مىبینند یک یهودى چنین ادعایى دارد. مىخواهند خشونت کنند، پیغمبر مىگوید: کارى نداشته باشید، من خودم مىدانم با رفیقم چه کنم. آنقدر نرمش نشان مىدهد که یهودى همان جا مىگوید: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اشْهَدُ انَّکَ رَسولُ اللَّهِ» و مىگوید تو با چنین قدرتى که دارى اینهمه تحمل [نشان مىدهى؟!] این تحمل، تحمل یک فرد عادى نیست، پیغمبرانه است.
ظاهراً در فتح مکه است؛ زنى از اشراف قریش دزدى کرده است. به حکم قانون اسلام دست دزد باید بریده شود. وقتى قضیه ثابت و مسلّم شد و زن اقرار کرد که دزدى کردهام، مىبایست حکم درباره او اجرا مىشد. اینجا بود که توصیهها و وساطتها شروع شد.
یکى گفت: یا رسول اللَّه! اگر مىشود از مجازات صرف نظر کنید، این زن دختر فلان شخص است که مىدانید چقدر محترم است، آبروى یک فامیل محترم از بین مىرود. پدرش آمد، برادرش آمد، دیگرى آمد که آبروى یک فامیل محترم از بین مىرود. هر چه گفتند، فرمود: محال و ممتنع است، آیا مىگویید من قانون اسلام را معطل کنم؟! اگر همین زن یک زن بىکس مىبود و وابسته به یک فامیل اشرافى نمىبود، همه شما مىگفتید بله دزد است، باید مجازات بشود.
آفتابه دزد مجازات بشود، یک فقیر که به علت فقرش مثلًا دزدى کرده مجازات بشود، ولى این زن به دلیل اینکه وابسته به اشراف قریش است و به قول شما آبروى یک فامیل اشرافى از بین مىرود مجازات نشود؟! قانون خدا تعطیل بردار نیست. ابداً شفاعتها و وساطتها را نپذیرفت.
پس پیغمبر در مسائل اصولى هرگز نرمش نشان نمىداد در حالى که در مسائل شخصى فوق العاده نرم و مهربان بود و فوق العاده عفو داشت و با گذشت بود. پس اینها با یکدیگر اشتباه نشود. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج16، ص 174)
قرآن مىفرماید: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» به موجب لطف پروردگار، رفتار شخصى و فردى تو با مسلمین رفتار ملایم است و به همین جهت مسلمین را جذب کردهاى، و اگر تو آدم خشن و قسىّ القلبى مىبودى مسلمین از دور تو پراکنده مىشدند. «فَاعْفُ عَنْهُمْ» گذشت داشته باش، عفو کن، بگذر. (خود عفو داشتن از شؤون نرمى است) «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ» براى مسلمین استغفار و طلب مغفرت کن؛ لغزشى مىکنند، نزد تو مىآیند، برایشان دعا و طلب مغفرت کن.
پیغمبر با مسلمین آنچنان اخلاق نرمى داشت که عجیب بود. فریفتگى و شیفتگى مسلمین نسبت به پیغمبر فوق العاده است. پیغمبر اکرم با مسلمین آنچنان یگانه است که مثلًا زنى که بچهاش متولد شده بود مىدوید: یا رسول اللَّه! دلم مىخواهد به گوش این بچه من اذان و اقامه بگویى.
یا دیگرى بچه یک سالهاش را مىآورد: یا رسول اللَّه! دلم مىخواهد این بچه مرا مقدارى روى زانوى خودت بنشانى و به او نگاه کنى تا تبرّک بشود، یا به بچهام دعا کنى؛ مىفرمود: بسیار خوب. حدیث دارد، شیعه و سنى روایت کردهاند که گاهى اتفاق مىافتاد بچه در دامن پیغمبر ادرار مىکرد. تا او ادرارش شروع مىشد، پدر و مادرها ناراحت و عصبانى مىدویدند که بچه را از بغل پیغمبر بگیرند. مىفرمود: «لا تُزْرِموا» این کار را نکنید، بچه است، ادرارش گرفته است، کارى نکنید ادرار بچه قطع بشود که موجب بیمارى مىشود. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج16، ص 177)