به خمین بروید و برفی شوید!
دوشنبه 9 دی 1392 1:15 AM
پدیده های طبیعی همیشه بهانه های خوبی برای دور هم نشینی و رسم و رسوم محلی بوده اند. بهانه هایی که اگرچه بیشتر با بهار و تابستان گره خورده اند اما در این میان پاییز و زمستان هم سهم خودشان را در شاد کردن مردم داشته اند.
اهالی خمین در روزهای سرد پاییز و زمستان یک رسم جالب و متفاوت دارند. بعد از آمدن نخستین برف در برخی محلهها و روستاهای شهرستان خمین رسم بوده با لطایفالحیل و با روشهای تازهای که شکبرانگیز نباشد کمی برف برای اقوام و آشنایان بفرستند.
برای مثال، برف را در بستهای میپیچیدند و در ظرف غذا میگذاشتند و به پسربچهای که برنده آن بود، رموز اغفال طرف و گریختن بموقع را گوشزد میکردند. پسر اگر زرنگ بود با چهرهای حق به جانب سلام میکرد و میگفت: مادرم آش پخته، یاد شما بودیم، آنگاه ظرف را میداد و میگفت: بیزحمت ظرفش را خالی کنید.
اگر صاحبخانه ظرف را میگرفت، پسر پا به فرار میگذاشت و میگفت: باختید. صاحبخانه داد میزد بگیرش. اگر پسر را میگرفتند، صورت او را با دود یا زغال سیاه و او را رها میکردند. به هر حال بازنده باید یک آش رشته به فرستنده برف سور بدهد.
این رسم همچنان معمول است و بویژه در روستای امامزاده یوجان خمین هنوز بین اهالی تازگی دارد. به باور کارشناسان مردمشناسی در پس انجام این رسم قدیمی، جهان بینی و فلسفه خاصی را در خود نهفته دارد.
بعضی این آیین را نماد برکت میدانند. انجام این آیین قدیمی بشارت و مژدگانی دادن به مردمی است که اقتصاد آنان بشدت به بارش نزولات جوی وابسته بود و از راه کشاورزی، دامپروری و باغداری امرار معاش میکردند.
توجه به دگرگونی در فصول از دیرباز در تقویم و جشنهای ایرانیان باستان مورد توجه بوده، وابستگی زندگی گذشتگان ما به آب آنقدر ارزشمند بوده که با بارش نخستین برف پاییزی مقداری ازآن را در ظرف ارزشمند قرار داده و برای اقوام هدیه میبردند. سنت برفی کردن تنها سرگرمی برای پدران و اجداد ما نبوده، بلکه میتوان آن را نوعی احترام به آب قلمداد کرد.
انجوی شیرازی در کتاب زمستان که توسط نشر امیرکبیر منتشر شده، روایت این رسم قدیمی را اینطور می نویسد:
«در استان مرکزی همین که برف اوّل بر روی زمین نشست، زنان آبادی کمی برف را در دستمالی محکم می بندند و به پسرکهای هفت تا چهارده ساله می دهند و سفارشهای لازم را به آنان می کنند.
پسرک باید بسته را به منزل آشنا یا خویشی که گفته اند ببرد و به کدبانوی خانه بدهد و در موقع باز کردن گره آن، فوری فرار کند، زیرا به مجرّد این که گره باز شد و کدبانو دید که توی بسته برف است، فوری پسرک را دنبال می کند. اگر پسرک را گرفت صورت او را با ته دیگ یا سرمه سیاه می کند. امّا اگر پسرک توانست بگریزد و موفّق به فرار شد، گیرنده برف باخته است. آنگاه فوری تهیه آش را می بیند و به خانه فرستنده برف رفته پس از اظهار تشکّر می گوید: «کارهایتان را که کردید بیایید خانه ما آش بخورید!» امّا اگر پسرک گیر افتاد با صورت سیاه به خانه برمی گردد، آن وقت کسی که برف را فرستاده فوری تدارک آش را می بیند.» (زمستان- انجوی شیرازی- نشر امیرکبیر- 1379- جلد اوّل- ص96)